مردم افغانستان با پشت سر نهادن روز انتخابات در آستانۀ یک تحول بزرگ تاریخی قرار دارند و منتظر اند که نتیجۀ این انتخابات چه تغییری در سرنوشت شان به بار خواهد آورد. از این رو مردم ما ششم میزان را نقطۀ عطفی در زنده گی کنونی خود تلقی می کنند. این روز برای مردم افغانستان یک روز نهایت مهم وحیاتی است و این نشانگر آن است که ملت ها در عین زمان که روز های دشوار، حوصله شکن و نفس گیری را تحربه می کنند، به همین گونه روز های بس مهم تاریخی و سرنوشت ساز را نیز تجربه می کنند که می توان گفت نقطۀ عطف و سرنوشت سازی در زنده گی شان به حساب می رود.مردم افغانسنان روز شنبه برابر به شش میزان به پای صندوق های رای می رفتند و چهارمین دور انتخابات ریاست جمهوری را برای گزینش رئیس جمهور مورد نظر شان تجربه کردند. آشکار است که هر شهروند کشور در این انتخابات به دنبال گزینه یی رفته که صداقت، کارنامه های خوب، پرهیزگاری، وفا به عهد، پشت کار، وطن دوستی، اتکا به نفس، اعتماد به خود و مردم از کم ترین ویژه گی های آن به حساب می رود و در کنار این اوصاف نیک انسانی، نیت واقعی و ارادۀ پایدار سیاسی برای مبارزه با فساد و محو فقر و حاکمیت قانون و تامین عدالت در جامعه داشته و مخالف هر گونه تبعیض و تعصب و انحصار قدرت و تبار گرایی باشد. مردم افغانستان از تجربۀ زمان خوب آموخته اند و دیروز متوجه بودند که به چه کسی باید رای بدهند. بدون تردید دنبال گزینشی رفتند که حداقل ویژه گی های یادشده در محراق انتخاب شان قرار داشت. بدون شک چنین روز سرنوشت ساز خاطره انگیز برای هر کشوری مهم و با اهمیت است؛ اما برای مردم افغانستان که از چهل سال بدین سو دو تهاجم را پشت سر نهاده اند و در جنگ و ناامنی بسر می برند، مهم تر و حیاتی تر از هر کشوری است. از این رو مردم ما در عقب هر تحولی چشم انتظار امیدوار کننده را برای بهتر چرخیدن زمان در سر می پرورند. بویژه اکنون که وحشت جنگ و حملات دهشت افگنانۀ طالبان در کنار تبعیض و تعصب و انحصار قدرت و تمرکز همه چیز در یک مشت آهنین، در موجی از فساد گستردۀ مافیایی و تباری و بی عدالتی بیش از هر زمانی بر شانه های مردم افغانستان سنگینی دارند و زورگویان و قانون شکنان و غاصبان و غارتگران و زنباره ها بر گرده های آنان سوار اند. این انتخاب برای شان مهم تر از هر رمانی است؛ زیرا مردم افغانستان تشنۀ حاکمیت قانون و تامین یکسان و برابر عدالت و استقرار صلح و ثبات در کشور شان اند. آنان بی صبرانه لحظه شماری می کنند که این انتخاب آنان را برای رسیدن به اهداف یادشده نزدیک تر نماید. حال پرسش این است که آیا این انتخابات مردم افغانستان را برای رسیدن به اهداف بالا و دیگر آرزو های انسانی شان کمک می کند یا خیر. این پرسشی است که پاسخ گفتن به آن در شرایط کنونی که افغانستان با دشواری های سخت نفس گیر و دشوار رو به رو است، چندان ساده نیست؛ اما بازهم این به معنای آن نیست که امیدواری را به کلی از دست داد و همه چیز را پابان یافته حساب کرد؛ زیرا تا ریشه در آب است و امیدی ثمر است و نباید به کلی مایوس شد.
چه خوب می شد که برای پیش گیری از رفتن انتخابات به دور دوم و کاهش تقلب و فرصت سازی بهتر برای رای دهنده گان و کمک به ناظمان و در ضمن کاستن از ثقلت پیش از روز رای دهی نامزدان نسبتا هم سو و هم فکر در دقیقۀ نود اندکی از دغدغۀ رسیدن به قدرت خود را فارغ می نمودند و فارغ از هوای سیاسی و رویا های طلایی رسیدن به ارگ بیشتربه خود آمده و با ارجگذاری به منافع ملی و وحدت ملی و اقتدار ملی تن به همدیگر پذیری می دادند و به قول معروف ” یک جو از هوا های بلند خواهی ها پایین می آمدند”. آنان در کنار دو و یا سه تکت مطرح تر جمع می شدند و به این ترتیب واقعی تر اندیشیده و صادقانه در فکر مردم می شدند و رنج مردم داشتن را در دقیقۀ نود نتخابات فراتر از رسیدن به قدرت تلقی می کردند. بنا بر این چه بجا و منطقی و معقول می بود که نامزدان محترم برای رسیدن به این مامول بزرگ در چند تکت محدود انتخاباتی یا یکدیگر بسیج شده و ایتلاف های نیرومند را در چند تکت انتخاباتی قوی شکل می دادند. این رویکرد عاقلانه و انسانی می توانست حداقل از رنج مردم مظلوم افغانستان کمی می کاست و در این صورت علاقمندی و شور و هلهله مردم برای اشتراک در انتخابات هم افزون تر می شد. گفته می توان که این تصمیم بر روحیه مردم و فضای انتخابات تاثیر مثبت بر جا می گذاش و حضور مردم در انتخابات پررنگ تر و گسترده تر می شد. در این صورت بعید نیست که اندکی از خشم طالبان هم در پیوند به انتخابات می کاست. در ضمن از احتمال بحرانی شدن اوضاع نیز پیشگیر می شد.
با تاسف که چنین هم نشد و از سویی هم ممکن این انتخابات نتواند ما را به تمامی آرزو های ما برساند؛ اما انتخاب یک شخص خوبتر و گزیده تر ممکن ما را اندکی بر آرزوی های ما نزدیک تر بسازد. حال که پروسۀ انتخابات سپری شده و این که مردم افغانستان در انتخاب شان چه ملاک ها را در نظر گرفتند، به ملاک های قومی، زبانی، مذهبی و گروهی اتکا کردند و یا جز این ها و فارغ از این وابستگی ها و تعلقات یادشده به کسی باید رای دادند که او تا حدودی ثابت کرده باشد که از این تابو ها عبور کرده و در زنده گی شخصی، سیاسی و حکومتداری خود فارغ ار روابط و وابستگی های یادشده عمل کرده باشد و تقوا، پاکی، وطن دوستی، توانایی، تخصص، اهلیت و صداقت افراد برایش ارجحیت و برتری داشته باشد. افغانستان در حال جنگ و از لحاظ سیاسی اقتصادی و اجتماعی آشفته و شکشته به یک رهبر ملی فرا قومی و فراگروهی و با وقار و مدبر نیاز دارد و نه به رهبری که تعصب و تبعیض و قوم پرستی و ولایت پرستی و گروه پرستی از کارنامه های مهم زنده گی اش باشد. با این حال افغانستان به یک رهبر صادق، افغانستان شمول، انعطاف پذیر، کثرت گرا و همدیگر پذیر عمل گرا و نه شعارگرا و دروغگو نیاز دارد. این کشور جنگ زده به رهبری نیاز دارد که در عمل ثابت کرده باشد که فاسد نیست و با مفسدان و غارتگران سازگار نبوده و با مافیای سیاسی و اقتصادی در تضاد واقعی بوده و در زمان لازم بدون هر گونه سازش و مدارا برضد آنان عمل کرده و می کند. بنا بر این افغانستان بیش از هر زمانی به یک رهبر عادل، قاطع، مصمم و خدمتگار واقعی مردم نیاز مند است تا عدالت را برابر و بدون تبعیض در جامعه پیاده کند و چون حضرت عمر نخستین بار قانون را برای تامین عدالت در مورد فرزند خود عملی نماید. این کار ها با شعار های مردم فریبانه، دغل بازی ها و تبلیغات کذایی حاصل شده نمی تواند؛ بلکه دست کمی از آنان در عمل به اثبات رسیده باشد. از همین رو عدالت در کنار نگاۀ توحیدی به جامعه و انسان از پایه های مهم یک حکومت مقتدر و با اعتبار است و عدالت است که پایه های متزلزل یک نظام را استوار و آشفتگی ها و هرج و مرج اقتصادی و سیاسی و اجتماعی آن را نابود می سازد. در چنین حالت است که اعتماد مردم بر دولت افزایش یافته و دولت هم برای پاسداری از اعتماد مردم، باید برای آنان زمینه های کار و اشتغال زایی را در عرصه های گوناگون دولتی و شخصی از طریق تشویق سرمایه گذاری ها بوسیلۀ متشبثین داخلی و خارحی فراهم نماید.
این زمانی ممکن است که سرمایه داران خویش را زیر چتر یک حکومت مقتدر و حمایت یک رهبر وطن دوست و عملگرا احساس نمایند و از امنیت کامل اقتصادی بهره مند باشند. این کار را یک حکومت مسؤول، پاسخگو و عدالت پسند و عادل از طریق حاکمیت قانون و تطبیق یک سان قانون بر شهروندان می تواند، برای سرمایه گزاران فراهم کند. زیرا کسب اعتماد مردم به عدالت و بازگشت احساس اصل مجازات مکافات بر بنیاد عدالت خود نیروی محرکه است که احساس عدالت پروری و خودداری از ظلم را در تک تک شهروندان کشور تقویت می کند. آشکار است که از عهدۀ این کار یک زمامدار عمل گرا و قاطع و امین برآمده می تواند که ارادۀ محکم سیاسی و عدل عمری را در عمل و نه در شعار در جامعۀ بیمار افغانستان پیاده کند. آشکار است که از عهدۀ چنین ماموریت انسانی و در ضمن خطرناک تنها یک رهبر متعهد به مردم در حرف و عمل، کمر بسته و عیار و خداجوی برآمده می تواند تا سنگ را در شکم ببندد، خدمت به خلق نماید، برضد مفسدان و غداران و غاصبان و مافیاهای رنگارنگ به گونۀ دوامدار و سازش ناپذیر مبارزه کند و پوزه مفسدان قلدران را به رمین کوبد. شاید خواننده گان بگویند و الزام آورند که چنین رهبری با حداقلی از این صفات چند نفر از جمله گاندی و مندیلا و محدود کسانی دیگر درجهان خود را ثابت ساخته اند و پس در افغانستان جنگ زده که بیشتر رهبران اش کارنامه های سباه دارند و بر هر یک اتهامات گوناگونی وارد است، چگونه می توان چنین رهبر ابده آل را سراغ نمود. هرچند در کشور ما قحط الرجالی نیست و هستند، انسان های شریف، امین، صادق و در ضمن آگاه و حتا متخصص که هرگاه برای شان فرصت فراهم شود، حداقلی از این ماموریت را انجام می دهند؛ اما شرایط طوری شده که فرصت ظهور و حضور همچو افراد در شرایط کنونی که همه چیز مافیایی شده و در تار و پود جامعۀ ما چنان تخم سرطانی نفاق، تعصب تباری و اختلاف های گروهی و گرایش های افراطی گروهی خانه کرده است که پیدایی و حضور فعال همچو افراد صالح از زیر امواج متلاطم و توفانی را در جامعۀ ما ناممکن گردانیده است. بازهم این به معنای نفی کلی آنانی از میان نامزدان ریاست جمهوری نیست و حداقل در میان شان نامزدانی اند که از یکدیگر از بسا جهات برتری دارند.
حالا که شهروندان افغانستان بر رغم تهدید های طالبان با حضور با شکوهء شان در پای صندوق های رای به انتخابات آری گفتند و رسالت تاربخی و ملی و دینی شان را شجاعانه ادا نمودند و بسا سپاس از دلاور زنان و شیر مردان شجاع کشور ما که با این حماسه آفرینی شان با آری گفتن به نطام مردم سالار، میثاق شهروندی، حقوق و آزادی های بشری، حاکمیت قانون و افغانستان مستقل از حضور خارجی ها و مشت نه کوبیدن به وحشت و دهشت طالبانی و حامیان انسان دشمن آنان رای های خویش را در صندوق ها به نامزد مورد نظر شان ریختند. این مهم نبست که کی به چه کسی رای داد؛ مهم این است که با رفتن به پای صندوق های رای حضور تاریخی و مسوءولیت تاریخی و ملی شان را انحام دادند. این که طالبان از وحشت آفرینی های بیشتر کوتاه آمدند، ممکن تهدید امریکا و گوش تاب دادن های پاکستان باشد. این هم درس آموزنده به طالبان است که از بیگانه ها ببرند و با حکومت و مردم افغانستان مذاکره کنند و برای خروج نیرو های خارجی در نشست بین الافغانی تصمیم بگیرند. حال بر نامزدان است تا به شجاعت ارادهء آهنین مردم ما ارج گذاشته و با خودداری از هر نوع تفلب و فزیب به برندهء اصلی تبریک بگویند.
مردم افغانستان باتوجه به پیشینۀ بد رای دهی این بار از اتمامی والیان و فرماندهان در ۳۴ و لایت کشور خواهان بیطرفی بودند تا در کنار نیرو های امنیتی برای سلامتی انتخابات ریاست جمهوری از هیچ نوع تلاش های انسانی و صادقانه خودداری نکنند تا انتخابات بحیث یک پروسهء ملی از دست برد و از تقلب درامان بماند. شهروندان افغانستان که از انتخابات پر از تقلب گذشته و عاملان آن خاطرهء خوش ندارند و عمل خاینانهء آنان را برای تخریب پروسهء انتخابات بحیث یک پروسهء ملی محکوم می کنند و به بیراهه بردن روند انتخابات و بی اعتبار نمودن آن و ضربه زدن به دموکراسی جوان افغانستان را از سوی آنان یک عمل زبونانه و ضد انسانی و ضد ملی می خوانند. مردم افغانستان دشمن تقلب اند و عاملان تقلب را به هر گروه و جناح و تکتی که ارتباط داشتند، دشمنان استقلال و اقتدار ملی کشور دانسته و عمل ضد انسانی آنان را دشمنی آشکار با مردم افغانستان و دموکراسی نوپای آن می دانند. برای مردم افغانستان پیش از این که در مورد برد و یا باخت نامزدی قکر کنند و بیشتر از این به پاسداری از اصل دموکراسی و رعایت میثاق شهروندی می اندیشند. هدف از رفتن به پای صندوق های رای احیای دموکراسی و مشق بیشتر آن در کشور بود و بدین وسیله خواستند به نحوی خود را در سرنوشت کشور مسوءول بدانند. در این شکی نیست که انتخابات افغانستان پر از چالش ها بود و پشت سر نهادن دشواری های آن کمتر از عبور کردن از ” هفت خوان رستم” و یا به قول مولوی ” هفت شهر عشق” نبود و از سویی هم بحث روی نامزدان بربنیاد یک سلسله ارزش های سایسته سالاری پرسش برانگیز است و در مورد هریک ده ها پرسش بی پاسخ وجود دارد؛ اما این دشواری نمی تواند، عدم اشتراک در انتخابات را توجیه کند؛ زیرا اشتراک گسترده در انتخابات از یک سو پاسداری از دموکراسی و نظام مردم سالار، مشروعیت نظام و امیدواری برای حاکمیت قانون را به نمایش می گذاشت و از سویی هم به نمایش گذاشتن وحدت و یک پارچگی مردم در برابر تهدید تروریستان طالب بیشتر به اثبات می رسید. از سویی هم گرم جوشی مردم و حضور پر رنگ شان در مراکز رای دهی از میزان تقلب هم می کاست و فرصت طلبان تقلب کار و خاین به افغانستان و مردمش هم کمتر مجال فریب کاری را پیدا می کردند. حال آنچه برای مردم افغانستان مهم است، ادای دین تاریخی و مسوءولیت خطیر والیان و فرماندهان وطن دوست در ولایت های مختلف کشور که در کنار نیرو های امنیتی امنیت انتخابات را تامین و با همکاری نزدیک با کارمندان کمیسیون و ناظران و مشاهدان سلامت انتخابات را تفویت کردند. مردم نگران بودند که مبادا این بار باز هم مانند انتخابات ۲۰۱۴ شماری فرماندهان در تبانی با استفاده جوبان و تقلب کاران مزدبگبر روند انتخابات را تخریب کنند. انتخابات پارلمانی گذشته ناکارایی های مسوءولان پیشین کمیسیون های انتخابات را به نمایش گذاشت که چگونه نتوانستند مراکز رای دهی را به وقت باز کنند و بجای مانع دستبرد برعکس با تقلب کاران همکار شدند. هر چند این بار هم کوتاهی و کاستی های در کار کمیسیون های انتخاباتی به مشاهده رسید و اما توانستند به زودی به رفع آن بپردازند. از اطمینان دادن مقام های کمیسیون معلوم می شود که این بار آماده گی بهتر داشته و از بی ادبی های اخلاف شان ادب لازم آموخته اند و نگذاشت تا نابسامانی های گذشته و دست کاری ها و غفلت وظیفه یی کارمندان کمیسیون انتخابات دوباره تکرار شود.
با تاسف که بر رغم تلاش های کمیسیون های انتخاباتی، نامزدان ریاست جمهوری، نهاد های ناظر بر انتخابات و رای دهنده گان در همکاری نزدیک با نیرو های امنیتی کشور باز هم گزارش هایی از تقلب در انتخابات به نشر رسیده است. این در حال است که تقلب در سطح کوچک و بزرگ دشمنی آشکار با مردم افغانستان است و تقلب کاران و سازمان دهنده گان تقلب باید بدانند که دست زدن به تقلب بازی با آتش است و عاملان تقلب خاینان ملی و نوکران شبکه های استخباراتی و دشمنان مردم افغانستان اند که هدف شان به بحران بردن کشور و حادثه آفرینی در کشور بوده است. هرچند پیش گیری از تقلب کمک به استقلال و یک افغانستان مستقل و غیروابسته و فارغ از نیرو های خارجی و مداخلهء پاکستان و شکست تروربزم تلقی میشود؛ اما با تاسف که بازهم از تقلب هایی گزارش شده که سلامت انتخابات را به خطر مواجه کرده است. عاملان تقلب باید بدانند که مسوءولیت هرگونه به بحران رفتن کشور بدوش آنان خواهد بود نزد مردم ما پاسخگو هستند. تقلب کاران شناسایی و به پنجۀ قانون سپرده شوند و کمیسیون آن را دنبال کند. تقلب در سطح کوچک و بزرگ دشمنی آشکار با مردم افغانستان است و تقلب کاران و سازمان دهنده گان تقلب باید بدانند که دست زدن به تقلب بازی با آتش است و عاملان تقلب خاینان ملی و نوکران شبکه های استخباراتی و دشمنان مردم افغانستان اند که هدف شان به بحران بردن کشور و حادثه آفرینی می باشد.
عاملان تقلب باید بدانند که مسؤولیت هرگونه به به بحران رفتن کشور بدوش آنان خواهد بود و نزد مردم پاسخگو هستند. مهندسان، طراحان و عاملان تقلب دیروزباید از کارنامه های سیاۀ انتخاباتی شان عبرت گرفته باشند که چگونه افغانستان را به کام تروریزم، تبعیض قومی، تعصب زبانی و گروهی افگندند و نه تنها این که بدتر از آن افغانستان را سال های سال به عقب افگندند و روند ملت سازی را آسیب پذیرو دموکراسی نوپای را از پای افگندند. این عراده های شیطان نباید، این بار به سیاه کاری و خیانت ملی خود ادامه بدهند و بار دیگر با سازماندهی تقلب های گسترده افغانستان را به بحران مرگبار رو به رو کنند. اما هزاران دریغ و درد که عاملان تقلب مورد تحسین و نوازش قرار گرفتند و اما مخالفان تقلب و فرزندان صدیق این کشور مورد بی مهری قرار گرفته و حتا از مقام های شان عزل و از حکومت رانده شدند. عاملان این سیاه کاری ها را هیچ گاهی مردم آزاده و وطن دوست افغانستان از هر قوم و تبار و مذهب هرگز فراموش نخواهند کرد.
این در حالی است که هنوز نتیجۀ ابتدایی انتخابات هم اعلان نشده است و گزارش های نخستین حکایت از استفاده شده بیشتر از دو میلیون رای دارد که نظر به جمعیت ۳۴ میلیونی افغانستان میزان کم اشتراک مردم در انتخابات را نشان می دهد. اگر فرض کنیم که بیشتر از ۲۰ میلیون واجد شرایط رای دهی در افغانستان موجود باشد، گفته می توان که کمتر از ۲۰ درصد شهروندان کشور در انتخابات اشتراک کرده اند که از لحاظ حقوقی مشروعیت نظام هم زیر سوال می رود. این به تعبیری استبداد دموکراسی اقلیت بر اکثریت را خلاف اصول و موازین دموکراسی نشان می دهد. این در حالی است که در دموکراسی استبداد اکثریت بر اقلیت قابل توجیه است. هرچند مشروعیت معنای سازگار بودن با شرع و برحق بودن را می رساند که به دو معنا اطلاق می شود که در معنای اول مشروعیت به هنجار و ارزش های مربوط به سیاست اطلاق می شود که امکان تحقق دموکراسی را فراهم می کند و این هنجار ها واضع پایه های اخلاقی اقتدار هستند و در معنای دوم هم این که مردم فکر می کنند که نظام طبق هنجار ها عمل می کند. (۱) از آنجا که مشروعیت مبتنی بر قانون اساسی، حقوق بشر و ایده ئولوژی مطرح می شود که مشروعیت مبتنی بر قانون اساسی بنیادی ترین است که در این صورت رابطه یی میان قدرت سیاسی و مشروعیت مبتنی بر استمرار قدرت سیاسی متصور نیست. (۲) در شماری کشور ها قاعدۀ اکثریت در روند انتخابات در قانون اساسی آنها صراحت یافته است؛ اما در قانون اساسی افغانستان در این مورد صراحتی وجود ندارد.
این در حالی است که شهروندان افغانستان با وحود تهدید طالبان و قبول هرنوع خطر و کاستی های کار کمیسیون بویژه نبود نام ها در لیست و خرابی سامانهء بایومتریک شجاعانه و باوقار به پای صندوق های رای رفتند و با سعهء صدر و حوصله مندی تمام رای های خویش را به صندوق های رای ریختند. حال بر کمیسیون مستقل انتخابات است تا از یک سو جلو تقلب در دقیقهء نود را بگیرد و از سوی دیگر کمیسیون شکایت انتخاباتی بحیث یک نهاد ملی از یک سو بیطرفی خود را حفظ کند و از طرفی هم اشد تلاش کند تا رای های سالم را از پاطل جدا کند و با تانی و دقت و هوشمندی تمام شکایات ارایه شده را بررسی کند و در عین زمان کمیسیون مستقل انتخابات بازهم با حفظ اصل بیطرفی و پای بندی به اصل اخلاقی و حفظ منافع ملی و پیش گیری کشور از رفتن به سوی بحران آخرین کوشش های خود را به خرج بدهد تا به تمامی دشواری های پیش آمده پاسخ فناعت بخش بدهد و اطمینان نامزدان و مردم افغانستان را فراهم آورد. مردم افغانستان از کمیسیون های انتخابات می خواهند تا با توجه به شرایط حساس و خطیر کشور رسالت تاریخی شان را در برابر مردم افغانستان به خوبی ادا کنند تا از یک سو کمیسیون های انتخاباتی را اعادهء حیثیت کنند و از سویی هم با بدست آوردن اعتماد دوبارهء مردم پروسهء تخریب شدهء دموکراسی در کشور را ترمیم و تقویت نمایند تا کار نامه های شان به آب طلا در لوح زرین تاریخ نوشته شود.
میزان اندک مشارکت مردم نشان داد که پروسۀ انتخابات کمرنگ بود و شاید شماری در کنار دشواری های امنیتی و خطر تقلب استدلال کنند که در میان نامزدان ریاست جمهوری شخص مناسب یا ایده آلی را سراغ نداشتند که به آن رای بدهند و بنا بر این حاضر به رای دهی نشدند. این گفته نمیتواند از بارمسؤولیت انسانی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیای آنان در قبال وطن و مردم بکاهد؛ زیرا رای امانت انسانی و الهی است که باید این امانت را در زمان لازم با گزینش بد از دو گزینۀ بد و بدتر به امانت دار امین تری باید سپرد و نسپردن آن در هر حالی پشت پا زدن به رسالت خطیر تاریخی یک شهروند مسؤول است. این به معنای آن نیست که چشم ها را بست و به سود کسی رای داد؛ بلکه این یادهانی به معنای درک اهمیت رای و قدرت آن است که شاید با یک رای تو یک کسی برنده حساب شود. در این صورت تو در تمامی افتخارات و جنایاتش شریک هستی. از این رو باید تلاش کرد تا به کسی رای داد که دست کم از به جلو رفتن یک نامزد نامطلوب پیش گیری کرد. این برنده گی وجدان تو را برای همیش راضی و با طراوت نگهمیدارد و اما گزینش برعکس درد جانکاۀ وجدانی در پی دارد. پس به کسی باید رای داده باشید که دست کم از درد جانکاۀ وحدانی درامان باشید. امید است که مردم افغانستان با رفتن به پای صندوق های رای یک تحول و گذار تاریخی در کشور را کلید زده باشند.
۷ میزان ۱۳۹۸
منابع و رویکرد ها:
۱ – احسانی احمد (۱۳۸۶)، فرهنگ سیاسی مردم: بررسی تطبیقی فرهنګ سیاسی مردم در قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران ، تهران ، انتشارات دفتر عقل ، چاپ اول
۲ – دبیر نیا، غلی رضا (۱۳۹۳)، قدرت موسس؛ کاوشی در مبانی حقوق اساسی مدرن، تهران: انتشارات شهر دانش، چاپ اول