غلام سرور جویا فرزند منشی غلام حسین خان اعتمادالدوله ( سررشته دار ) در سال ۱۲۷۷ خورشیدی در یک خانواده با معرفت در چنداول کابل زاده شده پس از اتمام تحصیلات متداول زمان در سال ۱۲۹۶ خورشیدی نزد پدر خود به عنوان کاتب کار را آغاز نمود .
سرور جویا با عشق سرشار دفاع از میهن در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در جنگ استقلال در شمار سربازان سردار عبدالقدوس خان صدراعظم به همراه پدر خود که منشی نامبرده بود شرکت نمود.
در سال ۱۳۰۱ خورشیدی مسئولیت کتابت دارالانشاء صدراعظم را در ولایت کندهار به عهده داشته دوباره به کابل آمده در زمره منشیان اعلیحضرت امان الله خان گماشته شد .
در سال ۱۳۰۳ خورشیدی برای تحصیل فن طبابت و زنگوگرافی و حروف چینی و طباعت به اتحاد شوروی و ایران سفر نمود . در سال ۱۳۰۶ خورشیدی دوباره به وطن برگشته اولین مطبعه دانش را در ولایت هرات سروسامان بخشید .
غلام سرور جویا شاعر ، نویسنده و شخصیت مبارز و وطن دوستی بود که از جمله طرفداران سر سخت اعلیحضرت امان الله خان به شمار می رفت که از ابتدا نادر خان را شناخته بود و بر ضدش مخالفت می نمود .
مرحوم جویا در دوران امارت امیر حبیب الله خان کلکانی با چند تن از جوانان مبارز و روشنفکر دیگر گروه مخفی را به نام ( حزب آزادی خواهان ) تاسیس کرد و عضو کمیته مرکزی هفت نفری آن بود ، پس از چندی از طرف جاسوسان مرتجع این حزب افشاء گردید جویا با سایر رهبران دستگیر و به زندان محکوم شدند .
پس از سرنگونی حبیب الله کلکانی از زندان آزاد شدند .
در زمان نادرشاه استبداد از نطفه بروز نموده بار دگر روشنفکران و اصلاح طلبان اقدام به سازماندهی مخفیانه و حرکتی برای برانداختن حکومت نادرشاه تشکیل دادند . این گروه و جانبازان از سوی غلام صدیق خان چرخی حمایت گردیده و اقدام به ترور و از بین بردن نادر خان و کشتن سفیر انگلیس نمودند .
مسئولیت ترور سفیر انگلیس را محمد عظیم به عهده داشت که به سفارت آن کشور در کابل حمله نمود و یک نفر را به قتل رسانید اما موفق نگردید ، خلاصه ترور نادر خان و سفیر انگلیس صورت نگرفت سرور جویا را زندانی کردند که مدت ۱۶ سال را در زندانهای مخوف اهل یحیی سپری نمود.
جویا در سال ۱۳۱۱ از زندان رهایی یافت و عضو انجمن ادبی کابل گردیده و پس از چندی به ولایت هرات رفت و نشریه (( دانش )) را تاسیس کرد و هم در حدود دو سال مدیر مسئول روزنامه اتفاق اسلام بود . در این دوره به تنویر افکار جوانان پرداخت و بر ضد تبلیغات روزنامه های علیه افغانستان به مدافعه پرداخت .
در کابل با روزنامه ملی انیس و هفته نامه وطن همکاری خود را آغاز نمود که به حیث مدیر جریده ملی انیس مقرر گردید . در سال ۱۳۲۷ خورشیدی در انتخابات شهرداری و یا بلدیه کابل شرکت نمود و از سوی بخش اول ناحیه یازدهم به نمایندگی بلدیه برگزیده شد و هم به عنوان مشاور مطبوعاتی و منشی دارالاانشای بلدیه خدمت نمود.
باری سرور جویا از سوی نیرو های ارتجاعی مورد سوء قصد واقع شد و سینه او را با گلوله شگافتند اما خوشبختانه وی از این حادثه جان به سلامت برد زیرا او بر ضد تبلیغات روزنامه های خارجی علیه افغانستان با نوشتن مقالات آموزنده سیاسی ، انتقادی و روشنگرانه به مدافعه برخاسته بود و همین ام سبب شد که برای خود دشمنانی بتراشد.
جویا از ایام جوانی با افکار و اندیشه های آزادی خواهانه زمان خود آشنایی پیدا نموده و هم دوستدار شعر و ادب گردید. او به زبانهای عربی ، انگلیسی و روسی بسیار روان صحبت می کرد . جویا یک ادیب و شاعر مردمی ، یک ژورنالیست ژرف نگر و فعال و یک مبارز سیاسی شجاع مقاوم و نام آور زمان خود بود .
سرانجام جویا بنابر فعالیت های پیگیر آزادیخواهانه سیاسی علیه زمام داری نادر خان و جانشینانش به زندان می افتد، حتی فرزندان جویا نیز همانند سرنوشت بسیاری دیگر از خانواده های مبارزین آزادیخواه ، از خشم و کین این حاکمیت قهار استبدادی و مزدور در امان نمانده و از مدرسه اخراج گردیدند.
برادر بزرگش غلام حسن خان جویا را به سمت شمال به خان آباد فراری و برادر کوچکش غلام علی خان جویا که به صنف هفت لیسه حبیبیه بود از مکتب اخراج و به خانه زندانی نمودند . دوره حبس جویا خیلی طولانی بوده و ۲۴ سال ادامه یافت . در یازدهمین سال زندان بود که وی اثری بنام ( ره آورد پر درد ) و در سال سیزدهم زندان ( ناله های بی اثر ) را به رشته تحریر درآورد که بازگو کننده ظلم ، استبداد ، اجحاف و بربریت نظام خانواده اهل یحیی می باشد .
مرحوم جویا در پاسخ در خواست خانم و فرزند خود نبی جویا که خواهان درخواست از حکومت وقت برای رهایی او بودند میگوید : من می کوشم با همین دو قرص نان خام و ریگ دار سرکاری ادامه بدهم ، از شما توقع دارم که به خاطر آزادی ام به کسی التجا و التماس نکنید !
جویا پس از مرخصی خانم و پسرش به سلول خود رفته و شعری را می سراید که آغازش چنین است .
پافشاری نمودیم که این خاک ماست
مولد و مدفن ما این وطن پاک ماست
گر خماریم یا نشه همین تاک ماست
سند ملکیت اش سینه صد چاک ماست
سرانجام زنده یاد جویا پس از سپری نمودن ۱۴ سال از بند رها گردید ، و روزیکه دوستانش بدیدنش می آیند و از رنج و درد دوران زندان پرس و پال می کنند ، جویا در پاسخ ضمن تبسمی معنی داری میگوید :
من جرمی نداشتم که وجدانم مرا رنج بدهد ، و این سروده اش را برای دوستانش زمزمه می نماید :
دل پریش کرده و شوقی برد از خویشتنم
هر کجا بینم و خوانم ورقی از وطنم
عاشق این وطنم ، بلبل این چمنم
نام پیری نبرم ، ترک دلیری نکنم
سالها عشق وطن باخته ام ، بازم باز
من جوان هستم و با نیش قلم یک سرباز
هر که با ما ز سر صلح و صفا آید پیش
هر چند بیگانه بود ، هموطنی سازد خویش
ای خوشا آنکه به هم مسلکی و ملت و کیش
همه یک دل شوند توده پاشان و پریش
تا به بهبودی ملت شوند هم آواز
بکنند مشق دموکراتیک کشور آغاز
غلام سرور جویا یکی از بزرگمردان تاریخ ملت و یک آزادیخواه وطن دوست و سازنده اسطوره ها است . او در مقابل استبداد و بی عدالتی و مبارزه علیه بیداد نظام به پا ایستاد و تمام عمر گرانبهایش را آرام ننشت و لحظه ء قلم از دست توانایش که آنرا همچو خنجر بر پیکر دشمن فرو می کرد به زمین نمی ماند .
این مرد سخن و قلم در راه آرمان پیشرفت و ترقی افغانستان و تامین عدالت اجتماعی خود را قربانی ملت نمود .
جویا آخرین نفرت خویش را در قبال خاندان ستم پیشه و مزدور پارچه شعری را عنوانی ( بد نامی صیاد ) بیان می دارد که چند مصرع آنرا می نگارم :
من ندارم هوسی کز قفس آزاد شوم
یک نفس روی گلی دیده و دلشاد شوم
نیست باک ار شدم آواره و خاشاکی بسوختگ
خوب شد باعث بد نامی صیاد شوم
بسکه رنجیده ام از وضع جوانان جبون
نسزد ملتجی دسته صیاد شوم
نه من آن عنصر سستم که ز بهر یک بهار
پیش ارباب عیار فرومایه به فریاد شوم
شیوه عشق و وفا پیشه ام اندر ره ء عشق
تا چو پروانه به سربازی ام استاد شوم
ورنه چون مرغ گرفتار ، زمستان و بهار
دام جویا و قفس هر دمی آزاد شوم
به دنبال از تظاهرات خیابانی که در سال ۱۳۳۱ خورشیدی در اعتراض به شکست میر غلام محمد غبار در انتخابات دوره هشتم مجلس شورایی ملی صورت گرفت جویا بار دگر زندانی شد تا اینکه در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در زندان دوره صدارت سردار داود جان را به جان آفرین تسلیم مینماید .
به حسن اختتام از زندگی نامه پر مشقت و رقت بار مرحوم غلام سرور جویا ، قصه یکی از وزرای صدارت سردار داود را می نگارم :
وزیر داخله حکومت دوره اول سردار محمد داود بنام حکیم خان برای ملاقات آقای جویا به زندان می رود و پیام حکومت را به وی ابلاغ مینماید .
آقای جویا ! فرمان رهایی شما صادر شده در صورتیکه شما تعهد نمایید که دیگر دست به فعالیت سیاسی نزده از حضور و شرکت در اجتماعات و تظاهرات خودداری نموده و در سیاست دولت مداخله نمی کنید ؟ همین حالا آزاد می شوید . آقای جویا ! اگر توبه نکنی از حبس نجات نخواهی یافت .
مرد دلیر و با شهامت و با صلابت جویا در پاسخ چنین می گوید :
برو حکیم جان ! به ارباب خود بگو ، صد بار زندان را نسبت به آن آزادی خفت باری که شما دارید ترجیح می دهم . سپس مرحوم جویا به طرف سلول خود رفته شعری را زیر عنوان ( خوی پلنگ ) می سراید که چند بیت آن را در این جا نقل می نمایم.
رهایی نیرزد به گردن پتی ها
ز آزادگان پیش هر کور و لنگی
نیرزد چو روباهی سوراخ جستن
بخویش آنکه پرورده ، خویی پلنگی
فتح تا نه جوییم مردانه یاران
خوشست مر ترا گوشه دهمزنگی
سر انجام این مرد مبارز و نستوه به تاریخ پانزده جدی سال ۱۳۴۰ خورشیدی برابر با سال ۱۹۶۱ میلادی در سن ۶۳ سالگی در زندان پدرود حیات گفته رهسپار خانه ابدی خویش گردید. روح ات شاد ای مرد با شهامت تاریخ و یادت گرامی باد .
مرحوم جویا متاهل بوده ، فرزندانش غلام نبی جویا و داکتر جهانگیر جویا می باشند