وضع موجود امنیتی درافغانستان ، روزتاروزبه وخامت می گراید. خشونت ها ، ابعاد گسترده بخود گرفته اند ، ولی محتوی عملکرد و انگیزه مخالفان مسلح علیه دولت افغانستان مانند گذشته است . اگراعمال وخواست شورشیان امروز را با کارنامه های بغاوت کنندگان صد سال قبل دربرابراصلاحات امانی وهمچنان طی نیم قرن گذشته به مقایسه بگیریم ، مشابهت های زیادی میان آنها بمشاهده میرسد.
صد سال قبل درمخالفت با برنامه های اصلاحی دولت امانی ، ازهرگوشه وکنارجامعۀ ما ، چهره های معلوم الحال سربلند کرده و تکفیرغازی امان الله خان را فتوی دادند. زیرا او پس از تحصیل استقلال افغانستان ، کارترقی وپیشرفت جامعۀ خود را روی دست گرفته بود. اولین اقدام امان الله خان ، مطرح ساختن حاکمیت قانون درجامعه افغانی بود. تا مردم از قید سنت های عقب نگهداشته شده ، رهایی یافته وبه امثال شهروندان جوامع پیشرفته درراه تمدن وترقی کشورشان گام بگذارند. بخاطر برآورده شدن این ماٌمول ، قوانین تنظیم کنندۀ نظام برای عرصه های مختلف تنفیذ شد. منجمله در هماهنگی با احکام اسلامی که طلب علم را برهمۀ مسلمانان فرض میداند (1) ، باب اماکن فراگیری علم و دانش بطور یکسان برای مرد و زن گشوده شد. تعلیمات ابتدائی ، اجباری اعلان شده و مکاتب ابتدائی و متوسط در ولایات افتتاح شد. ظرفیت های تعلیمات عالی درمرکز توسعه یافته وامکان تحصیل در خارج نیز فراهم گردید. همینطورتعداد زیادی ازجراید وروزنامه های شخصی و دولتی به نشرات آغازکردند.
متاٌسفانه دربرابر این همه اقدامات نیک دولت ، بزودی مخالفت ها سازمان یافت. مخالفان ، فی الواقع همان عقبگرایانی بودند که به حمایت استخبارات انگریز در لباس به ظاهراسلامی ، ولی درمغایرت با دساتیر اسلامی ، علیه ترویج علم و معرفت ، دست به خرابکاری زدند.
– بسال 1923 ملاعبدالله معروف به ملای لنگ بمقابل مواد قانون جزای دولت اعتراض نموده و زیرنام ” شریعت خواهی” در پکتیا دست به شورش زد .اوبا ظاهرشدن در جمع معترضان ، مردم را علیۀ قوانین نافذۀ مدنی تحریک کرده و با برچسپ زدن های فتنه گرانه ، آنرا مغایر اسلام معرفی میکرد(2). بعد ازاندک زمانی ، منافقینی دیگری هم به اوپیوستند. اما دولت به سرکوب بغاوت کنندگان درپکتیا فایق شد.
بخاطرمعرفی کنه این قضیه برای نسل های آینده ، دولت امانی ، علامتی را درناحیۀ دهمزنگ شهرکابل به یادگار گذاشته است که بنام “منارعلم وجهل” یاد میشود.
شبکه های تخریبی انگلیس نه تنها از شورشیان درپکتیا حمایت میکردند ، بلکه تحریکات مخفی شان را درولایت مشرقی وحتی ولایت کابل سازماندهی نمودند.
درحالیکه شاه امان الله طی مسافرتش بسال 1928 درکشورهای مسلمان به حیث یک مجاهد بزرگ و در اروپا به حیث فاتح جنگ علیه استعمار انگلیس تقدیر میشد ، ولی در داخل وطنش ، آماج دسایس دشمن قرارگرفت . وابستگان انگلیس با روآوردن به جهالت ، راه مقابله با علم و معرفت را در پیش گرفتند.آنها به حبیب الله کلکانی لقب ” خادم دین رسول الله” داده و با دامن زدن آشوب ها ، اورا جانشین غازی امان الله نمودند. کلکانی پس ازنشست اش برتخت کابل ، فرمان داد که مکتب ها مسدود گردد ونباید محلی برای تعلیمات کفری وجود داشته باشد.
سالها پس ازین حوادث ، با سؤ استفاده از فضای آزاد دهۀ مشروطیت (1963-1973 )، مخالفین اساسات زندگی مدنی باردیگرزیرپوشش شعارهای اسلامی ، به نام ” اخوانی ها ” در جامعه ظاهرشدند. آنها موجودیت خود را با ضدیت علیه ازادی زن آغازکرده وبه این وسیله ، توجه جامعه را به خود جلب میکردند .آنان برزنان بدون بورقه تیزاب باشی مینمودند . دوصد زن با جراهات سوزنده داخل بستر شدند….(3)
با ختم دهۀ مشروطیت ورویکارآمدن نظام جمهوری ، اخوانی ها فرصت را مناسب دیده و به پاکستان فرارکردند. تا ازآنجا ضدیت شان را با ترویج اساسات مدنی در جامعۀ افغانی ، بیشتراز پیش ادامه دهند.
با پایان دادن خونین جمهوری محمد داود خان بوسیلۀ حفیظ الله و باندش ، تعرض وتعدی علیه علم ومعرفت نیزافزایش یافت . زیرنام های ” اسلام ” و ” انقلاب” ، چیز فهمان زیادی روانۀ کشتارگاه ها و زندان ها شدند. با ظهوراین توطئه ها وشدت یافتن بحران سیاسی درافغانستان ، پای ابرقدرت ها درقضایای افغانستان بیشتراز پیش کشیده شد. این حالت به ناراضیان مستقردرپاکستان و ایران ، زمینۀ آنرا مساعد ساخت تا عملکرد های شان را زیرپوشش ” جهاد ” شدت دهند.
طبق ارقام ارائه شده دربیانیۀ وزیرخارجۀ افغانستان در اسامبلۀ ملل متحد (سال 1987) بیش از دوهزارمکتب ، 350 پل وپلچک ،400 مرکز فرهنگی و 2240 مسجد و اماکن مقدسه ، 258 دستگاه تولیدی ، هزاران کیلومتر سرک ، لین برق و تیلیفون و هزاران عراده لاری تخریب و به آتش کشیده شدند. این خسارات معادل سه بر چهار حصه تمام سرمایگذاری های انکشافی افغانستان در پنجاه سال قبل از اپریل 1978 میباشد. (4)
درسال 1992 داعیان تاج و تخت ، کابل تاریخی را به آتش توپخانه و راکت بسته و حاضربه تشکیل یک حکومت تفاهم ملی نشدند. درشهرکابل و بیرون از آن ، تنظیم ها مقابل هم سنگرگرفتند .زیربنای اقتصادی و سیستم معیشیتی شهرتخریب گردید. تمام مراکزکلتوری (تیاتر ، صالونهای کنسرت و سینما ) ، مکاتب ، مؤسسات تحصیلات عالی و پوهنتون مسدود شدند. گنجینه های تاریخی موزیم کابل ، چپاول گردید. زنان و مردان تعلیم دیده نه تنها محلات کارشان را از دست دادند ، بلکه خطرمرگ نیزآنها را تهدید میکرد. طبق احصائیه های منابع معتبر بین المللی ، بیش از شصت و پنج هزاراهالی کابل کشته و اضافه از یکصدوسی هزار آنها معلول گردیدند.
پس ازبد نام شدن تنظیم های” جهادی ” ، همچنان با انحلال اردو وفروپاشاندن قدرت دولتی افغانها ، پاکستان فرصت را مساعد ساخت ، تا چهره های جدیدی ازعقبگرایان را به داخل افغانستان نموده و تاج وتخت مملکت را به آنها بسپارد. طالبان در ابتداء رسالت شان را ، بدرقۀ کاروان های تجارتی قلمداد نمودند. ولی به زودی برفساد ، مردم آزاری و جنگ های قدرت فی مابین “مجاهدین ” انگشت انتقاد گذاشته ، واگذاری قدرت را از تنظیم ها به خود شان مطالبه نمودند.
با قدرت گرفتن طالبان ، حق تعلیم و کاربیرون منزل اززنان گرفته شد. نصاب درسی وزمینه های تعلیم وتربیۀ پسران نیزمنوط ومحدود به احکام ” امارت اسلامی” گردید. طالبان درمخاصمت با آثارفرهنگی و تاریخی ، از کارنامه های “مجاهدین” سبقت جستند. اگر “مجاهدین ” غنائیم موزیم کابل را دزدیدند ، اینها مجسمه های تاریخی ، بشمول تندیس بزرگ بودا را دربامیان ویران کردند.
گرچه نزده سال میشود که طالبان از قدرت مرکزی کنارزده شده اند ولی تاهنوزدر مناطق تحت سلطۀ خود ، امکانات فراگیری درس و تعلیم را ازدختران و پسران گرفته اند. در آنجا ها تبارز پدیده های فرهنگی و هنری ممنوع بوده وفضای ماقبل التاریخ را برجامعه حاکم ساخته اند. همینطوردرمناطق خارج از ساحۀ تسلط خود ، با راه اندازی حملات تروریستی برمنورین ، مراکزعلمی و فرهنگی ، مرتکب جنایات نابخشودنی میشوند . حملات آنها درین بخش بی شمار بوده و درین مقال نمی توان به همۀ آن اشاره کرد. اما بخاطرشناخت ماهیت آنها ، لازم است تا از جنایات اخیرشان علیه علم ومعرفت بطور نمونه یادآوری شود :
- ترور پنج شخصیت دانا ، برازنده و محبوب عرصۀ ژورنالیزم در طی دوماه ( یما سیاوش ، الیاس داعی ، رحمت الله نیکزاد ، ، فردین امینی وملاله میوند)
- انفجارموترحامل چهار دکتورطب ، که ازخانه های خود بطرف محلات کارشان درحرکت بودند.
- ترورچهره های فعال مدنی وحقوق بشر( محمد یوسف رشید رئیس ” بنیاد انتخابات آزاد وعادلانۀ افغانستان ” وفرشته کوهستانی فعال مدنی درولایت کاپیسا )
- درهمین مدت ، حملات بر پوهنتون کابل ، مرکز آموزش کوثر ومراسم ختم قران کریم درغزنی انجام شد که سبب مرگ وزخمی شدن بیش ازدوصد جوان معصوم ودانش آموزگردیده است.
با شنیدن این همه اخبارغم انگیز، سوال مطرح میشود که هدف آنها از راه اندازی این همه جنایات وکشتارانسان های بی گناه چیست ؟ پاسخ این است که سازمان دهندکان وعاملان این جنایات ، دشمنان انسانیت وفاقد علم ومعرفت اند.
اگربه حوادث صد سال گذشته مرور شده وبه یکی از جهات آن (مدنیت ستیزی) که درین مقال برجسته شده است ، تعمق صورت گیرد ، تشخیص دیگری به دست نمی آید . غیراز اینکه آنرا تسلسلی از” برخورد علم و جهل ” نام بگذاریم. پایان
- علامه محمد باقرمجلسی ، ” بحارالانوار” ، ” طلب العلمُ فریضته علی کل مسلم ومسلمته “، اصفهان ، (1006- 1077)
- غبار، میرغلام محمد ” افغانستان در مسیر تاریخ ” ، کابل 1965صفحۀ 807
- کاکر ، حسن .” سقوط منارشی افغانی در1973″ ، ” ژورنال بین المللی مطالعات شرق میانه” ، انگلستان ، 1978 ، صفحۀ 203
- سادات ، میر عنایت الله ، ” افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه” ، شهربن ، 1998 ، صفحۀ 189
Collision of knowledge and
ignorance
By: Mir Enayatullah Sadat
December 2020
Translated from Persian to English by: M.Yasin Bidar
The current security situation in Afghanistan is being worsened by every passing day. Violence is becoming wide spread but the essence and motivation of the armed opposition to the government are similar to the past. If we compare the actions and the demands of the militants today with rebellions of a century ago against the reforms of King Amanullah’s government as well as that of the past half a century, we will find plenty of similarities.
A hundred years ago, in opposition to the reformist programmes of Amani government, well known faces emerged from different corners of our society and ex-communicated him. For he, after the proclamation of independence of Afghanistan, had undertaken programmes for the progress and development of the country.
The first step he took was setting forth of the rule of law in Afghan society, in order to free the people from the clutches of the old back-warded traditions and embark upon the path of progress and civilisation like citizens of developed societies. In order to achieve this goal, he enforced laws for different fields of social life, such as, in coordination with the tenets (rulings) of Islam which has made education as duty, equally for men and women (1), opened the door of schools equally for men and women. Primary education was declared compulsory and primary and secondary schools were opened in all provinces. Capacity for higher education was extended in the capital and grounds were prepared for education abroad. Similarly, many journals, daily papers, private as well as state owned, began publication.
Unfortunately, against all these well intended actions by the government, soon began organised opposition. The opposition in fact, were those back-warded elements who, supported by the British intelligence under the guise of Islam, but in total opposition to the tenets of Islam, resorted to destruction, in opposition to the spread of science and knowledge.
In 1923, Mullah Abdullah, known as the Lame Mullah (Mullah-e- Lang) protested against the penalty code and under the name of “Islamic Sharia”, encouraged the people for rebellion. Appearing in people’s gatherings,by giving seditionist labels to the civil laws and calling them non-Islamic (2), he would instigate the people against the government. After a short period of time some other hypocrites also joined him, but the government succeeded in suppressing them.
In order for the future generations to be aware of these happenings in the country, the Amani government built anstatue in Dehmazang district of Kabul city called the ‘statue of knowledge and ignorance’.
The secret British intelligence networks, not only supported the rebels in Paktia province but organised their secret instigations in Eastern and Kabul provinces.
During his journey in 1928, to Islamic countries, he was welcomed as great (mujahid) Islamic warrior, and in European countries as victor of anti-colonialist war, but inside his own country he was a target of conspiracies by the enemy. Resorting to ignorance, the stooges of British colonialist, embarked upon the path of challenging the science and knowledge.
They gave the title of “server of the religion of the prophet” to Habibullah Kalakani and by fanning the flames of insurrection, replaced Amanullah by him. After access to the throne of Kabul, Habibullah ordered to shut down the doors of schools and that there should be no place available for non-believers’ education.
Years after these happenings, making use of the free atmosphere of the decade of constitution (1963-1973), under the Islamic slogans, they, in the name of “Muslim brothers”, reappeared in the society. They made their presence felt by opposing the freedom of women. They used to throw acid at the face of women without Borqhah(veil ). Two hundred women, with light and deep injuries, were hospitalised “(3)
By the end of the decade of democracy and coming into being of the republic, the Muslim brothers, scared of their unsuccessful coup against the new regime, escaped to Pakistan to continue their opposition to the spread of a modern life in Afghan society.
The tragic end of the republic of Mohammad Daud Khan, by Hafizullah Amin and his clique, tyranny against knowledge also intensified. Under the name of “Islam“ and “revolution ” many knowledgeable persons were imprisoned or butchered. These conspiracies and gradual intensification of crisis, superpowers feet were more and more dragged into the crisis of Afghanistan.
This situation paved the way for the Pakistan and Iran based, militant opposition to intensify their deeds under the cover of Jihad. According to the speech of the ex- minister of foreign affairs of Afghanistan in the UN in (1987), more than two thousand schools, 350 bridges, 400 cultural centre, 220 mosque and sacred places, 285 production centres, hundreds of kms of roads, transmission lines, telephone lines and thousands of trucks were destroyed or arsoned.
These destructions were equivalent to three fourth of the total investments for development of the country in the past fifty years before April 1978. (4)
In 1992, creating havoc, they turned the historic city of Kabul into rubbles, but could not form a government of national consensus. Within and without the city, Fighting each other, the Islamic organisations, ruined the economic infrastructure and living environment of the city. All cultural centres (theatres, concert halls, cinemas), schools, centres of higher education and the Kabul University were shut down. Historic treasures of Kabul Museum were looted. Educated men and women not only lost their jobs, but were threatened to death, and of course, some of them were killed or forced to leave the city, even the country. According to reliable international sources, more than sixty-five thousand people of the citizens of Kabul were killed and more than one hundred thirty thousand of them were maimed.
After becoming unpopular, dissolving the army and disintegrating the state apparatus of Afghanistan, Pakistan prepared the ground for a fresh group of the most back-warded militant Islamists group called Taliban, to capture the power in Kabul.
By capturing the power, the Taliban deprived the women of the right to education and work outside home. Boys schools’ curriculums were confined to the tenets of “the Islamic Emarat”. Their hostility to cultural and historic heritages of the country was much deeper than that of the Mujahedin. If Mujahedin looted the Kabul museum, they destroyed the historic statues including the huge Buddha statue in Bamyan province.
Despite the fact that they are out of power since 19 years, still they have deprived all girls and boys living in areas under their control, from education. In those areas, while there is no chance for art and culture to set to fruition, people live in a prehistoric atmosphere.
Similarly, in areas outside of their control, triggering terrorist activities, they target cultural and scientific centres kill knowledgeable and enlightened people. There are examples of countless number of people who have lost their lives, I mention below, just a few of their latest killings:
- Terrorising of five well-known wise, well informed and popular journalists who have been killed in the past two months, Yema Siawash, Ilias Daee, Rahmatullah Nikzad, fardin Amini, and Malala Maiwand, to name a few.
- Exploding the car carrying four doctors, who were destined to their workplace.
- Killing of activists of civil society and human rights such as Mohammad Yosuf Rashid, chairman of the “ Foundation for Free and Just Election of Afghanistan”, and Fereshta Kohistani a civil activist from Kapisa province.
- During this period, attacks on Kabul University, Kausar Education Center, and attack on a Koran recitation circle in Ghazni which caused the killing of more than two hundred young students.
Hearing the news of all these tragic events, question comes to our mind that what really is their objective of committing these heinous crimes. The answer is that the organisers anddoers are enemies of humanity who lack knowledge.
If we take a quick look at the events of the past century of Afghanistan, we realise one thing which has been focused upon in this article and that is “enmity to civilisation”, that we can call it only “collision of knowledge and ignorance”.
Ref.
- M.Baqir Majlisi “Bahar ul anwar”, Isfehan, (1006, 1007)
- Ghubar, Mir Ghulam Mohammad “Afghanistan in the Course of History”, Kabul 1965, P 807.
- Kakar, Hassan “Collapse of the Afghan Monarchy in 1973”, Journal of the Middle east Studies, England, 1978. P 203.
- Sadat, Mir Enayatullah, “ Afghanistan , the Land of epics and disasters”, Bonn, 1998, p 189.