دشنه ء دشنام : منصور سایل شبآهنگ

          

از تیره دلی ماه شب افروز شکستند       

آیــینــــه ی  آزادی  پیروز شکستند

دیوار زمستانیی سرمای  ضخیم اند

دروازه ی خورشیدیی نوروز شکستند

سنگ اند که از دشمن  بیرحم رسیدند

پا تا به سر شیشه ی دلسوز شکستند

در سینه ی ما دشنه ی دشنام نشاندند

در دیده ی ما تیر جگردوز شکستند

دستان ِ فسون گستر ِ استاد  بُـــریدند

رؤیای خوش  ِ طفل  ِ نوآموز شکستند

چشمان ِ هنر را  بکشیدند  نمایان

نخل ِ خرد از ریشه چه مرموز شکستند

تندیس شکوهانی بودای وطن را

با زلزله این گله ی کین توز شکستند

یک ملتی از خانه براندند خدایا !

افسرده و درمانده به دریوز شکستند

امروز برون از حد پیوند شکسته است

دستی که به دیروز و پریروز شکستند

بر برگ  ِ لبانت ، گل ِ لبخند چو پژمرد

در حنجره ام نعره ی جانسوز شکستند