وطن عشق تو اندر تار و پودم : پروفیـسور مـحمـد سعید

وطن عشق تو اندر تار و پودم
زهندوكش و بابايت بر غرورم

من اندر خاك پاكت زاده گشتم
زآب و واز هوايت شد وجودم

همان يك قطره آب در بين گل شد
نشان از كابل دمساز روحم

تو شكر پاره قلب آسيااي
بدون قلب دنيارا چه سودم

چه شد محمود سلطان جهانت
كه امروز خون باران و زبونم

همين پشمينه پوشان تبه كار
گلوله ميزنند در هست و بودم

زروسان تاج و تختش را شكستي
ز پاكستان و نيرنكش چه گونم

دو داكتر در تداوي زخمهايت
پريشان حال و دلسرد و ملولم

جوانان تو سر هارا فدا كرد
برادر ها فروشندخاك و خونم

يقين دارم كه در فصل جديدت
شگوفان ميشود گلها ز خونم

سعيد ديوانه وار در عشق پاكت
دهد جان در دفاع از مرز و بومم

شهر كابل
امروز ٢٦ماه مي
١٣٩٧