بهار ناز  : محمد اسحاق ثنا

آمد بهار و لیک زمستان هنوز هست 

در کوچه های یخ زده توفان هنوز هست

با این بهار نیست امید دیگر به صلح 

این مرگ و میر فتنه ای دوران هنوز است 

باغبان زند به ریشه درخت افگند ز پای 

باور ترا به عهد نگهبان هنوز هست ؟

با قتل یک نهال نیافتد ستم ز پای 

چشم انتظار لاله و ریحان هنوز است 

دست خزان فشار گلوی سمن ولیک 

دیگر گلی ستاره به گلدان هنوز است 

باری نشد سفره ما پر ز نان خشک 

مشکل به راه دعوت مهمان هنوز است 

در این بهار ناز به غربت نشسته باز 

در انتظار میهن جانان هنوز است 

محمد اسحاق ثنا 

ونکوور کانادا 

۲۰/۰۳/۲۰۲۱