چهل سال پایداری در نهگداری داستان واقعی انجنیران و کارگران قهرمان و گمنام بند سلما که بوسیله اشرار زنده سوختانده شده بودند اما نگذاشتند مزدوران ایران بند سلما را تخریب کنند: یحی

 بند سلما روح نا آرام انجینر دستگیر شهید معاون پروژه ساختمانی خویش را امروز بعد از انتظاز جانگداز آرام ساخت !   در سال 1360دشمنان آبادی وسربلندی افغانستان ،انجینر غلام دستگیر معاون پروژساختمانی بند برق سلما را همرا با رئیس بند انجینر غفور و45 نفر دیگر از انجینران ومامورین اداری آن پروژه را همزمان بیرحمانه سوختاندند ،از جمله شان پنج نفر انجینردرهمان روز شهید ومتباقی بعداز ماها وسالها تداوی هنوز معیوب ومعلولند.

پروژبند برق سلما ،داستان بسیار طولانی دارد که باقریه سلما ،علاقداری چشت ،شهرک ساختمانی ،دشت وتپه های اطراف آن گره خورده است که در وقت مناسب دراین مورد خواهم نوشت . اما کوتاه مطلبی در باره مرد مبارز،سرسپرده راه آرمانهای والایش (آبادی وسربلندی افغانستان عزیز وآزادی مردمش )انجینر دستگیر ؛در دامنه های تپه های سلما ،در بین سخره ها ،میله های آهن ،در سرمای زمستان سرد ودر گرمای سوزا ،آفتاب سوخته ،دور از فامیل وفرزندان دلبندش که ایشان را مانند هرپدر ،از جگر گوشه اش بیشتر دوست میداشت ،در بین خاک وخاکباد ماشین آلات ،باعشق آتشین وسوزان بکارش وظیفه ووطنش ،خستگی ناپزیر مصروف ساختما این بند بود ،دشمان وطنش در یک روز غم انگیز او ویاران وهمکارانش را سوختاندند. او همرا با45 سوخته دیگر به شفاخانه چهاصد بستر اردو در کابل انتقاد داده شد ،داکتران مجرب تحت رهبری سرطبیب آن شفاخانه عبدااحد غفوری به معالجه وتداوی از دل وجان کوشیدند،انجینر دستگیر از همه رفقایش بیشتر سوخته بود ،به گذارش شفاخانه 75 فیصد سطح وجودش سوخته بود . آنچه به چشمانم دیدم این بود که تمام انگشتان دستانش به ذغال تبدیل شده بود وقطع گردید ،گوشهایش ،ذغال شده بود وخاکستر هایش در مقابل چشمانم ریخت ،قسمت نرمی بینی اش سوختگی اش جداشد ،از قسمت سرش جمجمه خشک باقی بود که بعد از ترمیم پوست کمرش ،از قسمتها تداوی شده پوست بدنش ،بعداز شش ماه در شفاخانه ،جراحی پوست برداری به وسیله متخصصین روسی آن شفاخانه صورت گرفت وبه سر ش چسپانده شد ،همین طور از پاهایش پوست گرفته شده به دستهایش پیوند گردید .

انجیر دستگیر بعد از تحمل دردهای طاقت فرسا ی طولانی که هر لهظه اش از مرگ دشوارتربود ومن در کنارش بودم ودردهایش را احساس میکردم،من نه تنها در کنار او بلکه مدت هفت ماه کامل از طرف شب دوطلبانه در کنار همه سوخته گان بند سلما بودم ودر غیاب نرس وخدمه در خدمت شان بودم ،انجینر دستگیر تداوی نسبی شد وبعد از سپری شدن هفت ماه وچند روز به خانه فرستاده شد .

در هنگام تداری وموجودیت سوخته های بندسلما در منزل ششم شفاخانه چهاصد بستر کابل ،که امروز تنها خبر آبگیری آن بند را میشنویم ،تحمل بوی سوختگی گوشت اوستخوان در آن هنگام بسیار دشوار بود.

انجینر دستگیر بعدا برای دومرحله کوتاه برای استراحت وتداوی به بلقاریا وکشور هند فرستاده شد ولی هیچ کمکی به او نکرد . او در همین حالت پافشاری برگشت بکار در بند سلمارا با تن نیمسوخته اش نمود ،او به این عزمش ایستادگی کرد ومقامات مجبور به اعزام اوشدند ،بعد از یک مدت خدمت در آنجا اینمرتبه سرنوشت فاجعه باری ،زندگی او وسرنوشت زن وفرزندانش را باخود درهم پیچاند . به اساس تصمیم اجولانه مسوولین ولایت آنوقت ،قطعه محافظ بند سلما به هرات فراخوانده شد،هرچند ،غلام فاروق سلوک علاقدارچشت ،سلطان احمد مسول خاد چشت وانجینردستگیرمعاون پروژسلما به این کار نا سنجیده مقامات در ولایت هرات مخالفت نمودند وآن را موجب ویرانی بند سلما وهمه زحمات وقربانی های که صورت گرفته بود میدانستند ،ولی موثر نیفتید ،این سه مرد سرسپرده قهرمان وشجاع ،فامیلهای شان را به هرات روان نمودند و خودشان بایکتعدار از رفقای مبارز شان در بند سلما باقیماندند . در همان روز باند های وطنفروش و جهاد فروش((اشرار وحشی وبی فرهنگ )) بالای پروژه بند سلما حمله نمودند ،ابتدا ،انجینر دستگیر ،سلطان احمد آمر خاد وغلام فاروق سلوک علاقدار را بعد از مقاومت وتسلیم ناپزیری شان شهید ساختند ،بعدا تمام هست وبود آن پروژه را به تاراج بردند ،وسائل ثقیل آن را به ایران انتقال دادند ،تعمیر های رهایشی را بخاطر سیخ های فلزی اش ویران کردند ،لعنت ونفرین تاریخی را تنظیمهای نامنهاد جهادی برای خویش ،دودمان وآینده گان خویش کمائی نمودند.

تا امروز اجساد جانفدایان بند سلما در انجای که ایشان را تیرباران وبعدا دیوار را بالای شان چپه نمودند بطور گمنام مدفون اند ،روح سالها پریشان این عاشقان بند سلما عاشقان وطن شاد باد وجنت فردوس نصیب شان باد ،اینایکه از اثر خدمات فراموش نشدنی شان ،امروز هرات جشن دارد وهراتی های عزیز در پهلوی همه هموطنان ما اشک شادی از آغاذ اقدامات برای بهر برداری این بند ی که لحظه شماری داشتند ،در چشمان شان جاریست . خداوند دست همه وطنفروشان را از خاک مقدس افغانستان عزیز کوتاه داشته باشد . وروح همه آنانیکه بخاطر آبادی افغانستان جانهای خود را فدا کردند شاد باد .

Chawosh Yahya