…باوجودشرایط ناهنجارجوامع فیودالی خان خانی. لشکرکشی هاوجنگهای شاهان برای توسعه وتسلط.کارزارفعالیت هنرمندان راگاهی دشوارمیساخت وبعضی وقتهاچه مشکلات وبلاهاودسیسه هاازطرف زورمندان وحکمرانان برهنرمندان بوجودمیاوردند.
چنانچه خوندمیردرکتاب حبیب السیرگوید(عبدالقادربن غیبی ازندامای میرانشاه پسرتیموربودومیرانشاه حاکم ازربایجان بعلت زیاده روی درمسکرات.اختلال حواس مبتلاشدووقتی به پدرش تفهیم شدکه اطرافیان ناباب اورابکارهای زشت واداشته است.پدرش در۸۰۲هه بتبریزعزیمت کرد.
عده رامجازات میکند وعبدالقادرباحس خطرموفق بفرارمیشود.چون سیدقطب نایی.حبیب الله عودی.عبدالمومین خواننده.محمدکاخکی ازاستادان معروف انوقت رادستوردارزدن صادرمیکندوبهنگام اجرای حکم محمدکاخکی ازشوخی روبه قطب الدین عودگفت استادی درهمه جاپیشقدم بوده اینکه بایدچنین باشد.
چون نوبت خودرسیداین دوبیت راخواند…پایان کارواخرعمراست++گربایدت وگرنه بدست اختیارنیست…مردانه وارچوببرندت بپای دار++مردانه پای دارجهان پایدارنیست..وهم دررساله درویش علی امده.زمانیکه قطب الدین نایی برچوبه دارمیرفت وطفلیکه کاغزپاره بدست داشت همانوقت ازکوجه میگزشت اوان کاغزراگرفته بشکل نی اراسته بنواختن می اغازددرنغمه اش ازپیشروداروجلادنام میبرده است.وعبدالقادرنایچی که محکوم بقتل میشودفرارکرده وبدرویشی روی میاوردوشهربشهرازوطن فراری میشود.واوازخوان مشهوراستادشادی نیزبه نسبت گناه ناچیزدرسیردریایاسیحون انداخته وغرق میشود..ادامه داردهان پایدارنیست..وهم دررساله درویش علی امده.زمانیکه قطب الدین نایی برچوبه دارمیرفت وطفلیکه کاغزپاره بدست داشت همانوقت ازکوجه میگزشت اوان کاغزراگرفته بشکل نی اراسته بنواختن می اغازددرنغمه اش ازپیشروداروجلادنام میبرده است.وعبدالقادرنایچی که محکوم بقتل میشودفرارکرده وبدرویشی روی میاوردوشهربشهرازوطن فراری میشود.واوازخوان مشهوراستادشادی نیزبه نسبت گناه ناچیزدرسیردریایاسیحون انداخته وغرق میشود..وهم دررساله درویش علی امده.
زمانیکه قطب الدین نایی برچوبه دارمیرفت وطفلیکه کاغزپاره بدست داشت همانوقت ازکوجه میگزشت اوان کاغزراگرفته بشکل نی اراسته بنواختن می اغازددرنغمه اش ازپیشروداروجلادنام میبرده است.وعبدالقادرنایچی که محکوم بقتل میشودفرارکرده وبدرویشی روی میاوردوشهربشهرازوطن فراری میشود.واوازخوان مشهوراستادشادی نیزبه نسبت گناه ناچیزدرسیردریایاسیحون انداخته وغرق میشود..ادامه دارد
نگاهی به موسیقی اوزبیکی افغانستان
عمدتاً موسیقی اوزبیکی در افغانستان به سه بخش تقسیم میشود که شامل موسیقی محلی، موسیقی شش مقام و هنرمندان آماتور که در فورم پاپ آهنگهایِ شان را اجرا میکنند. اوج موسیقی اوزبیکی هم شبیه موسیقی فارسی و پشتو در افغانستان دهۀ پنجاه هجری خورشیدی تخمین زده میشود. درین دهه هنرمندان زیادی در بخشهای آوازخوانی، آهنگسازی، تنظیم آهنگ و نوازندهگی در موسیقی اوزبیکی رشد و ظاهر شده اند که حجم بزرگی از آثارِ شان ثبت رادیو و تلویزیون ملی افغانستان شد، که ثبت این آثار در تاریخ موسیقی اوزبیکی افغانستان بی مانند قلمداد میگردد.
موسیقی محلی اوزبیکی
موسیقی محلی اوزبیکی، جلوههای زیبای از هویت فرهنگی اوزبیک هاست آهنگسازان، خوانندهگان و نوازندهگانِ موسیقیهای محلی ( فولکلور) معلوم نیستند زیرا موسیقی محلی( فولکلور) نسل به نسل و سینه به سینه روایت شده و تا این دم رسیده و حفظ شده است. اما با به وجود آمدن دستگاهِ ضبط این نوع موسیقی توسط تعدادی از هنرمندان در استدیوها به ثبت رسیده که این کار در حفظ و اشاعه آن کمک شایانی کرده است. موسیقی محلی ولایاتِ مختلف اوزبیک نشین در حوزه شمال افغانستان شامل مراسمِ آئینی و یا مناسبات اجتماعی آنهاست که تفاوتهای اندکی نیز دارد. این نوع موسیقی برای مردم آن نواحی کارکردهای اجتماعی و فرهنگی دارد. مثلاً گور اوغلی خوانی یکی از سبکهای قدیم موسیقی اوزبیکی در شمال افغانستانست، که در زبان ترکمنی نیز این سبک اجرا میشود اجرای افسانههای گور اوغلی خوانی بیشتر در میان مردمانِ کُهن سال اوزبیک طرفدارانِ زیاد دارد. هنرمندان محلی داستانهای گوراوغلی را با اشعار و ترانههای منظوم و نغماتِ دمبوره در مقامهای مختلف محلی اجرا میکنند که این اجراات طرفدارانِ زیاد میان مردمان اوزبیک و حتا ترکمنها دارد.
نخستین آهنگِ محلی اوزبیکی، توسطِ سبزه گل یکی از خوانندهگان دورهگرد اوزبیک که در ولسوالی اندخویِ ولایت فاریاب زندهگی میکرده در رادیو افغانستان وقت ضبط استدیو گردیده و بعد از آن زمانیکه برنامه یی به زبان اوزبیکی در سال 1350 هجری خورشیدی در رادیو افغانستان وقت ایجاد شد، تعدادی از هنرمندانِ محلی اوزبیکی از شمال افغانستان وارد کابل شدند و آهنگهای شان را ضبط کردند. بعد از نشرِ آن آهنگها تعدادی از هنرمندانِ غیر اوزبیک مانند: شمس الدین مسرور خواننده نام آشناء محلی و بعدها فرهاد دریا نیز به زبان اوزبیکی آهنگی خواندند که با استقبال گسترده ای در مناطق اوزبیک نشین روبرو شد.
دمبوره، غیژک و زیر بغلی از سازهای اصلی موسیقی محلی اوزبیکی است. هنرمندان محلی اوزبیک چون ضیا خواجه منصوری (استاد دوتار)، بابه قِران (استاد دمبوره)، حاجی شاه مردان قُل معروف به شاه قُل صوفی (آوازخوان) سبزه گل، بنگیچه خلمی، چاری میمنهیی، ملا تاج محمد سرپلی، غفور جان وفا، ملا بابه، حسابی و مرجان آوازخوانانی اند که در ترویج موسیقی محلی اوزبیکی آثارِ درخشانی خلق کرده اند. ملا تاج محمد سرپلی که بعدها شامل گروه موسیقی ظفر نیز شد، یکی از خوانندهگان مبتکر و خوش صدایی بود که تا آخر عمر و در بدترین شرایط هم اثر هنری خلق کرد و موسیقی داستانی را در میان مردم رواج داد. او شعرِ کلاسیک اوزبیکی را که شامل قصیده و مثنوی میشد وارد موسیقی کرد که در برنامههای تلویزیونی با نام (قصه دن حصه) نشر میشد.
موسیقی ششمقام و ظهورِ آن در افغانستان
خاستگاهِ موسیقی ششمقام بخارا است؛ شهریکه روزگاری پایتختِ چندین دولت در آسیایِ میانه بود و بارِ نخست این سبک در موسیقی کهنِ از آن شهر صدا بلند کرد و تا امروز هم اصالتِ آن توسط خوانندهگانش در نقاطِ مختلف جهان حفظ شده است. تنها تغییری که در این سبک در طولِ تاریخِ پنجصدسالهاش به وجود آمده، کمشدنِ شش دستگاه از آن است؛ یعنی قبلاً این سبک دوازده مقام یا دستگاه داشته و بنام دوازدهمقام معروف بوده. در سالِ ۱۹۴۹ به کمک و همیاری استاد صدرالدین عینی و باباجان غفوراُف در تاجیکستان، بار نخست تمامی نُوتهای ششمقام جمعآوری و در سال ۱۹۵۰ توسط پیشکسوتان این سبک در تاجیکستان باباقُل فیضالله اُف، فضلالدین شهاب اُف و شاهنظر صاحب اُف در مسکو منتشر شد. در سال 2000 میلادی این سبک موسیقی در یونسکو در فهرست کهنترین سبکهای موسیقی جهان به ثبت رسید. زمانیکه در دهه ۱۹۲۰ تاجیکستان از بدنه اوزبیکستان جدا شد، تلاشهایِ فراوانی صورت گرفت تا این میراثِ مشترک فرهنگی را تنها و تنها از آن خود بسازد؛ ولی همانطوری که هیچ مرزِ سیاسییی در هنر رسمیت ندارد، این خطِ درشت نوپایِ سیاسی هم نتوانست میان این دو خطه فرهنگی دیوارِ تاریخی بلند کند و برعکس دامنه ششمقام تا دورهای دور و بیرون از آسیایِ میانه هم گسترش یافت.
زبان این سبک، فارسی و اوزبیکی است و محتوای عرفانی دارد. سازهایی که درین موسیقی نواخته میشوند، بربط یا عود، دف و تنبور یا دوتارِ اوزبیکی است. نامهای دستگاه یا راگها درین سبک «بزرگ، راست، نوا، دوگاه، سهگاه و عراق» میباشند. در اواسط سدهی سیزدهم هجری قمری، داد وستدهایِ علمی و فرهنگی میان شهرهای بخارا و اندخوی به وجود آمدند. مرحوم ملارحیم نیازی خانچارباغی اندخویی، کسیکه وارد بخارا شده بود و در بازگشت از بخارا سوغاتِ مهم و ماندگاری را برای مردمش آورد. آن سوغاتِ مهم و با ارزش موسیقی شش مقام بود. پس از ملارحیم، محمدشریف قره و سیفالدین مخدوم دو تن از پسران وی برای آموزش بهترِ این موسیقی عازمِ بخارا شدند؛ آنها علاوه بر آموزشِ آواز در یادگیری سازهای موسیقی ششمقام نیز تسلط یافتند و زمانی که دوباره وارد اندخوی شدند، در کنار نواختنِ سازهایی چون دوتار، تنبور بخارایی، دایره و سُرنای ریکاردهای ششمقام، دستگاهِ گرامافون را نیز برای اولین بار وارد اندخوی ساختند تا برای ترویجِ موسیقی ششمقام کاری کرده باشند.
نتیجه تلاشهایِ خانواده ملا نیازی در ترویج فرهنگ موسیقی ششمقام پایِ مرحوم قاری اوراغ و یک تعدادِ دیگر از اساتید موسیقی ششمقام را از بخارا به اندخوی کشاند و در آنجا مسکنگزین شان کرد. حضور این اساتید موسیقی در آموزش و پرورش موسیقی ششمقام در اندخوی تأثیر فراوانی داشته و حاصل حضور این اساتید در اندخویی ظهور آوازخوانان پرآوازه چون استاد عبدالغفور کمال، را به وجود آورد.
استاد عبدالغفور کمال فرزند مرحوم سیدکمال یک تن از پیشکسوتان این سبک موسیقی در اندخوی میباشد؛ او در آغاز اساساتِ موسیقی ششمقام را نزدِ پدر آموخت تا اگر روزی برای یادگیری موسیقی پا از خانه پدری بیرون نهد، چیزی در چانته داشته باشد. او بعدها برای یادگیری بیشتر این سبکِ سنتی شاگردِ استاد سیفالدین مخدوم میشود و از آن استاد بزرگ هم آموزشهایِ فراوانی میبیند؛ اما بدبختانه این دو آفتابِ درخشانِ موسیقی در اندخوی یکی پی دیگری غروب میکنند و عبدالغفور کمال آموزش موسیقی را نزد استاد صدرالدین حافظ ادامه میدهد. استاد عبدالغفور کمال، گذشته از حافظ اکه مواردِ زیادی را در موسیقی ششمقام از قاری آبجوش، صدیق حافظ و عمرقُل که تازه از جمهوری اوزبیکستان در اندخوی آمده مسکن گزین شده بودند، آموخت. ولی با تاسف استاد حافظ اکه، را نیز از دست داد. این آفتاب بلند موسیقی ششمقام که از اوزبیکستان وارد اندخوی شده بود، در سال ۱۳۵۴ در ولسوالی اندخوی چشم از جهان بست و در گورستان چهارده معصوم توسطِ شاگردانش به خاک سپرده شد.
پس از وفات حافظ اکه، حافظ موسیقی شش مقام در افغانستان استاد عبدالغفور کمال بود که از او شاگردان زیادی به شمول پسرش سید کبیر کمال باقی مانده که تا هنوز این سبک را حفظ کرده اند. استاد عبدالغفور کمال که از آن آثار زیادی در رادیو و تلویزیون افغانستان موجود است، بلاخره این حافظ همیشه جاویدانِ مکتب خوقندِ موسیقی ششمقام در افغانستان، نیز روز چهارشنبه ٢٥ ثور ١٣٨٧در شهر شبرغان وفات و در یکی از گورستانهای محلی آنجا به خاک سپرده شد. اما مکتب خوقند هنوز هم توسط شاگردانش حفظ شده و متاسفانه تنها در ولسوالی اندخوی این سبک مخاطب دارد و از اثر بی توجهی دولت تا هنوز کارهای ارزندهیی به خاطر حفظ و نگهداری مکتب خوقند صورت نگرفته است.
ظهور موسیقی پاپ و گروه اوزبیکی ظفر
در اواخر سال 1357 هجری خورشیدی گروه اوزبیکی ظفر که شامل هنرمندانِ آماتور میشد، در کابل به وجود آمد. این گروه را محمد شفیع عظیمی یکی از آهنگسازان و نوازندهگان برجسته اوزبیک رهبری میکرد. این گروه در چوکات ریاست موسیقی رادیو و تلویزیون ملی در کابل فعالیت داشت. افرادی چون محمد شفیع عظیمی آهنگساز و نوازنده قشقارچه، عبدالرشید اندخویی دوتار نواز و اکوردیون نواز، محمد قاسم امینی دوتار و قوشقارچه نواز، شمس الدین فولاد دایره نواز، همایون منصوری دایره و اکوردیون نواز، شکرالله رحمانی توله نواز و بعدها جمعه خان تجاری غژک نواز، درین گروه فعالیت داشتند. خوانندهگان این گروه شامل کسانی چون رشیده ژاله، لطافت، نجیبه منصوری، مولوده، نجیبه قاضیزاده، قیوم عزیزی، لطیف نظری، محمدقاسم امینی، داکتر عبدالله درمان و محمد کاظم امینی بود.
قبل از این گروه در ولایت سرپل گروهِ موسیقی دیگری به نام گروه گلشن که محمد شفیع عظیمی نیز عضویتِ آنرا داشت فعالیت داشت. در آن گروه صدرالدین انتظار و ملا تاج محمد سرپلی که از جمله خوانندهگان مطرح موسیقی محلی اوزبیکی بودند، آواز میخواندند. گروهِ ظفر که یکی از گروههای پیشرو موسیقی اوزبیکی بود، در حدود چهارصد آهنگ در رادیو کابل و در حدود دوصد پارچه آهنگ در تلویزیون افغانستان به ثبت رسانیده است. محمد شفیع عظیمی رهبر این گروه میگوید که: “هدف اصلی ما از ایجاد این گروه آوردن تحول و نو آوری در موسیقی اوزبیکی بود که ما با ایجاد این گروه توانستیم کماکان رنگ و رُخِ جدیدی در موسیقی اوزبیکی به وجود بیآوریم.” قبل از ایجاد این گروه موسیقی اوزبیکی هنوز شکل محلی و فولکلور داشت ما از نگاهِ اجرا، نغمات و تک نوازیها و حتا در نیمه هارمونی کردن موسیقی اوزبیکی تلاشهای فراوانی کردیم که موفق هم شدیم کوردهای تازهیی را به وجود آوریم و موسیقی اوزبیکی پس از ایجاد گروهِ ظفر تن پوشهیی تازهیی به تن کرد و شیوه های جدیدی را به اجرا گرفت که با استقبال خوبی هم روبرو شد. تغییراتِ کُلی در ساختارمند کردنِ موسیقی معاصر اوزبیکی به وجود آمد، محتوا در کلام و در اجرا و آهنگسازی به وجود آمد.
این گروه تا اواخرِ دهه 60هجری خورشیدی کماکان فعالیت داشت و بعدها به دلایل مختلف خوانندها و نوازنده هایش را از دست داد. محمد کاظم امینی که بعدها شامل گروهِ ظفر گردیده بود دلیل از هم پاشی این گروه را مکلفیت سربازی برخی از اعضای گروه میداند. چندی بعد وقوع جنگهای میان تنظیمی، این گروه را مثل سایر گروههای دیگر موسیقی از هم پاشانید.
آقای امینی نقش دولت وقت را در ترویج فرهنگها و خاصتاً موسیقی تحسین برانگیز میداند و میگوید که دولت در آن وقت مسئولیت رسمی داشت تا موسیقی سایر ملیتها را در کشور رشد داده و از طریق آن به نفع خود علیه دشمن عقیدتیاش استفاده مثبت نماید. این مسئله جزء سیاست شان بود ولی حالا قضیه برعکس است و دولت هیچ توجهی به رشد موسیقی در کشور و استفاده از آن ندارد، به همین دلیل است که هیچ رشدِ چشمگیری در این دو دهه در موسیقی کشور به وجود نیامده. بی توجهی دولت در امور فرهنگی و خاصتاً موسیقی باعثِ رکود موسیقی و خاصتاً موسیقی اوزبیکی شده است.
با به وجود آمدن دو، سه دستگاه تلوزیون خصوصی به زبان اوزبیکی، هنوز هم نتوانسته در رشد موسیقی اوزبیکی کمک کند، زیرا این تربیونها محتوای حزبی دارند و تنها به کسانی توجه میکنند که اهداف سیاسی آنهارا به واسطه موسیقی به گوش طرفدرانِ شان برسانند. آقای محمد شفیع عظیمی نیز وضعیتِ فعلی موسیقی اوزبیکی را متاثر کننده و فاجعه بار میداند او میگوید: اوزبیکها که بخشی از جمعیت چند ملیونی افغانستان را تشکیل میدهند، اقلاً یک آرکستر منظم که نشان دهنده عظمت موسیقی اوزبیکی باشد، ندارند. کشورهای کوچک خود مختارِ ترک تبار که 30 هزار جمعیت نفوس دارند دارای آرکسترهای سمفونی و اوپرا بالیت هستند. اما در افغانستان حتا گروههای کوچک موسیقی ازین چند ملیون نفوس تا کنون به وجود نیامده و دلیل آن هم بی توجهی حکومت و بزرگانِ اوزبیک در قبال موسیقی و هنر است.
#نگارنده: فرزاد فرنود
#منبع: ویبسایت رادیو نوروز
۱۰
·