خبر رسید از آنسو، جوانی پرپر شد
دلیل گریه و اندوه قلب مادر شد
پدر، برادر و خواهر نشست در ماتم
که پارهی تن شان رفت و خاک بر سر شد
به انتظار خبرهای خوش نخوابیدند
گپی که قابل باور نبود باور شد
نشستهایم که فردا به کی رسد نوبت
سکوت کردیم و اینگونه وضع بدتر شد
وطن چگونه ترا مادری خطاب کنیم؟
که در زمین تو چشمان مادران تر شد
گلی ز باغ فراست چو سرو بالا شد
شهادتی. که نصیبش نبود مقدر شد
کسی که فکر و امیدش رفاه کشور بود
جنازهاش چقدر حیف واردِ در شد