بدون آنکه درپی دراماتیزه کردن حوادث باشم، نزدیک به سه سال است که بازی های پشت پرده، در منطقه، برشالوده ای یک سناریوی خونین ، گام به گام عملی میگردد. این سناریو زمانی سیما ی علنی بخود گرفت که ” تغییر جغرافیای جنگ ” از جنوب به شمال مطرح گردید وهزاران وزیرستانی بنام مهاجر، مسلحانه وارد پکتیا گردیدند وبعد آنها درشمال دیده شدند. اما در همان سالها نوشتیم که این تغییر جنگ نخست ازکسانی قربانی میگیرند که بی سلاح بوده وتوان دفاع از خودرا نداشته باشند. وانگیزه ای جنگیدن هم از منظر تباری وهم از نگاه مذهبی، برای تکفیری ها آماده باشند. تقریباً همه میدانستند که هزاره ها در این جنگ خونین، مانند هرتغییری تاریخی قربانیان نخستین اند. اما با فهم از این حقیقت تلخ، به نحوی طفره رفتیم وبیشتردردرون خود مصروف چانه زنی شدیم. اما طالب ، داعش و ستون پنجم داخل نظام ، طبق سناریو و برای عروج به یک جنگ خانمانسوز، ” هزاره کشی ” ر ااز زابل تا کابل، ازغور تا بهسود از بادغیس تا بدخشان از بغلان تا مزار، ازارزگان تا سمنگان از هرات تا سرپل، ادامه دادند.
کشتار هرات و میرزا اولنگ سرپل ، نماد بسیار برجسته ای از تعصب مذهبی وتباری نسبت به هزاره ها است. قبل از ورود به میرزا اولنگ طالبان وداعشیان باهم در نبرد بودند. اما فتح منطقه هزاره وشیعه ، بیرق های سیاه وسفید را در کنار هم قرارداد وچنان متحدانه به کشتار بیرحمانه هزاره ها پرداختند، که شاید تاکنون در میان همه کشتارها؛ بی مانند بوده باشد.
اما فاجعه میرزا اولنگ، باید همه هزاره ها را تکانه تاریخی داده باشد. همان سناریوی نسل کشی هزاره ها که از چندین سال بدینسو بر سرزبان ها بود، اکنون دارد ضمانت اجرایی پیدا میکند. لذا اگر ذره ای شرف ووجدان انسانی در خود سراغ داریم، باید با تمام قوت برا ی همبستگی دورنی فعالیت نموده وخودرا آماده دفاع بسازیم. اینکه چگونه واز کدام طریق این آمادگی “دفاعی ” را همگانی بسازیم، به نظر من راهش شعارهای فیسبوکی نیست. و گذاشتن چند قطعه عکس مسلحانه وادعا ها ی ارتش ” صدهزار نفری ” وغیره، در حد همان عکس باقی میماند و یا برای تحریک عواطف انسانی گذاشتن جسد های تکه تکه شده ای عزیزان میرزا اولنگ نمیدانم چقدر سودمند خواهد بود. اما من حد اقل در این فضای آشفته وخونین چنین می اندیشم :
هرکدام ما دوستانی داریم، ومتنفذان اجتماعی قوم خودرا می شناسیم. با نخبگان دلسوز جامعه مراوده داریم. ومعرفتی با کادرها ی نظامی هزاره داریم. با هم تباران مهاجر در اقصاء نقاط دنیا هم کلام هستیم. غیراز فیسبوک، میتوانیم با تماس های متداوم، طرح دفاعی مردم را بریزیم. واین تماس ها باید در حدی فشرده شود که یک ” کمیته ای از کار آگاهان سیاسی ونظامی ” تشکیل گردد و به این کمیته صلاحیت تصمیم گیری داده شود. وهمین کمیته میتواند مجموعه فعالیت هایش را بدون رسانه ای شدن به سمع همه برساند. این کمیته تمام مجراهای قانونی را نیز مد نظر داشته باشد. واز هرگونه احساسات وفرافگنی های عاطفی بپرهیزد. به نظر من این یگانه راهی است که ماباید بدانسو برویم، تا بتوانیم از مردم خود دفاع نماییم. این کمیته باید در تامین روابط با جامعه ملی وبین المللی دست با ز داشته باشد. ولی پیوسته به دوراز هیاهوی فیسبو.کی برای آنهای که ” کمیته دفاعی ” را مشروعیت داده اند، گزار ش بدهد. البته باید همه کارها با مغز سرد وقلب گرم انجام یابد. ملتی که در 120سال پیوسته قتل عام شده باشد، نقشه راه رستگاری آن باید بسیاربا دقت وتامل ترسیم گردد. چون کمترین اشتباه در ترسیم این نقشه راه، تاوان بزرگ وجبران ناپذیر دارد.
آخر اینکه نمیتوان امید دفاع ازدولت ویا رهبران معا مله گررا داشت. تنها باید به بازوی خود متکی بود وبرای دفاع از مردم، خوب اندیشه کرد و قاطعانه واردعمل شد.