درست ۴۱ سال پیش از امروز در چنین شبی در حوالی ساعت هشت شب صدای کارمل از امواج رادیوی تاجکستان بلند شد وپیام سقوط حفیظ الله امین و پیروزی جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق را اعلان کرد. درست پیش تر از این شب ازطرف حفیظ الله امین در پهلوی تشدید قیود شب گردی ، به شهریان کابل دستورداده شد که از طرف شب هیچ کس اجازه ندارد تا پرده های کلکین های خود را آویخته نگهدارند و چراغ ها را خاموش نمایند. به مالکین خانه های که در نزدیکی جاده های عمومی قرار داشتند، گفته شده بود که باید شیشه های خانه خود را رنگ سیاه کنند. همچنان به شهروندان کابل هشدار داده شده بود که از طرف روز از تجمع بیش از دو نفر خودداری کنند. شهروندان کابل گویی منتظر حادثه بودند و همه فکر می کردند که حادثه یی در حال آبستن است و بدون آنکه بدانند، چه واقع می شود؛ اما این قدر می دانستند که خاموشی قبل از توفان در کشور حاکم است.
کارمل در سخنان خود که شب ۶ جدی از رادیوی تاجکستان به نشر رسید، امین را عمال امپریالیزم امریکا خواند و وی را متهم به ایتلاف با حزب اسلامی باحمایت پاکستان و امریکا کرد و پیروزی خود را به مردم افغانستان تبریک گفت. هرچند پیش از آن رخداد های در ارگ کابل رخ داده بود و بویژه انتقال حفیظ الله امین به قصر تاج ببگ در زیر رژهء طیاره های شوروی پبشین، گمانه زنی های یک تحول در کشور را ناگزیر ساخته بود و مردم انتظار یک حادثه را داشتند؛ زیرا طیاره های شوروی چند روز پیشتر از آن به انتقال افراد و تجهیرات خفیف و ثفیل را به میدان هوایی بگرام آغاز کرده بودند و پیش از آن حکومت امین برای شهروندان کابل اعلان کرده بود که پرده های خانه ها را باید کش کنید و هدف از این آماده گی حکومت برای پیشگیری از یک حادثه و یا وقوع آن عنوان می شد. اعلامیهء کارمل از رادیوی تاجکسنان یکی از جمهوریت های آن روز شوروی مردم افغانستان را شگفت زده گردانید؛ هرچند مردم در آن شب به خوبی از حجم و گسترده گی تهاجم شوروی به افغانستان نمی دانستند، اما می فهمیدند که شوروی در صدد به قدرت رساندن کارمل است، زیرا پیشس از آن فعالیت هایی در کابل جان گرفته بود و سخن از یک ایتلاف تازه به رهبری کارمل به گوش های شنیده می شد. در آن شب مردم از رخداد حملهء نیرو های خاص شوروی برضد امین و مسموم شدن او در قصر تاج بیگ هنوز چیزی نمی دانستند. این شب غم انگیز ترین شب ها در تاریخ، برای مردم افغانستان تلقی شد. آن تراژیدی ترین شب که از شب های استثنایی و نقطۀ عطفی در تاریخ کشور بود، خیلی دردناک سپری شد. فردای آن روز طرف پوهنتون کابل رفتم و صبح آن روز برای مردم افغانستان صبح عجیب و باور نکردنی بود. سربازان شوروی از راهء سالنگ ساعت های هشت تا نه صبح وارد کابل شدند و نخستین قطعه های ارتش سرخ به سوی فرقهء قرغه به راه افتاد. در همان روز ششم جدی ما از قبل وعده داشتیم که به خانهء محمد امین یکی از هم صنفی های ما به افشار برویم. صبح آن روز بر اساس وعدۀ قبلی فاکولتهء انجنیری را به قصد افشار ترک کردیم و در قسمت های کارته مامورین قطار نظامیان شوروی را در موجی از خشم ونفرت مردم به تماشا نشستیم. در کنار موتر های نظامیان شوروی به سوی افشار در حرکت شدیم. بدون تردید آن صحنه برای شهروندان کابل خیلی ها دلخراش بود؛ اما در این میان صحنه های عجیبی هم به چشم می خورد که کودکان دست فروش نخستین معاملهء خرید و فروش را با سربازان شوروی آغاز کرده بودند و برای آنان عرضهء ناخونگیر ها را تازه آغاز کرده بودند. این در حالی بود که هنوز فرقهء ریشخور از مقاومت دست نبرداشته بود و مقاومت های کوچک در شماری قطعه های دیگر نیز ادامه داشت؛ اما در این میان مقاومت در ریشخور به بدترین حالت شکستانده شد و پیروزی ارتش شوروی قطعی شد. به همین گونه در سایر ولایت ها هم در برابر تهاجم شوروی مقاومت جدی صورت نگرفت؛ اما این تهاجم خشم شدید مردم افغانستان را به همراه داشت و مردم سریع تر از گدشته برضد ارتش شوروی بسیج شدند که قیام شهروندان کابل در سوم حوت و قیام هراتیان در ۲۴ حوت سال ۱۳۵۸ از پیام آمد های خونین آنها می باشد که در قیام سوم حوت کابل چندین صد تن نفر جونانان دانشجو و دانش آموز و کارمندان دولت و عامۀ مردم در نقاط مختلف شهر کابل شهید و زخمی شدند. قیام هرات هم در ۲۴ حوت جندین هزار شهید برجا گذاشت… از آن به بعد همه چیز دگرگون شد.
پیش از شب های سوم حوت شهرونذان کابل از طرف شب ها بر بام ها بلند شدند و با سر دادن شعار های ضد شوروی و با نعره الله اکبر خشم و انزجار شان را برضد تهاجم شوروی ابراز کردند.گفتنی است که مردم افغانستان پیش از این رخداد ها شاهد زنده به گو کردن های دسته جمعی جگرگوشه های شان بودند که بوسیلهء رژیم های تره کی و امین به جوخه های اعدام سپرده شدند و در پولیگون های پلچرخی کابل زنده به گور شده بودند. با آن که شهروندان افغان با از دست دادن عزیزان شان در حکومت های تره کی و امین از رژیم های یادشده منزجر بودند و کارمل به عنوان این که گویا امین جلاد کشته شد،خواست تمامی مسوءولیت های گذشته را بدوش تره کی و امین افگند و خود را ناجی مردم افغانستان خواند؛ اما کارمل نزد مردم ما به مراتب بدتر از شاشجاع تلقی شد. این در حالی بود که امین فهرست دوازده هزار و به قولی شصت هزار شهید را افشا کرد و گفت که آنان بوسیلهء تره کی کشته شده اند؛ اما تجاوز شوروی چنان مردم افغانستان را متالم کرده بود که هیچ گاهی حوادث گذشته نمی توانست از سنگینی وحشت تجاوز شوروی چیزی بکاهد. این در حالی بود که مردم افغانستان نمی دانستند که قربانی های شان پوزهء بزرگ ترین متجاوز را به زمین می ساید و اما سرنوشت شان دوباره و سه باره به بازی گرفته می شود، دارایی های شان بوسیلهء غارتگران به تاراج گرانی به یغما می رود که رهبران شان داد از تشکیل حکومت عمری می زدند و حاضر نبودند که از تشکیل حکومت صد در صد اسلامی حتا ۵ درصد هم پایین بیایند. این آقا رهبران بودند که فرماندهان دزد و رهزن در زیر ریش های آنان صدها خانه را در شهر کهنه و سایر نواحی شهر کابل ویران کردند و چوب و کلکین خانه های مردمی را در بازار به صورت آزادانه به فروش رساندند که با یک عالم آرزو های انسانی واسلامی به انتظار آمدن مجاهدین بودند تا از آنان استقبال گرم گنند؛ اما رهبران و فرماندهان معظم جهادی چنان بر امید های این مردم سنگ یاس زدند و دل های شان را شکستند که در تاریخ افغانستان تا آن زمان تکرار نشده بود.
با ورود مجاهدین به کابل به زودترین فرصت انتظار های مردم به پایان رسید و جنگ های تنظیمی و خانه به خانه آغاز شد و کشتار ها و بی رحمی ها در داخل شهر و کوچه ها و پس کوچه های کابل آغاز شد و در هیچ جای امنیت وجود نداشت. جنایات هولناک آن زمان هنوز هم از خاطره های مردم نرفته است و داستان های غم انگیز و وحشتناک آن هنوز هم ورد زبان ها است. جنگ های وحشتنام آن روز در واقع جاده صاف کن برای برنامه های بعدی پاکستان بود که بر بنیاد گفتۀ بی نظیر بوتو با زوزنامۀ لوموند در نتیجۀ کمک های مالی امریکا و عربستان سعودی گروۀ طالبان را ساختند. حکومت مجاهدین که در واقع از درون و بیرون شاریده بود و خودش با کمک به طالبان قبر خود را کند تا آنکه با رسیدن طالبان در چهار آسیاب و رد خواست های مسعود مبنی بر تشکیل حکومت ایتلافی کار حکومت مجاهدین به پایان رسید و مسعود کابل را به طالبان رها کرد و به شمال کشور عقب نشینی نمود.
طالبان بدون مقاومت وارد کابل شدند و به کمک های مالی امریکا و استخباراتی پاکستان موفق به تشکیل حکومت پولیسی شدند و صدها نفر را به جرم داشتن اسلحه و موتردولتی به زندان ها کشاندند و پنج سال دوران سیاه را بر مردم افغانستان بیرحمانه تحمیل کردند. طالبان توانستند ببیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان مسلط شوند تا آنکه رخداد یازدهم سپتمبر به وقوع پیوست و ملاعمر از تسلیمی اسامه به امریکا خود داری کرد و ارتش امریکا وارد افغانستان شد و در ظرف ۴۰ روز بساط طالبان را برچیدند و بسیاری رهبران و جنگجویان طالبان بر اساس معاملۀ امریکا و پاکستان از کندز و سایر شهر های افغانستان بوسیلۀ طیاره ها به کویته و کراچی و پشاور منتقل شدند و توانستند که در سال ۲۰۰۳ به کمک استخبارات پاکستان دوباره احیا شوند.
با تشکیل حکومت موقت در کابل مردم خواب های شیرینی را در سر پروریدند و فکر کردند که دیگر سایۀ شر و فساد حکومت مجاهدین و ظلم وستم طالبان بر آن مستولی نخواهد شد؛ اما دیری نگذشت که بدمستی فرماندهان جبهۀ شمال آغاز شد و تمامی زمین های دولتی و شخصی را غصب کردند و در واقع دوران حکومت شر و فساد را دوباره احیا کردند و آقای کرزی هم در برابر تمامی تاراج و غصب آنان سکوت کرد و بالاخره برای گیتس وزیر دفاع امریکا گفت: جبهۀ شمال خطرناک تر از طالبان اند و پس از آن انتقال طالبان از جنوب به شمال آغاز شد و تا آنکه دامنۀ شورشگری دروازه های ارگ کابل رسید. امروز مردم افغانستان به گونۀ بیرحمانه ای خود را میراث دار ۴۱ سال دشواری های نفسگیر چون، غارت و تاراج جهادیان، ظلم و ستم و خودسری های طالبان و فساد و غارت و اختلاس های بی رویۀ دو دهۀ اخیر اند که محصول دو تهاجم شوروی و امریکا است. با تاسف اکنون که از تهاجم شوروی و حضور امریکا در افغانستان ۴۱ سال می گذرد. مردم افغانستان نه تنها به اندک ترین رفاۀ زندگی دست نیافته اند که بر کوله بار دشواری های آنان بیشتر افزوده شد و امروز شاهد روزگار بی سر و سامانی هستند که فردا های شان را در آینۀ غبار آلود امروز تیره و تار به تماشا نشسته اند و بر مصداق این شعر حافظ بزرگ: «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل – کجا دانند حال ما سبکساران ساحل ها» در موجی از شگفتی و حیرت، فردا های ناروشن، مبهم، پیچیده و دشوار را به استقبال گرفته اند و وضعیت در موجی از هراس و اضطراب چنان بهم ریخته و شکسته است که هیچ کس نه تنها احساس امنیت می کند و حتا بدتر از آن سرنوشت خود را در کش و قوس قدرت طلبی های جنون بار و وحشت طالبان ناپیدا و ناروشن آشفته و از هم گسخته به تماشا نشسته اند. یاهو
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.