خواب خوش آمنه تعبیر شد !
خور چو سر از گوشه خاور کشید
صفحه نیلی به خط زر کشید
دیده سوی باروی مشرق گشاد
مژه بر اورنگ اجابت نهاد
دید کز آن دور نسیم حجاز
می وزد آهسته به تمکین وناز
بادیه در بادیه رقصان شده
ریگ به هر سوی شتابان شده
قافله ها چابک از این ماجرا
می جهد آهسته به سوی صدا
مکه زخواب خوش خود خاسته
سربه شگفتی گهر آراسته
خم شده هر نخل و بگوید سلام
رفته زدست همه گویی زمام
آمنه با درد شده آشنا
می تپدش نبض چوبانگ درا
بر سروی خیمه زده کهکشان
کش تونه بینی زسیاهی نشان
دید که شد دور و برش نور بار
پرشده زانجم نه یکی صد هزار
شب همه شب خواب سحر گاه دید
چون که سحر شد همه جاماه دید
ریخت ستاره به سرش زاسمان
تا شودش بر سروتن سایبان
خواب خوش آمنه تعبير شد
خون به تنش موج زد و شیر شد
دیدیکی خواب خوش با صفا
کایدش از کتم عدم مصطفی
مکه سراپا همه آوازه شد
نور محمد همه جا غازه شد
داد دگر باره به آوازه گوش
شعله آتشکده ها شد خموش
کنگره باروی کسرا شکست
هرچه نه حق بود به هرجا شکست
گوش چو میدادی به بانگ درا
گفتی همه از همه سو ما جرا
بود بپا در همه جا قیل و قال
کردی یکی از دگری این سوال
باز چه افتاده درین عام فیل
سایه فتاده زپر جبریل
حالی کند در همه جا چوب و سنگ
هان بشتابید همه بیدرنگ
رحمتی بنموده چورب جلیل
آمده رسم دگری از خلیل
باز خلیل آمده آذرشکن
تابستاند دویی از ماومن
تا که رساند سخن داد گر
داد نشان معجز شق القمر
وه که یکی معجزه جاودان
کرد هدیه به بشر ارمغان
معجزه اش بود همه ذکر وپند
کرد جهان را همه جا تخته بند
هر دو جهان بست به حبل المتین
زنده شد از نفحه گرمش زمین
نعرہ توحید پر آوازه کرد
نام خلیل دگری تازه کرد
کعبه به نحو دگر آباد کرد
روح حقیقت همه جاشاد کرد
خانه توحید از وپر فروغ
مُرد درو شرک ودویی و دروغ
کرد ، ندا های اَحد را بلند
بود مدا واگر هرمستمند
کعبه که خود خانه اصنام بود
لیک وراخانه حق نام بود
آمد و آن خانه زبت پاک کرد
جاری در آن جذبه لولاک کرد
مشعل توحید فروزنده ساخت
رسم براهيم دگر زنده ساخت
هست همو رحمت للعالمین
یافت تیمن زشکوهش زمین
بادثنای همه عالم برو !
باد درود همه آدم برو !
از : عزیز آسوده