می رسد روزی که دستی زآستین آید برون؟
دست پر مهری، نه مشت آهنین آید برون؟
شهسوارعادلی، یا رهبر آزاده یی
از همین جا، از دل این سرزمین آید برون؟
نه غلام ملک مردم، نه اسیردست کس
نه زامریکابرآید، نه زچین آید برون؟
این کهن سالان که عمری خلق را رنجانده اند
می شود مردی ازین نسل نوین آید برون؟
تا که داد داد خواهان گیرد از بیداد گر
می شود نوشیروانی ازکمین آید برون؟
شعر سرخ عشق برلب، دست هایش بی تفنگ
زیر پارخش رهایی، این چنین آید برون؟