پس از تعیین شدن خلیل زاد نمایندهء ویژهء وزارت خارجهء امریکا در رابطه به صلح افغانستان و ادامهء گفت و گو های شتاب آلود اش با طالبان که تا کنون پنج بار با طالبان مذاکره کرده است. این دیدار ها از آغاز تا کنون در موجی از بازی های سیاسی “کجدار و مریز” به پیش رفته و یا به تعبیری زیر هر کاسهء گفت و گو های پنهان ده ها نیم کاسه نمایان شده است. این سبب نگرانی های شدید حکومت و مردم افغانستان را فراهم کرده است که کش و قوس های عجیبی را نیز به همراه داشته است. با توجه به پیچیده گی ها و پنهان بودن این گفت و گو ها بود که حمدالله محب مشاور امنیت ملی چند روز پیش گفت، امریکا باید سرنوشت پبمان امنیتی میان کابل و واشنگتن را روشن سازد و به ادامه خلیل زاد را متهم به پنهان کاری در روند صلح برای تشکیل حکومت موقت کرد. وی ابراز نگرانی کرد که خلبل زاد در صدد به حاشیه راندن حکومت و نامشروع گردانیدن حکومت افغانستان است. وی به دنبال این اظهارات از سوی وزارت خارجهء امریکا خواسته شد و دیوید هیل معاون این وزارت سخنان وی را خطاب یا حمله به وزارت خارجهء امریکا تلقی کردند. امریکایی ها به این هم اکتقا نکرده و جان بولتن مشاور امنیت ملی امریکا از دیدار با محب خودداری کرد. یک روز بعد تر وزارت خارجۀ امریکا به اتهام این که حرف های آقای محب شخصی است، ویزۀ امریکا را بر وی ممنوع اعلان کرد.
این در حالی است که او بحیث مشاور امنیت ملی سخن زده است. از این رویکرد مقام های امریکایی معلوم می شود که بازی با سرنوشت و حیثیت یک ملت برای شان خیلی ساده و پرسش در مورد سرنوشت شان حتا نامجاز و حتا خلاف عرف دیپلوماتیک تلقی می شود و کوچک ترین حرف خلاف خواست شان، چنین واکنش های تند را در پی دارد که پرده از قلدری های سیاسی امریکا بیرون می کند. این در حالی است که بر بنیاد قوانین روابط بین الدول حکومت افغانستان یک طرف معامله با امریکا است و آگاهی آن از هر گونه تصمیم امریکا مبنی بر خروج نیرو هایش از افغانستان، حفظ است و به گونهء قانونی حق پرسش در این زمینه را دارد. این که آقای محب برهنه تر سخن گفته و حقایق را اظهار کرده است؛ اما سخنان او به حیثیت امریکا برخورد و امریکایی ها بخاطر پرده کشیدن به پنهان کای های شان واکنش تند نشان دادند. شماری هم این سخنان او را دست زدن به خانۀ زنبور تلقی کردند. شاید اشتباۀ محب این باشد که چانه زنی ها با امریکا را آفتابی کرد و این بد امریکایی ها آمد. از این رو در جریان قرار نگرفتن حکومت افغانستان نه تنها دست کم گرفتن آن ؛ بلکه در واقع دور زدن مردم افغانستان است و این گمانه زنی هایی را خلق می کند که در عقب دروازه های بستهء مذاکرات در دوحه چیز های خلاف خواست حکومت و مردم افغانستان می گذرد. بی خبر نگهداشتن حکومت افغانستان از روند اصلی گفت و گو ها مایهء نگرانی مردم افغانستان نیز شده است؛ زیرا حکومت یگانه آدرس و مرجع مطمین خبر رسانی برای مردم افغانستان است. از نظر مردم افغانستان دور زدن حکومت افغانستان از سوی امربکا معنای بی حرمتی به مردم افغانستان را دارد و مردم افغانستان حق دارند که از سخنان محب حمایت کنند و تصمیم وزارت خارجهء امریکا مبنی بر احضار او را شدید انتقاد کنند. از نظر مردم افغانستان موافقت نامهء امنیتی میان کابل و واشنگتن بربنیاد فیصلهء لویه جرگه امضا شده است و واشنگتن هر نوع تصمیم در مورد خروج نیرو هایش از افغانستان را باید نخست با حکومت افغانستان مطرح کند.
هرگاه چنین هم نمی کند، نباید جزییات خروج نیرو هایش از افغانستان را با طالبان از حکومت افغانستان پنهان کند و هر نوع پنهان کاری در این زمینه بازی با سرنوشت مردم افغانستان است و حکومت و مردم این کشور حق دارند که در پبوند به گفت و گو های پنهان دوحه نگران باشند؛ زیرا مردم افغانستان یک بار در سال ۱۳۷۶ بدعهدی طالبان را تجربه کرده اند و از این رو در رابطه به هر نوع گفت و گو های پنهان با طالبان سخت نگران اند. طالبان در سال ۱۳۷۶ نیز به امریکا، سازمان ملل و حکومت وقت افغانستان خود را جاده صافکن خوانده و خود را متعهد به تشکیل حکومت انتقالی می دانستند. این در حالی بود که دو ماه گفت و گو های شهید مسعود با آنان به نتیجه نرسید و طالابان با رسیدن به چهارآسیاب برهمه قول و قرار خود خط بطلان کشیدند و به هیآت مسعود شامل واحدبار و فایض، فقط سلاح گذاشتن و بیرون شدن او را از کابل پیام دادند. این در حالی بود که مسعود برای شان حکومت ایتلافی را با امتیازات بیشتر پیشنهاد کرده بود. پیش از آن هم استاد ربانی برای طالبان چند صد میلیون افغانی فرستاده بود. طالبان استاد ربانی را فریب دادند که گوبا هدف آنان برداشتن حزب اسلامی از صحنه است. حکومت استاد ربانی تا غزنی و میدان طالبان را کمک کرد و حتا مواضع حزب اسلامی را در غزنی بمباران نمود و از کابل به کمک طالبان نیرو فرستاد. طالبان به این هم بسنده نکردند، در قندهار اعلامیه یی صادر کردند که ظاهر شاه بحیث یک شهروند افغانستان می تواند، به افغانستان بیاید. این در حالی بود که ظاهرشاه در راس حکومت انتقالی باید قرار می گرفت. در آن زمان امریکا نه تنها طالبان را تحت فشار قرار نداد؛ برعکس به گفتهء احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی وزارت خزانه داری امریکا از طریق آی اس آی معاش مقام های ارشد طالبان را نیز می پرداخت. به گفته رشید، وزارت خارجهء پاکستان درخواست آقای کرزی برای نمابنده گی طالبان در سازمان ملل را رد کرد که این نشان دهندۀ دست بالای اسلام آباد در رابطه به طالبان بود و نمایانگر این بود که تصمیم گیرندۀ اصلی نه طالبان؛ بل نظامیان پاکستان است. تنها بی اعتمادی و بی اعتباری طالبان نیست که مایهء نگرانی مردم افغانستان است؛ بلکه در این جهان معامله که هر کشوری در صدد گول زدن کشور های دیگر است و حتا حاضر اند تا سرنوشت ملت ها را قربانی بازی های راهبردی شان کنند، برای رسیدن به اهداف استراتیژیک شان هیچ خط قرمزی را نمی سناسند و استفاده از هر نوع ابزار و حتا تروریزم را نیز مجاز می دانند. پس چگونه می توان به به گفت گو های پنهان طالبان و آقای خلیل زاد مطمین بود و آن را خالی از غرض و مرض تلقی کرد.
در حالی حکومت افغانستان در حاشیهء مذاکرات دوحه قرار گرفته است که نظامیان پاکستان بر جریان این گفت و گو ها از طریق طالبان اشراف کامل دارند. از همین رو است که قریشی وزیر خارجهء پاکستان هر از گاهی با فضل فروشی های سیاسی اعلام می کند که کشورش در گفت و گو های قطر نقش زیادی داشته است که در برابر این سهولت آفرینی ها و کشاندن طالبان به میز گفت گو ها با امریکا، امتیازات از امریکا بدست آورده است که یکی از امتیازات آن راندن حکومت افغانستان به حاشیهء گفت و گو ها است. این رویکرد پاکستان خاطرهء سازش پاکستان با امریکا را پس از حادثهء یازدهم سپتمبر در خاطره ها تداعی می کند که مشرف در برابر تهدید بوش که برایش هشدار داد يا با امریکا و یا با تروریزم. جنرال مشرف با پاسخی موقع شناسانه و با آری گفتن به بوش، یک گام بر ضد تروریرم پیش کرد و اما دو گام به عقب به نفع حمایت از تروریستان گذاشت و حتا به فرمایش پاکستان بود که گیری شرون نمیاندۀ سی آی ای در جبهۀ متحد برای پیش گیری از به قدرت رسیدن این جبهه توظیف شده بود. پاکستان از این فرصت ها برای احیای طالبان استفاده کرد که امروز شاهد قدرتمندی بی پیشینهء طالبان هستیم. مشرف توانست تا با آن آری گفتن خاک بر چشمان سیا و پنتاگون افگند و طالبان را زنده از چنگال امریکایی ها نجات داد و سلامت به پشاور، کراچی، کویته، کراچی و اسلام آباد رسانددو در سال ۲۰۰۳ با درگیری امریکا در جنگ عراق با استفاده از فرصت طالبان را دوباره احیا و برای جمله های تروربستی روانهء افغانستان کرد. با توجه به سخنان بالا گفته می توان که حال هم پاکستان در پشت این بازی، در عقب امریکا قرار دارد و باز هم افعانستان را در معرض معامله با پاکستان قرار داده است. در کنار نطامیان پاکستان، نماینده گان عربستان سعودی و امارات نیز در جریان گفت و گو های دوحه قرار دارند که در این میان نقش پاکستان در گفت و گو های صلح در دوحه نقش تعیین کننده را دارد. بدور از احتمال نیست که طراح اصلی حکومت موقت هم پاکستانرباشد؛ زیرا پاکستان دشمن افغانستان است و تلاش می کند تا برای رسیدن به اهداف راهبردی خود حکومت های ضعیف و ناتوان را در افغانستان پایه گذاری کند و به بهای پای نهادن بر حلقوم مردم افغانستان، به اهداف راهبردی و عمق استراتیژیک خود در رقابت با هند موفق به مشتعل نگهداشتن جنگ نیابتی، در افغانستان شود. نقش فعال سه کشور بویژه پاکستان در نشست ها قطر بیشتر مایهء نگرانی حکومت و مردم افغانستان را فراهم کرده است که باتوجه به نقش شیطانی چهل سالهء پاکستان برضد افغانستان، برای حکومت و مردم افغانستان سخت مایهء نگرانی و تشویش است. از این روافغانستان حق دارد تا در رابطه به گفت و گو های امریکا با طالبان از این کشور وضاحت بخواهد.
حکومت و مردم افغانستان در حالی در حاشیۀ گفت و کو های دوحه قرار داده شده اند که مقام های ارشد امریکا مانند جنرال میلر فرماندۀ عمومی نیرو های امریکایی و ناتو پس از دیدارش با ملابرادر در دوحه از پیشرفت مذاکرات ابراز خوش بینی کرد و حتا آن را صفحۀ جدید خواند. نه تنها آقای میلر؛ بلکه در روز های اخیرپتریک شاناهان، سرپرست وزارت دفاع امریکا روند گفتوگوهای صلح را با طالبان، نخستین فرصت ایجادشده در هجده سال گذشته برای رسیدن به صلح خواند. وی افزود که هدف از تلاشهای هماهنگ نظامی و سیاسی واشنگتن در افغانستان، جلوگیری از مبدل شدن افغانستان به پناهگاه امن هراس افگنان است و به ادامه خاطر نشان کرد که گفتوگوهای کنونی بهترین دریچۀ صلح در ۴۰سال گذشته است. این در حالی است که هنوز مردم افغانستان حتا از جغرافیایی این دریچه خبری ندارند. آیا این خوش بینی مقام های امریکایی از پیشرفت مذاکرات و بی خبری حکومت افغانستان پرسش برانگیز نیست؟
نه تنها لحن مقام های ارشد امریکایی نسبت به گفت و گو های دوحه بیش از حد خوش بینانه است که مقام های پاکستانی نیز در این زمینه اطلاعات وافری دارند. از گفته های آنان معلوم می شود، چیز های زیادی در دوحه بحث شده که هنوز به بیرون درز نکرده است. چنانکه عمران خان روز جمعه (۲۴ حوت) در جمعی از مردم در منطقه قبایلی باجور در نزدیکی مرز با افغانستان گفت که روند کنونی صلح به ثبات، بهبود تجارت و رفاه اقتصادی در منطقه منجر خواهد شد. وی از تشکیل یک حکومت جدید ( در راس آن شاید خلیل زاد باشد) و پایان جنگ و استقرار صلح در افغانستان خبر داد. این همان سخنی است که نگرانی آقای محب را به بار آورد و واکنس منطقی نشان داد. شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان نیز هفته گذشته پس از پایان دور پنجم مذاکرات بین امریکا و نمایندگان طالبان در قطر که ۱۶ روز طول کشید، از “پیشرفت” های در این مذاکرات خبر داده بود؛ اما شگفت آور نیست که کابل از این همه انکشافات بی خبر است.
در این شکی نیست که حکومت با دشواری های دست و پا گیری رو به رو است و تنها مبارزه با تروریزم کارکرد های حکومت را در بسیاری از عرصه ها زیر پرسش نبرده و بسیاری از فرصت ها را برای اصلاحات گسترده و واقعی از وی گرفته است و در ضمن بازی های سلیقه یی و منفعت محورانه کار حکومت داری خوب در کشور را لنگ کرده است و بسیاری از اصول ها قربانی رابطه ها و سلیقه های شخصی شده است. این سبب شده که حکومت برای مبارزه با فساد ناکام شود و برای محو مواد مخدر هم کاری کرده نتواند. گذشته ها صلوات و حال نیاز است تا حکومت بدون هرگونه تعلل تمامی نیروی خود را برای ایجاد وحدت میان گروه ها و مردم به کار ببندد و تا بر اختلاف در داخل پایان داده و یک هیآت ملی را برای اشتراک در نشست دوحه آماده کند تا بهانۀ امریکا و طالبان از میان برود و هم چنین فضای گفت و گو ها تغییر کند و در ضمن از نقش های پشت پرده در گفت وگو های دوحه کاسته شود. به این هم بسنده نکرده و هرچه زودتر اجماعی ملی در داخل را بوجود آورد تا یک مشت و واحد و با صدای واحد خویش را آمادۀ صل و جنگ نماید و درصورت ضرورت به قناعت خارجی ها هم بپردازد.
اما این کندی ها و کوتاهی نمی تواند، بر روی سیاست های چند پهلوی امریکا در افغانستان در پیوند به مبارزه با تروریزم و روابط کج دار و مریز هژده سال گذشتۀ آن با پاکستان، پرده بکشد و بر ناکارایی های امریکا علامت مثبت بگذارد. تروریزم در افغانستان در حالی تا دندان مسلح و بیش از هر زمانی قدرتمند شده است که از هفده سال بدین سو حکومت افغانستان عامل اصلی جنگ در کشور پاکستان را عنوان کرده است. در این مدت با آن که مقام های ارشد نظامی و سیاسی امریکا بار ها اعتراف کرده اند که شبکۀ حقانی بازوی راست نظامیان پاکستان است و اما کاخ سفید در تبانی با سیا و پنتاگون به این اظهارات مقام های ارشد امریکا و شکایت های پی در پی حکومت و مردم افغانستان وقعی ننهاد و تا آنکه امروزکارد تروریزم حتا از استخوان های مردم افغانستان عبور کرده است. در این تردیدی نیست که امریکا شریک استراتیژیک افغانستان است و این شراکت نیاز به تفاهم مشترک در تصممیم گیری های مهم مربوط به دو کشور بویژه در مبارزه با تروریزم و مصالحه با تروریستان طالب را دارد. بنا براین امریکا حق ندارد که بی خبر از حکومت و مردم افغانستان با طالبان به گونۀ پنهانی وارد معامله شود و جزییات گفت و گو های دوحه را با حکومت ومردم افغانستان در میان نگذارد. پس این نشانگر آن است که بازی پنهانی در دست اجرا است که امریکا در تبانی با پاکستان نمی خواهد تا حکومت افغانستان از چند و چون آن آگاهی بیابند. بنا بر این حکومت افغانستان به نماینده گی از مردم افغانستان حق دارد تا در رابطه به انکشاف گفت و گو ها در دوحه از امریکا معلومات بخواهد و تا از این سایه و روشن گفت و گو ها بیرون شود و اصل مسایل آگاهی پیدا کند؛ زیرا این حکومت نزد مردم افغانستان مسؤول است و ناگزیر است تا در برابر مردم افغانستان پاسخ گو باشد. با این حال آیا مردم افغانستان حق ندارند که بدانند، سرنوشت شان بر بنیاد معادلات سیاسی پشت پرده شکل می گیرد و یا این که حداقل آرای آنان در آن دخیل باشد. یاهو