گیرم نمود باغ گلاب تو بهتر است
این ها همه ز رنج همان پیر نوکر است
صیاد شرم باد به تو از فراق گل
بلبل به ناله است و فغانش به حنجر است
دیگر امید سبز شدن در بهار نیست
وقت تبر به پای درختان نوبر است
دیگر زمهرو یا که وفا کمتر از است
زیرا ز کینه بیش ترین دل مکدر است
با این دو روزه عمر مکن حرس بیشتر
مرگ ات به روز اول پیدات مقرر است
دادیم ز دست بهترین های خود به مرگ
بنگر دل سیاه زمین پر ز گوهر است
شد سالهاست میهن ما در شکنج جنگ
مردم به کشت و خون شده در خون شناور است
هیچ گاه حدیث درد دلم نیست آخرش
هر چند این سروده ثنا رو به آخر است
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۱۲.۱۱.۲۰۱۹