در سال 1981م زمانیکه در هند درس میخواندم سفری به امرتسر نمودم. وقتی قطار ترن حامل ما که از دهلی حرکت کرده بود به یک استیشن رسید چشمم از عقب شیشهء کلکین ترن به یک لوحه بزرگ افتاد که اسم استیشن بروی آن نوشته شده بود “پانی پت Panipat”. با خواندن این نام احساس عجیبی در من پیدا شد. این نام با حوادث بزرگ تاریخی برای کشور من معروف بود. از شکست و کشته شدن ابراهیم لودی آخرین سلطان پشتون تبار سلطنت دهلی در 21 اپریل سال 1526م بدست بابر در این مکان، تا جنگ اکبر امپراطور مغولی هند با رهبر هندوی شمال هند ویکرماتا در پنجم نوامبر سال 1556م، و بالاخره تا جنگ معروف سوم پانی پت میان اردوهای مرهته و اردوهای احمدشاه ابدالی در 14 جنوری سال 1760م که با پیروزی بزرگ احمدشاه ابدالی منجر گردید.
اولین دهه قرن هژدهم بود و قدرت امپراطوری مغولی هند بعد از حمله پادشاه فارس، نادر افشارو قتل عام دهلی، غارت دارائی ها بشمول بدست آوردن الماس کوه نور توسط او و تحمیل پرداخت غرامت های سنگین سالانه دولت هند به او بشدت روبه ضعف رفته بود. علت دیگر ضعف امپراطوری مغولی خانه جنگیهای دربار مغولی بعد از وفات امپراطوراورنگزیب در سال 1707م برای احراز مقام امپراتوری صورت گرفت. حمله های متواتر احمدشاه ابدالی پادشاه افغانستان به شمال هند نیز در تضعیف قدرت امپراطوری مغولی هند عامل دیگر نزول قدرت امپراتوری مغولی شمرده میشود. اما مهمترین عامل را میتوان جنگهایی دانست که با اردوهای مرهته از بیست و هفت سال تا آنزمان دوام داشت.
با استفاده از این ضعف دولت مغولی دهلی، قوای مرهته به شمال هند حمله کرده دهلی را اشغال و رو بطرف شمال نموده قوای شهزاده تیمورشاه پسر احمدشاه ابدالی و حکمران لاهور را شکست داده تمام مناطق شرق دریای سند را تسخیر مینمایند. قوای مرهته در نظر داشتند تا از دریا سند عبور نموده پشاور، کابل و قندهار رانیز تسخیر کرده به قلمرو امپراطوری مرهته اضافه کنند. پیشوای مرهته تصمیم داشت تا به امپراطوری مغولی هند خاتمه داده یک امپراطوری کاملآ هندو را در هندوستان تشکیل دهند.
با ترس از این آینده شاه عالم ثانی امپراطور مغولی هند به احمدشاه ابدالی نوشت و از او دعوت کرد با قوای خود به دهلی بیاید تا با مصیبت مرهته بتوانند مقابله نمایند. در عین زمان رهبران مذهبی اسلامی شمال هند مانند مولوی شاه ولی ولله یک تعداد نوابها مانند نواب نجیب الدوله، و شجاع الدوله نواب آواد نیز از احمدشاه ابدالی دعوت نموده وعده دادند که مواد ارتذاقی و غیره نیازمندیهای اردوی اورا فراهم میکنند. احمدشاه ابدالی از یکطرف برای پیشگیری از حملهء مرهته به غرب دریای سند و به خطر افتادن پشاور، کابل و قندهار و از جانب دیگر برای رفع خطر سقوط شمال هند بدست مرهته و ایجاد یک امپراطوری هندو بالای مسلمانان شمال همند به دعوت مسلمانان شمال هند لببیک گفته به هندوستان لشکرکشی میکند. بعد از اشغال مجدد پنجاب بجانب دهلی رومیکند و در منطقهءپانی پت با اردوی بزرگ مرهته مقابل شده در جنگ عظیمی که بتاریخ 14 جنوری سال 1760 رخ میدهد قوای مرهته را بطور کامل قلع و قمع نموده امپراطوری مغولی را دوباره به شاه عالم ثانی اعاده میکند و به افغانستان بر میگردد.
جنگ پانی پت در حالیکه یک جنگ تدافعی حیاتی برای احمدشاه ابدالی بود زیرا استقلال مملکت و دولت تازه پای او در خطر نابودی قرارداشت، به همین منوال برای دفع خطر مرهته، یک جنگ تدافعی حیاتی برای مسلمانان شمال هند و امپراطوری مغولی هند نیز محسوب میگردید. احمدشاه ابدالی توانست هردو خطر را برای همیشه مرتفع نماید.
این جنگ تلفات مخوفی بجا میگذارد، علاوه به آنکه بیش از ده هزار از افراد اردوهای تحت امر احمدشاه ابدالی کشته میشوند، تلفات مرهته بسیار زیاد بوده شامل اکثریت اردوی آن است که از حدود شصت هزار تن تنها هفده هزار تن به خانه بر میگردند. این روز خونین ترین روز در تاریخ هند لقب گرفته است.
شرایط آنوقت هند
مرهته یک گروه مذهبی هندو بودند که از مرکز خود در پونه در نزدیکیهای بمبی قسمتهای بزرگ هندوستان را در مرکز و غرب اشغال کرده در جنگ سال 1703م قوای امپراطوری مغولی را درجنوب دهلی نزدیک آگره شکست داده بودند. باجی راو یکم در مقابل شاه مغولی از سیاست بنشین و منتظر باش استفاده میکرد. زمانیکه نادرشاه افشار به هند حمله کرد محمد شاه امپراطور مغول از باجی راو یکم درخواست کمک کرد اما باجی راو یکم پیشوای هندو های مرهته از کمک به شاه مغولی دهلی در جنگ کارنل درسال 1737م خودداری کرد. اما به مجرد عزیمت نادرشاه به فارس، باجی راو یکم بالای شمال هند حمله نموده قسمتهای زیاد شمال هند را اشغال کرد. بدین سان از نفوذ امپراطوری مغولی در هند بشدت کاسته شده بود.
در سال 1758 زعامت مرهته در دست پیشوا باجی راو دوم Peshwa Baji Rao در پونه بود که قوای او شمال هند و دهلی مرکز امپراتوری مغولی را تهدید میکردند. پیشوا باجی را و مشاوران برهمن اوخیال سقوط کامل قدرت امپراطوری اسلامی مغولی و ایجاد یک امپراطوری هندو را در هندوستان بسر داشتند (کوشیک روی، جنگهای تاریخی هند: از اسکندرکبیر تا کارغیل، ص 81). نواب نشینهای مسلمان آواد و روهیلخند هر لحضه در خطر قوای مرهته قرار داشته مجبور به دادن باج به مرهته بودند.
در سال 1758 قوای مرهته تحت قوماندانی عمومی راغونراته راو (راغونراو) برادرپیشوا Raghunathrao و همراهی پسر پیشوا، بلاجی باجی راوBalaji Baji Rao پیشرفتهای زیادی در شمال غرب هند نموده پنجاب را اشغال کرده، تیمورشاه پسر احمدشاه ابدالی، والی لاهور و کشمیر، و قوماندان جهان خان را مجبور به عقب نشینی بطرف غرب دریای سند وپشاور نمودند. قوای مرهته لاهور، ملتان و سایر مناطق شرق اتک را اشغال کردند. پیشوا اعلان کرده بود که پسر هچده ساله خوددرا به تحت امْپراطور مغل مینشاند. این پیشرفتهای مرهته مسلمانان شمال هندوستان را بسیار مشوش نموده بود. رهبران مسلمانان شمال هند از جمله شجاع الدوله نواب آواد، نجیب الدوله رهبر قوم روهیله (پشتون) شمال هند، شاه ولی والله Shah Waliullah از علمای دینی و صاحب قلم و غیره مسلمانان شمال هند از احمد شاه ابدالی تقاضای کمک در مقابل مرهته نموده وعده پرداخت مصارف جنگی او را کردند. (همانجا، ص ۸۲). عالم گیر ثانی امپراطور مغولی نیز از ترس مرهته با ارسال مکتوب به قندهار از احمدشاه برای آمدن به دهلی و مقابله با مرهته که سلطه مسلمانان را بر شمال هندوستان تهدید کرده بودند حمایت کردند (میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ص 160).
در عین زمان قوماندانهای مرهته خیالهای بزرگتری بر سر داشته در فکر تسخیر کابل و قندهار بودند. در نامه ایکه راغونراو قوماندان کل قوای مرهته در حوزه دریای سند بتاریخ 4 مئ 1758م به پیشوا ارسال میکند نگاشته بود:
“ما لاهور، کشمیر، ملتان و غیره اکثر صوبه های شرق اتک را اشغال کرده ایم و مناطق ایکه در اختیار ما نیست بزودی اشغال میشوند. تیمور شاه پسر احمدشاه ابدالی و قوماندان جهان خان به پشاور عقب نشینی کرده قوای آنها تار و مار شده اند. ما تصمیم گرفته ایم تا نفوذ خودرا تا قندهار تمدید کنیم” (کوشیک روی، جنگهای تاریخی هند: از اسکندرکبیر تا کارغیل، صفحات 80-81)
در این زمان که احمدشاه ابدالی مصروف جمع آوری قوآ برای مقابله با قوآی مرهته بود، پیشوای مرهته به راغونراو قوماندان قوای خود در حوزهء سند دستور داد تا برای شکست نظام با بخش عمدهء قوای خود به جنوب هند برود. با عزیمت راغونراو به جنوب صرف پانزده هزار افراد سپاه مرهته در وادی سند باقیماند. احمدشاه ابدالی از این فرصت استفاده کرده بالای این قوآ حمله نموده و آنها را شکست میدهد و مناطق از دست رفته را دوباره اشغال کرده در سال 1759 به لاهور میرسندو با اعلان جهاد بر ضد مرهته بجانب دهلی که بدست مرهته افتاده بود پیشروی مینماید.
در این زمان قوای مرهته به رهبری راغونراو در جنوب قوای نظام را در سوم فبروری م1760 شکست میدهند. پیشوا پسر کاکای خود سادشیو راو بهاو را به صفت قوماندان عمومی قوای مرهته تعیین میکند تا به شمال رفته خطر افغانها را برای همیشه از هندوستان ختم نماید. (همانجا ص 82).
جنگ سوم پانی پت
بهاو برخلاف راغونراو هیچ تجربه نظامی نداشت. او با قوای عظیمی پنجاه تا شصت هزار عسکر از دکن بجانب شمال هند حرکت کرد. بهاو دهلی را شغال میکند که از لحاظ پرستیژ مهم اما از نظر سوق الجیشی نظامی مقابله با قوای افغانها کم ازرش میباشد. بعد از اشغال دهلی بهاو به هدف قطع راههای ارتباطی احمدشاه ابدالی با افغانستان بالای کونجپوره Kunjpura حمله میکند. اما برتری سواره نظام قوای ابدالی سبب شکست حمله بهاو شده در عوض راههای ارتباطی او با دهلی توسط قوای افغانها قطع شده از چهار جانب در محاصره قرار میگیرند. بهاو از روی ناچاری با کندن خندقها خودرا در منطقه تاریخی پانی پت در ۹۷ کیلومتری شمال دهلیمحصور میسازد. شرایطی که قوای مرهته در آن قرار گرفت در نامه ایکه بهاو به پونه بتاریخ شانزدهم ماه سپتمبر 1760م مینویسد معلوم است. او مینویسد:
“…کمبود شدید مواد در کمپ ما مشهود است. از بیرون هم کمکی میسر نیدت. شرایط ابدالی بهتر از ماست.” (همانجا ص 83)
ابدالی از روهیلخند که در کنترول نجیب الدوله بود مواد ارتذاقی دریافت میکرد و مواد تحت نظر یک افسر مشخص به عساکر توزیع میگردید. قوماندان قوای مرهته بهاو میدانست که بدون رسیدن قوای کمکی او هرگز قادر به شکست صاعقهء افغانها نخواهد بود. در ماه دسمبر سال 1760م پیشوا به قوماندان خود در پانی پت وعده اعزام قوای کمکی نمود. بهاو در زمستان سال 1760م ناامیدانه در انتظار قوای کمکی بود درحالیکه این قوا هرگز نرسید. بدین ترتیب در شب سیزدهم جنوری 1761م افسران مرهته در حال ناچاری از کمبود مواد غذایی برای عساکر خود و کمبود علوفه برای اسپها از بهاو قوماندان کل قوا تقاضا کردند تا امر حمله را بالای قوای ابدالی بدهد.
در اوایل صبح 14 جنوری سال 1760م پیشقراولان اردوی افغانها به سر قوماندان اردو احمدشاه ابدالی از حرکت قوای مرهته بجانب صفوف افغانها اطلاع دادند. قوای احمدشاه ابدالی متشکل از 41800 سواره نظام و 32000 پیاده نظام روهیله بود که از جمله اینها 28000 سرباز منظم معاش خوار و متباقی سربازان غیر منظم بودند. ستراتژی نظامی افغانها طوری بود که قوای سواره نظام منظم اول حمه میکرد و به تعقیب آنها قوای غیر منظم داخل جنگ میشدند. همانند بابر، ابدالی قوای خودرا همانند یک قوص تنظیم نموده دو جناح راست و چپ او بمانند دو شاخ قوای او عمل میکردند. در مرکز در داخل قوص قوای مرکزی را تشکیل میدادند. قوای روهیله به قوماندانی حافظ رحمت خان، دوندی خان و بنگش خان جناح راست قوای افغان را تشکیل میدادند. اینها بزرگان روهیلخند بودند که با اعلان جهاد احمدشاه ابدالی برضد مرهته با قوای افغان در پانی پت یکجا شده بودند. در مرکز قوای وزیر شاه ولیخان قرار داشت. در جناح چپ قوای نجیب الدوله و شجاع الدوله قرار داشتند. بدین سان قوای مسلمانان هند در دو جناح قوای مسلمان افغان را که متشکل از عساکراقوام پشتون، بلوچ و تاجک بودند برای نبرد با قوای مرهته قرار داشتند. قوای توپخانهء شتر نعل افغان در جلو همه قرار داشت. در صبح آنروز سوار بر اسپ احمدشاه ابدالی در جلو صف اول رانده تمام واحد هارا تفتیش نمود و بعد از اطمینان از آمادگی امر حمله را صادر کرد. در عقب صفوف قوای احتیاطی قرار داشند که مستقیما زیر فرمان احمدشاه ابدالی قرار داشتند.
قوای مرهته شامل 55000 سواره نظام و پیاده نظام بود که تنها 11000 آنرا عساکر منظم معاشخور تشکیل میدادند. متباقی قوای مرهته را افراد غیر منظم مربوط به رهبران–نیمه خود مختارتشکیل میداد که توسط آنها تعلیم دیده بودند. واحدهای قوای مرهته مطابق تعامل هندیها در یک صف مستقیم تنظیم گردیده بودند. اکثر قوماندانهای قوای مرهته به اوامر قوماندان کل بهاو توجهی نداشتند.
جنگ به ساعت 9 صبح با حملهء سواره نظام قوای مرهته بالای قوای پیاده نظام ابدالی که قوای روهیله را تشکیل میداد آغاز گردید. قوماندان سواره نظام مرهته قبل از آمادگی پیاده نظام دست به حمله زد. این حمله بزودی با شکست مواجه شد. عوامل شکست را مورخین عدم زره اسپان، ضعف بدنی اسپها بخاطر یکماه عطالت و کم علفی از یکطرف و موجودیت آتش قوای توپخانه شترنعل افغانها نوشته اند. با عقب نشینی قوای سواره نظام مرهته، قوای پیاده نظام جناح چپ مرهته با تفنگهای چقمقی لوله کوتاه خود در ساعت 12 ظهر به حمله آغاز کردند اما بزودی معلوم شده که تفنگهای چقمقی لوله کوتاه آنها با تفنگهای چقمقی لوله دراز قوای روهیله که از سالهای زیاد به ساختن اینگونه تفنگها معروف بودند مقابله کرده نمیتواند. سر نتیجه قوای میاده نظام مرهته در جناح چپ از جانب قوای پیاده نظام روهیله از هر طرف محاصره شدند و قوای سواره نظام آنها بعد از شکست حمله صبح حاظر به حمله نشدند.
در حالیکه اوضاع جناح چپ قوای مرهته وختم تر شده میرفت، بهاوو تصمیم گرفت خود اقدام نماید. او سوار بر فیل در زیر سایهء یک درخت عم به بهترین قوای سواره نظام خود که “حضورات” نامیده میشد و توپچی سنگین خود هدایت داد تا بر مرکز قوای افغان حمله نمایند. جنگ شدیدی در مرکز جبهه که 9 مایل طول داشت گرفت. در اوایل قوای مرهته به پیروزیهایی دست یافتند و دسته هایی از قوای شاه ولی خان شروع به عقب نشینی کرده به اوامر قوماندان خود اعتنا نمیکردند. هرگاه از وضاع به همین منوال دوام میکرد قوای مرهته قادر میگردید قوای افغان را شکست دهند. در عین زمان در هرج و مرج جنگ قوای مرهته دسپلین خودرا از دست داده بودند و بهاو قوماندان کل ارتباط خودرا با واحدهای اردوی خود از دست داده بود.
بیدلیل نیست که گفته اند سرنوشت پیروزی یا شکست جنگها بیشتر وابسته به زعامت، رهبری و تصمیم گیری قوماندان های آنها میباشد. در جنگ پانی پت که یکی از بزرگترین جنگهای عصر خود در جهان محسوب میگردد، نیز این امر از عامل مهم پیروزی قوای افغانها محسوب میگردد. احمدشاه ابدالی هرگز ارتباط خودرا از جریان جنگ با قوماندانهای خود از دست نداد. از تمام واحدها در طول 9 مایل جبههء جنگ گذارشها توسط خبرچیهای شتر سوار به او اطلاع داده میشد. وقتی احمدشاه ابدالی از عقب نشینی و فرار بعضی عساکر از جبههء مرکزی شاه ولیخان آگاه شد امر کرد تا 2000 نفر سرباز “نسقچی” به میدان بیایند. 500 نفر آنها را به کمک قوای روهیله فرستاد و 1500 دیگر را به کمک قوای مرکزی شاه ولیخان. وظیفه نسقچیها آن بود تا سربازن و افراد فراری را هر جا دیدند فورآ بکشند. این عمل سبب شد تا قوای روهیله و قوای مرکزی شاه ولیخان دوباره نظم لازم را دریابند.
ساعت یک بعد از ظهر بود وآفتاب رو به غروب، در حالیکه قوای مرهته با استفاده از تمام قوای خود، به پیروزی های نسبی دست یافته بودند اما نتوانسته بودند قوای افغان را شکست دهند و امید کمک و رسیدن کدام قوای دیگر را هم نداشتند. در حالیکه احمدشاه ابدالی 8000 نفر قوای احتیاط خودرا در دسترس داشت. احمد شاه هدایت داد تا قوای احتیاط به کمک شاه ولی خان در جبههء مرکزی بشتابند . با رسیدن این قوای تازه نفس شاه ولی خان بالای قوای بهاوو به حمله آغاز کرد و در عین زمان قوای جناح جنوبی نجیب الدوله به استقامت شمالی بالای قوای مرهته شروع به حمله کردند. با این دو حمله قوای مرکزی مرهته درهم ریختند. یکی از دلایل شکست و درهم ریختن قوای مرهته بیفایده گی توپچی سنگین آنها بود. این توپچی سنگین که برای درهم شکستن قلعه ها و حصار ها وسیلهء مناسب بود در میدان جنگ مانند پانی پت کاملآ بیفایده بود. وقتی قوا مجبور به عقب نشینی بودند قادر به کشیدن این توپها با خود نبودند و بسادگی بدست دشمن می افتادند. در حالیکه قوای افغان دارای 200 عراده توپ شترنعل داشتند که بنام توپهای زنبورک نیز یاد میشدند. این توپها بالای شترهای باختری تیز رفتار حمل شده شترچی و توپچی بر شتر سوار میبودند. این توپها را به جانب نقاط خاصی از اردوی مرهته نشانه میگرفتند تا در صفوف آنها خالیگاه ایجاد کنند ووقتی خالیگاه ایجاد میشد افراد سواره نظام تازه نفس به آن خالیگاهها حمله میکردند و به این ترتیب قوای مرهته به واحد های کوچک از طرف قوای افغان محاصره شده نابود میشدند. تا ساعت سه و نیم بعد از ظهر قوای روهیله در جناح راست قوای جناح چپ مرهته را که در حال عقب نشینی بودند کاملآ نابود نمودند. در مرکز قوای شاه ولیخان به حملات خود بالای قوای جناح مرکزی قوای مرهته بی امان ادامه میدادند و در عین زمان نجیب الدوله در جناح چپ قوای افغان بعد از شکست دادن جناح راست مرهته حملات بی امان خودرا بالای جناح مرکزی قوای مرهته آغاز کردند. نابودی قوای مرهته قطعی شد وزمانیکه شاه پسند خان یکی از قوماندانان قوای افغان بعد از عقب نشینی برخی از قوای مرکزی مرهته از عقب بالای جناح مرکزی مرهته حمله نمود. قوای بهاوو از چهار طرف در محاصره قوای افغان در آمده بود. در این زمان احمدشاه ابدالی 4000 تیرانداز خودرا به جبهه فرستاد تا از چهار طرف بالای قوای محاصره شدهء مرهته تیر اندازی نمایند. در ساعت 4 بعد از ظهرهنوز 200 سواره نظام در اطراف بهاوو قرار داشتند که یک شمشیر زن افغان سر بهاوو را از تنش جداکرد. با کشته شدن بهاوو تمام مقاومت قوای مرهته تمام شد و تا غروب آفتاب عساکر افغان کار بقیه سربازان مرهته را نیز تمام کردند. در ظرف هفت ساعت قوای مرهته آنچه را در هفت سال بدست آورده بودند از دست دادند. باقیمانده قوای مرهته در شمال هند به جنوب چمبال عقب نشینی نمودند. از حدود شصت هزار تن اردوی مرهته تنها هفده هزار تن به خانه بر میگردند (شووان چودری، سواراجه، 6 دسمبر 2014).
عواقب جنگ سوم پانی پت
بعد از جنگ سوم پانی پت، هندوها پیشوا باجی راو را از مقام برکنارکردند در نتیجه او وفات نمود. بعد از این جنگ انگلیسها با خاموشی بنگال و آرکوت را اشغال کردند. یکی از درسهای جنگ پانی پت استفاده از توپچی سبک قابل حمل و سپاه پیاده بود. در حقیقت جنگ پانی پت نقطهء عطفی میان جنگهای عصر قرون وسطایی با جنگهای عصر حاظر بشمار میرود.
با ختم جنگ پانی پت با آنکه احمدشاه ابدالی به فرامانروای بی چون و چرای شمال هند مبدل گردیده بود اما او آرزوی ماندن در هند نداشت. موصوف ده هزار سرباز خود را در جنگ از دست داده بود. با یک فرمان به بزرگان هند هدایت داد تا به شاه َعالم ثانی به حیث پادشاه مغولی هند اطاعت نمایند. نجیب و الدوله را به عنوان وزیر شاه عالم ثانی مقرر نمود. احمدشاه ابدالی با فرستادن یک مکتوب به پیشوای مراهته از او خواست که از جنگ دست کشیده در صلح زندگی کنند. در این نامه که بتاریخ دهم فبروری 1760م به پیشوا ارسال شده بود نوشت که جنگ را او آغاز نکرده بود بلکه مجبور شد از خود دفاع نماید. (جی اس سردیسای، مراتی ریاست، جلد دوم، ریاست پیشوا دفتر لِترز). متعاقبآ احمدشاه به قندهار باز گشته پنجاب، کشمیر و بقیه مناطق پاکستان فعلی را مجددآ به قلمروهای دولت خود اضافه کردد.
بازگشت احمد شاه ابدالی به افغانستان بعد از پیروزی بزرگ از در جنگ سوم پانی پت چند دلیل دارد:
اول– احمدشاه ابدالی نگران امکان حمله شاه فارس به سرحدات غربی قلمرو خود بود. این عمل یکبار قبلآ واقع شده بود و او نمی خواست در حالیکه صدمات زیادی جنگ پانی پت بر پیکر اردوی او واقع کرده بود دوباره مجبوربه جنگ با شاه فارس گردد. شاه فارس از اینکه ایالت خراسان غربی شامل قلمرو های احمدشاه ابدالی بود ناراضی بود؛
دوم– خبرهایی از ترتیبات مرهته برای حمله دوباره به شمال هند به گوش او رسیده بود و او نمیخواست به یک جنگ طولانی با مرهته مجبور گردد؛
سوم– احمدشاه ابدالی از قدرت روز افزون سیکها در پنجاب نگران بود و او نمیخواست قلمرواو توسط سیکها دوپارچه شود. برای او پنجاب، کشمیر و بقیه مناطق پاکستان فعلی کافی بود که شامل قلمروهای او باشد؛
چهارم– احمدشاه ابدالی میخواست دهلی را یک شاه دوست مغولی اداره کند. به همین مناسبت با یک فرمان پادشاهی شاه َعالم ثانی را بر تحت شاهی مغولی برسمیت شناخت و یکی از اءضای فامیل شاهی مغولی را به زنی با پسر خود تیمورشاه اذواج نمود.
این بود تصویر بزرگترین جنگ قرن هژدهم در جهان.
منابع و مآخذ
میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول و دوم، چاپ نزدهم، موسسهء انتشارات عرفان، تهران سال 1369 هجری شمسی
· John C. Griffiths, Afghanistan: A History of Conflict (London: Carlton Books, 2001, ISBN 1842225979),
Story of Pakistan, Shah Wali Ullah (1703-1762). Retrieved April 19, 2008.
Mountstuart Elphinstone, An Account of the Kingdom of Cabul and its Dependencies in Persia, Tartary (London: Longman, Hurst, Reese, Orme and Brown, and J. Murray, 1815).
Kaushik Roy, India’s Historic Battles: From Alexander the Great to Kargil, (Orient Longman, 2004
Shovon Chowdhury, SWARJYA, Dec. 6, 2014