نخست وزیر پاکستان برای نخستین بار به افغانستان آمد و این سفر را پس از ۵۰ سال انتظار خوشایند خواند و گفت: آنان به رئیس جمهور غنی اطمینان میدهند که بیشتر از آنچه آقای غنی انتظار دارند انجام خواهند داد و افزود، پاکستان کشوریاست که پس از افغانستان خواهان تأمین صلح دراین کشور است. رییسجمهور غنی با تاریخی خواند سفر خان گفت «خشونت پاسخ به وضعیت کنونی نیست.» و تاکید کرد: «خواست مردم افغانستان یک آتشبس همهشمول است.» در پایان این سفر یک سند همکاری در راستای صلح، امنیت و توسعه همکاریهای اقتصادی و مردمی میان دوکشورامضا شد که از اهمیت ویژهیی پیرامون توافق روی اصول اساسی و برنامه همکاری میان دو کشور برخوردار میباشد.
این سند دو بخش دارد، نخست استقبال از مذاکرت صلح دوحه و دوم هم یک فرصت بی نظیر برای تصمیم گیری های آینده بدون مداخلۀ کشورهای دیگر. مهم تر این که دو طرف توافق کردهاند تا دیدگاه مشترک، تعهدات کنونی و تعهدات پیشینشان را به صورت منظم بررسی کنند، گامهای ملموس، جراتمندانه، روشن و برگشتناپذیر را برای پیشرفت روابط نزدیکتر و پربارتر میان دو کشور بردارند
هرچند خان وعده های خوبی به حکومت افغانستان سپرده است و اما با توجه به وعده های ناتمام رهبران پیشین پاکستانه هنوز زود است که بر گفته های خان اعتماد کرد. اما این را نباید به معنای پایان امیدواری هم حساب کرد و حال باید میزان خوش بینی ها و بدبینی ها را در ترازوی زمان گذاشت تا ثابت شود که آقای خان نیت و آرزویی بیشتر از رهایی پاکستان از لیست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی (افایتیاف)، رهایی از زیر بار بیش از ۶۰ درصد قرضه دهی و سود از عواید ملی پاکستان دارد . درست این زمانی ثابت می شود که فضای اعتماد و اطمینان میان دو کشور ایجاد شود و هر نوع دغدغۀ دخالت پاکستان در افغانستان و به همین گونه وسوسۀ جنگ هند برضد پاکستان از افغانستان پایان یابد و مهم تر این که مردم افغانستان مطمین شوند، دیگر نظامیان پاکستان رویای عمق استراتیژیک در افغانستان را از سر در عمل بیرون کنند.
مردم افغانستان که به گفتۀ آقای خان از چهل سال بدین سو زجر می کشند و آنان می دانند که این زخم ها از تیغ هایی در بدن آنان نمایان است که در پاکستان زهرآلود شده اند. از این رو به این گفته های تشریفاتی چندان باورمند نیستند. عمران خان نخست وزیر پاکستان در حالی به کابل آمد که بیش از دو ماه بدین سو گفت و گو های دوحه بر رغم تلاش های خلیل زاد و سفر ها و وعده های پیهم او به بن بست رسیده است و هنوز دو طرف نتوانسته اند تا روی چارچوب و کارشیوه ء گفت و گو ها از جمله فیصله بربنیاد فقه حنفی و توافق دوحه بحیث بنیاد مذاکرات به توافق برسند. این در حالی است که هنوز مذاکرات آغاز نشده و بحثی روی نحوهء حکومت و ایجاد تغییر در قانون اساسی و اینکه مرحلهء گذار شامل چه نوع حکومت باید باشد، صورت نگرفته است. خلیل زاد نتوانست از طریق فشار بر پاکستان برطالبان آنان را وادار به انعطاف پذیری و تغییر موضع نماید. هر باری که خلیل زاد وارد اسلام آباد شده، از مقام های اسلام آباد بخاطر کمک به کشاندن طالبان به میز گفت و گو ابراز امتنان کرده و پاکستان هم بر وی منت گذارده است. خلیل زاد هرچند توافقنامهء دوحه را بروفق مراد اسلام آباد به سود طالبان امضا کرده و اما با آنهم نتوانسته اسلام آباد را قناعت بدهد تا طالبان را به نرمش وادارد.
این در حالی است که خلیل زاد می داند، کلید طالبان در دست نظامیان پاکستان است و دست حکومت ملکی پاکستان در دست نظامیان این کشور است. از سویی هم عمران خان پیروزی خود را مدیون نظامیان این کشور تلقی می کند. پیش از سفر خان به کابل قمرباجوه به کابل آمد و اما این سفر تغییری را در موضع طالبان بوجود نیاورد و با این حال چقدر ممکن است این سفر خان بتواند، بن بست را بشکند. هرچند در رسانه ها بازتاب نیافت که آیا اسلام آباد این بار پیام اصلی را بدست خان به کابل فرستاده بود یا خیرکه همانا کمترین خواست نظامیان این کشور داشتن عمق استراتیژی و تقلیل رابطۀ افغانستان با هند است و آیا در رابطه به خط دیورند که اصل منازعه میان کابل و اسلام است و عامل اصلی جنگ نیابتی اسلام آباد در افغانستان است، چیزی میان رهبران دو کشور یادآوری شد.
چقدر ممکن خواهد بود تا عمران خان قادر به حل منازعهء تاریخی ۷۰ سالهء پاکستان و افغانستان شود. هنوز نظامیان پاکستان به این نتیجه نرسیده اند که آیا راهء حل این معضل جنگ است و یا صلح و حل این موضوع چقدر بر سرنوشت مردمان پاکستان و افغانستان و بویژه باشنده گان دو طرف دیورند تاثیر گذار خواهد بود. این در حالی است که تا کنون به خواست ساکنان آن سوی دیورند توجه نشده و نظامیان پاکستان با استفاده از وضعیت کنونی قبایل پاکستان را به مراکز تروریستی و سکوی پرش برای رسیدن به اهداف استراتیژیک شان خلاف خواست دو ملت مبدل کرده اند. این پرسش در ذهن مردمان دو کشور خطور می کند که چرا زمامداران و سیاستگران دو کشور جرات نمی کنند تا از راهء گفت و گو های مستقیم و شفاف و رجوع به خواست مردمان دو کشور به حل موضوع نمی پردازند و برعکس آنان هر از گاهی از اصل موضوع طفره رفته و سرنوشت مردمان دو کشور را دستخوش بازی های سیاسی شان قرار داده اند. خط دیورند دیگر به تاریخ پیوسته و با آغاز از نخستین امضای این معاهده در لاهور میان انگلیس و امیر دوست محمد و بعد جمرود میان انگلیس و شاه شجاع و بعدتر هم معاهده های گندمک و دیورند چندین بار میان حکومت های پیشین و انگلیس امضا شده و تایید آن بوسیلهء و عبدالرحمان و امیر حبیب الله و شاه امان الله و نادرشاه و ظاهرشان صورت گرفته و یک بار پس از تشکیل پاکستان حکومت افغانستان با این معاهده مخالفت کرده است که بر بنیاد قوانین بین المللی توجیه پذیر نیست؛ زیرا انگلیس پاکستان را وارث دوران استعماری خود خوانده است و به همین اساس انگلیس و آمریکا خط دیورند را به رسمیت شناخته اند. این در حالی است که در طول تاریخ رهبران آن سوی سرحد به شمول غفار خان و ولی خان بر رغم توصیهء نهرو حاضر به قبول پیوستن سرحد به افغانستان نشدند. از آنچه گفته آمد، دیگر پرسشی برای دعوا برسر این خط باقی نمی ماند.
شاید از همین رو باشد که اسلام آباد دیورند را بحثی حل شده و پیوسته به تاریخ خوانده و بربنیاد قول و قرار های پیدا و پنهان بیش از ۱۲ صد کیلومتر روی آن حصار کشی کرده و شاید آنرا بسنده بداند . کابل تا کنون جرات نکرده تا این بحث را رک و راست با اسلام آباد مطرح کند و این بار هم نشده است. این بار هم بحث برسر طایلات لا طایلات ادامه یافته و این سفر هم مانند ده ها سفر گذشته بی تاثیر باقی خواهد ماند. هدف اصلی مشاور اقتصادی وهیئت همراه اش هم در محور مسایل اقتصادی چرخیده است که بخش مهم هدف تبلیغاتی خان را به کابل تشکیل می دهد تا با این گونه نمایش ها غرب را وادار به قرضه دادن به پاکستان کند واز فهرست خاکستری بیرون شود. از این رو خوش باوری خواهد بود که پذیرفت خان برای مسایل اساسی میان کابل و اسلام آباد به افغانستان سفر کرده باشد. هنوز زود است که نظامیان پاکستان چنین صلاحیتی را برای او بدهند تا او جرات می کرد، بدون حاشیه روی سر مسائل اصلی صحبت می کرد و با بازگشایی سر کلافهء سر در گم گفت و گو ها بر جنگ نیابتی نظامیان پاکستان در افغانستان پایان می داد. در آن صورت کابل هم خود را ملزم به پراختن به نگرانی های پاکستان می بود. هنوز راۀ درازی در این رابطه در پیش است و این بستگی به این دارد که نظامیان پاکستان تسلیم افکار جهانی و مردم پاکستان شوند و صلح را برای شکوفایی های اقتصادی و همکاری های منطقه ای در ارجحیت قرار بدهند.
گرۀ دشواری ها و خطر تروریزم زمانی از منطقه از میان می رود و لانه های تروریستی بوسیلۀ نظامیان پاکستان برچیده می شود و رهبران شان مثل ملابرادر به زندان ها فرستاده می شوند که کابل جرات کند و با قاطعیت داوود خانی گرفتن امتیازاز جمله راهء ترانزیت به حل اساسی و دائمی دیورند بپردازد. در این صورت بازی های تروریستی در منطقه پایان داده شود. این یگانه راهء اصولی منازعه با پاکستان است و بدین وسیله به تروریزم و بهانهء جنگ های تروریستی و نیابتی و مداخلهء قدرت های کشور های منطقه و جهان پایان داده شود. در ضمن پاکستان فرصت می یابد تا دیگر به جرم تروریست پروری مورد تعزیرات قرار نگیرد و در این صورت از مزاحمت های آمریکا در پیوند به سلاح اتومی خود نیز رهایی پیدا می کند. با پایان یافتن بازی های هراس افکنانه در منطقه مشکل پاکستان با هند هم قابل حل خواهد بود. در این صورت تمامی مشکلات امنیتی و نظامی و اقتصادی و سیاسی افغانستان با پاکستان حل شده و همکاری های اقتصادی در سطح منطقه میان کشور ها افزایش یافته و انرژی کشور های منطقه بجای صرف در بازی های هراس افگنانه صرف ساخت و ساز و شکوفایی کشور های منطقه می شود. در این صورت آرامش و ثبات به منطقه برگشته و انسان های منطقه از زیر بار توطئه ها و بدبختی های کنونی به کلی نجات می یابند. حال پرسش این است که آیا خان قادر خواهد بود و چنین صلاحیت برایش داده شده تا با بحث روی مسایل اصلی واساسی از تنش میان دو کشور بکاهد و فضای اعتماد را بوجود آورد و حرف هایی را که گفته به آن عمل کند تا این فضا بستر مناسب برای حل مسائل اساسی میان دو کشور به کلی فراهم شود. این پرسش متوجه رهبران افغانستان نیز است که به خود جرات بدهند تا رک و راست و بدون حاشیه روی به اصل موضوع با پاکستان بپردازند.
ممکن دلیل بی ورزگی و عدم شهامت و دست پا بینی و وابستگی های بسیاری زمامداران و سیاستگران افغانستان بوده است که نظامیان پاکستان بیشتراز چهار دهه بدین سو بر شانه های مردم افغانستان سنگینی می کند و زجر آنان را می کشند. شاید از همین رو باشد که تا حال مقام های پیشینآمریکایی هر کتابی که نوشته اند و در هر صفحه ای که به زمامداران و سیاستگران افغانستان اشاره کرده اند. از آنان به خوبی یاد نکرده و آنان را شخصیت های قوم گرا و عاری از اعتماد و بدبین به اقوام دیگر معرفی کرده اند؛ اما هیچ گاهی به زمامداران و سیاستگران پاکستان اشاره نکرده و آنان را مورد توهین و تحقیر قرار نداده اند. این پرسش در ذهن هر شهروند افغانستان خطور می کند که به چه دلایلی باب ود وارد در کتاب خود “جنگ اوبا ما” کرزی را ” فردی کوچک و از قبیله کوچک نا میده است!” همچنان ، باب ود وارد در کتاب خود ” جنگ جورج بوش” نوشته است که :” جورج بوش فهیم را سخت توهین کرده است ” وجان کری در کتاب خود ” هرروز ارزشمند است” غنی را فرد قبیلگی وستیف کول درکتاب خود ” جنگ های اشباح ” نوشته است که :” درتیم جورج بوش هیچ فردی کارشنا سی راجع به جنوب آسیا جود ندا شت.”این گواه بر آن است که او شماری نادان ها را به جنگ افغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم فرستاد. به همین گونه رابرت گیتس وزیردفاع امریکا در کتاب خود” وظیفه” نوشته است که :” کرزی به من گفت که طالبان ازاتحاد شما ل بهتر می با شند ؛ بنا برآن، با ید برگشتانده شوند.” نویسنده” جنگ اشباح ” نوشته است که :” کرزی درآغازورود طالبان به قندهار 50 هزاردالر به آن ها کمک مالی ود پو اسلحه ارتش را به آنان نشان داد. هفته نامهء تایمز نوشت که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ بیش از ششصد میلیون دالر سپرده و پنج پایگاهء آموزش های نظامی برای طالبان در پنج ولایت افغانستان ایجاد کرد. سخنان هالبروگ در ذهن هر شهروند افغانستان طنین انداز است که گفت، در خانهء هر پشتون یک تروریست است. این سخن او توهین آشکار بر مردم افغانستان است؛ اما هیچ گاه به رهبران و زمامداران و جنرالان تروریست پرور پاکستان اشاره نکرده و آنان را توهین نکرده است. شگفت آور این که حتا به موجودیت لانه های تروریستی و رهبران طالبان در پاکستان اشاره نکرده اند.
مقام های امریکایی در مورد پاکستانی هم سخنانی گفته اند که لحن آنها نسبت به آنان نرم است، به گونۀ مثال جان کری وزیرخارجه دردوره دوم بارک اوبا ما درکتاب خود کمک به ارتش پاکستان را اشتباه خوانده است. این اظهارات او سبب شد تا اوباما پاکستان را تحت فشار قراربدهد و کمک ها به پاکستان را کاهش داد و باب کمک و قرضه گیری آن را در بانک جهانی بسته کرد. امریکا حتا خواست نواز شریف را مبنی بر صدور کالا به مارکیت های غربی رد کرد. درست این زمانی بود که احمد رشید نوشت، پاکستان زمانی پنبه ومواد خوراکی تولید می کرد وحالا تروریست تولید می کند. وی از بدبختی پاکستان سخن گفت. از همین رو است که کالای پاکستانی در غرب کمتر است.
با توجه به این همه ناتوانی های زمامداران و سیاست گران افغانستان که به نحوی از چشم جهانیان هم افتاده اند، چه انتظاری می توان داشت که با تاسف در هیچ عرصۀ سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نتوانستند، از خود درایت و شهامت نشان بدهند. آنان نه توان ساختن یک حکومت کارا را از خود نشان ندادند و این سبب شد که بیش از ۱۳۴ میلیارد دالر امریکایی در افغانستان حیف و میل شود و بی لیاقتی و ضعف آنان سبب شد که بخش عظیمی ازاین پول ها دوباره به جیب دزدان خارجی رفت. زمامداران افغانستان نتوانستند تا امریکا و جهان را قناعت می دادند که این پول ها صرف پروژه هایی می شد که امروز قابلیت بازدهی را می داشتند واقتصاد وابسته و ورشکستۀ افغانستان را از از این حالت رهایی می بخشیدند. در این مدت یک چیز در زمامداران و سیاستگران افغانستان خیلی آشکار بود که عبارت از فساد گسترده و قانون شکنی بی حد و حق کشی و تبار گرایی و… بود و است. ضعف زمامداران و سیاستگران افغانستان بود که پاکستان توانست، تروریستان را فربه کند و در پیشاپیش آنان گروه های مافیای مواد مخدر و قاچاقبران اسلحه نیرومندتر شدند. این ناکارایی ها سبب شده که امروز افغانستان با استقبال از خان پشاور برخود ببالند.
دیده شود که این مهمان نوازی چقدر بر خان تاثیر خواهد افگند و او بحیث نخست وزیر پاکستان در عمل جرات اخلاقی از خود تبارز خواهد داد تا با یک چرخش سیاسی اخلاق محور و انسانی و با اتخاذ سیاست های نیک و همزیستی مسالمت آمیز فصل جدیدی از مناسبات را میان افغانستان و پاکستان بگشاید تا باشد که گفتۀ رئیس جمهور غنی که سفر او را یک رویداد تاریخی خواند، در عمل تحقق پیدا کند. این زمانی ممکن است که خان نظامیان پاکستان را از مداخله در امور افغانستان برحذر داشته و لانه های تروریستی را در کشور خود ببندد و رهبران آنان را وادار به صلح انسانی و اسلامی با حکومت و مردم افغانستان نماید تا باشد که این سفر او بحیث سفر تاریخی ای حساب گردد که نقطهء عطفی در روابط دو کشور حساب شود. حال بر خان است که بحیث یک پشتون برضد سیاست های تهاجمی و مداخله گرانهء نظامیان کشور خود بایستد تا میلیون ها باشندهء دو طرف دیورند را که در آتش تروریزم می سوزند نجات بدهد. و برای نظامیان پاکستان قناعت بدهد که سیاست های تروریست پروری پاکستان حیثیت و شرف میلیون ها پاکستانی را زیر پرسش برده و به آنان تفهیم نماید که افغانستان باثبات و آرام برای یک پاکستان باثبات حتمی و لازمی است تا آنان متوجیه شوند، در این صورت پاکستان به منافع بزرگ تری دست خواهد یافت که سودآوری آن به مراتب بیشتر از تروریست پروری است.
زیرا افغانستان با ثبات فرصت های جدیدی همکاری های اقتصادی را به پاکستان فراهم می سازد که شکوفایی و رفاه را برای مردمان دو کشور فراهم می سازد. افغانستان حق دارد برای عمران خان حقایق را بگوید و از او بخواهد که نظامیان کشورش را از کشتار و بیرحمی و تباهی در افغانستان برحذر بدارد. در عین زمان حکومت افغانستان صریح و روشن خواست خود بر پاکستان را ارائه کند و تا باشد که خان هم خواست های کشورش را رک و راست بیان کند.
جانب افغانستان باید جانب پاکستان را اطمینان بدهد در صورتی که اسلام آباد به منافع ملی افغانستان ارج بگذارد، جانب افغانستان حاضر است که به منافع ملی پاکستان در افغانستان نیز ارج بگذارد. حرمت گذاشتن به منافع ملی طرفین گامی برای ایجاد بستر اعتماد و فضای سالم است که در فضای آن زمامداران و سیاستگران دو کشور می توانند، نفس آرام بکشند. مردم افغانستان امید وار اند که خان عمق مصیبت و فاجعه در افغانستان را درک کرده باشد و دریافته باشد که این مردم حق زنده گی را دارند و بیش از این نباید کشتار و وحشت از سوی تروریستان بر آنان تحمیل شود. یاهو
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.