پس از تخریب تدیسهای بودا در بامیان، نشریۀ تندرو پاکستانی « ضرب مومن» سالنمایی را به نشر رساند زیرنام «بت شکن کلندر». ضرب مومن پیش از این درکابل نیز چهره نموده بود، چنان که در نخستین روز های رسیدن طالبان به کابل، بر دیوارهای خون آلود و زخمین کابل نوشته بودند:« کامیابی مبارک هو!». ضرب مومن درسال نمای خود تخریب تندیسهای بودا را به خوانندهگان خود مبارک باد گفته بود و تصویرهای گام به گام انفجار تدیسها را به نشر رسانده بود .
دیدن چنان تصویرهایی تمام غم و مصیبت جهان را در دل و روان انسان بیدار میساخت. این سالنما در بازارهای پشاور و شاید هم در شهرهای دیگر پاکستان به فروش میرسید. روزی در منطقۀ «بورد» در شهر پشاور یکی از جوانان پناهندۀ افغانستان با شور و فریاد این سالنما را به فروش میرساند و هی فریاد میزد:
« بتشکن کلندر! بتشکن کلندر! » با دست تکان میداد و بسیار علاقه داشت تا مردم به تصویرهای آن توجه کنند.
پیر مرد پناهندهیی که از کنار جوان میگذشت نگاهی به آن سالنما انداخت و با اندوه گفت: بچیم! بچیم!
جوان ایستاد و در اندیشۀ آن شد که شاید پیر مرد میخواهد یکی از این سالنما ها را بخرد؛ اما مرد روزگار دیده برای جوان گفت: « بچیم اگرهم که میفروشی، فریاد مزن! این همه فریاد مزن!»
گویی فریاد جوان در گلویش خشکید و خاموش ماند! نمیدانست چه بگوید! شاید تازه متوجه شده بود که ضرب مومن فرهنگ، او را و یادگار تاریخی او را خورد و خمیر کرده و تاریخ او را به سنگ پاره هایی بدل ساخته است. حال به وسیلۀ خود او آن را به فروش میرساند.
آن هم در پاکستان.
یعنی این پاکستان گویا بیتاریخ به بازار فروش تاریخ پنجهزار سالۀ مردمانی بدل شده است که جنگ را به پیسه میخرند!
در آن زمان طالبان، جشن نوروز را تحریم کرده بودند و تقویم خورشیدی را که همان تقویم جلالی است، باطل ساخته بودند! روز های دردناکی بود، این ماجرا روزها ذهنم را آزار میداد تا این که این شعر در من ایجاد شد. هرچند مصیبت چنان ابعاد گسترده و ژرفی دارد که نمیتوان آن را در چنین شعرهایی بیان داشت:
نوروز مرده است
و بر نطع خون آلود آفتاب
انبوه کرگسان سیاهی
از جمجمۀ ماه و استخوان ستارهگان
سفره آراسته اند
نوروز مرده است
و دیگر هیچ کسی
زندهگی را
و روشنایی را
با نفسهای خورشید اندازه نمیگیرد
و دیگر هیچ کسی نمیداند که خورشید در سرزمین من
در سه صد و شصت و پنج روز
چند قرن پیر میشود
نوروز مرده است
و دیگر هیچ کسی نمیداند
که در مراسم اعدام آفتاب
گلولۀ نخستین را چه کسی شلیک کرد
از جماعت شیطان
نوروز مرده است
و انبوه سوگواران شرمسار
در خلوت آبی «نیروانا»
تنها صدای انفجاری را شنیدند
که ذهن چندین هزار سالۀ تاریخ را
از هم متلاشی کرده است
وقتی که «ضرب مومن»
حراج اندام پاره پارۀ ما را
در چارراه توطئه
در چارراه « سال نمای بت شکن»
فریاد میزد
نوروز مرده بود
و مردهگان قرنهای دور
در گورستانهای کهنه از شرم لرزیدند
و هزار و چند بار دیگر مردند
وقتی که « ضرب مومن»
بر پیشانی شکستۀ کابل
با خط جلی نوشت:
کامیابی مبارک هو!
پرتونادری
اپریل دو هزار یک
شهر پشاور
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.