کابل از اسلام آباد بخواهد از افغانستان چه می خواهد
بیست سال حضور شیطانی و کجدار و مریز و ناکام آمریکا در افغانستان نشان داد که افغانستان و مردمش قربانی بازی های پشت پردهء آمریکا و پاکستان زیر نام ” مبارزه با تروریزم شده اند. در این مدت پاکستان بهمثابهء کشور خطرناک در منطقه توانسته تا در زیر رکاب لنگ لنگان آمریکا و با خاک افگندن در چشم مقام های این کشور به بهای احمق ساختن آنان؛ آنهم با بازی های دو پهلو و استفاده از اختلاف ها در کابل، گام های استواری به سود خود بردارد. بیست سال سیاست های تروریست پرورانهء آمریکا و پاکستان در افغانستان ثابت کرد که آمریکا از همان آغاز ورودش به افغانستان اراده برای سرکوبی و نابودی تروریزم نداشت. هرگاه چنین اراده ای موجود می بود. امروز ما شاهد رزم آرایی ها و قدرت نمایی های تروریستی طالبان زیر چتر حمایت آشکار پاکستان نمی بودیم.
شواهد و واقعیت های زیادی وجود دارد که حاکی از زد و بند های پنهان و پیدای امریکا و پاکستان برضد افغانستان است. بربنیاد اعتراف خلیل زاد مبنی بر تهدید دوستم در کتابش و گفته های گیتس در کتابش “وظیفه” و احیای دوبارهء طالبان در سال ۲۰۰۳ پس از تجاوز آمریکا بر عراق، به بهانهء کاذبانه داشتن سلاح اتومی، سیاست امریکا در افغانستان ضد ملی، ضد دموکراسی و قوم گرایانه بود. یا این که سیاست امریکا بعد از ورودش به افغانستان البته، در مشورت با حکام آن زمان افغانستان پیرامون مبارزه با تروریزم تغییر کرد. این تغییر؛ فراز و فرود های زیادی داشت و بردن جنگ از جنوب به شمال که خواست آمریکا بود تا چین و روسیه را مهار کند، از جملۀ این تغییرات بوده است.
چنانکه بار ها مقام های امریکایی گفته اند که مهار اقتصادی چین و تسلیحاتی روسیه برای آمریکا مهم تر از مبارزه با تروریزم است. هرگاه آمریکا از طریق پاکستان طالبان را کمک نمی کرد. هیچ عقل سلیم باور نمی کند که این جنگ پرهزینهء طالبان از طریق عشر و زکات تمویل شود. تشدید جنگ طالبان با اکمالات سریع و فوق العاده گواهء آشکار بر تمویل و تجهیز طالبان از سوی پاکستان در تبانی با امریکا است. آمریکا بخاطر رسیدن به اهداف راهبردی خود افغانستان و مردم آن را به قربانی گرفته است. همین اکنون به ارزش ۳۷ میلیارد دالر سلاح را افغانستان انتقال و به پاکستان سپرد؛ در حالی که نیرو های دفاعی افغانستان به آن سلاح نیاز شدید داشتند. از سویی هم نظامیان امریکا بسیاری از وسایل و تجهیزات را از بین می برند و به گونهء مواد بیکاره به فروش می رسانند. این سرد مهری های آمریکا در تبانی با پاکستان نسبت به افغانستان گواه آشکار بر بدبینی آمریکا نسبت به افغانستان است.
امتیازدهی امریکا در دوحه برای طالبان در غیاب حکومت و مردم افغانستان نشان دهندهء آشکار سیاست های ضد افغانستانی این کشوراست. این امتیاز دهی به طالبان نشان ذهندهء این است که جنگ افغانستان به شدت بک جنگ استخباراتی و نیابتی است و هرچند پاکستان بازیگر اصلی است و اما در این بازی آمریکا یک سر و گردن بلندتر از دیگران است. حال با وارد شدن بریتانیا در بازی جدید، معلوم می شود که پاکستان یک گام پیشتر از امریکا در میدان آن می گذارد. امریکا و پاکستان توانسته اند تا کنون بیشترین سود را از اختلاف میان زمامداران و شخصیت ها و گروه های سیاسی افغانستان ببرد. فرسایشی شدن جنگ افغانستان سبب شده تا شخصیت ها و گروه های جهادی پیشین و سیاستگران غیر جهادی آن اسیر شبکه های استخباراتی شوند.
با تاسف این وابستگی ها سبب شده تا احزاب در جهان سوم از جمله افغانستان مستقل نباشند و هر کدام به نحوی با شبکه های استخباراتی منطقه و جهان رابطه داشته باشند. این رابطه یک جانبه نه؛ بلکه چندین جانبه بوده است. این چند جانبه بودن فرصت های خوب را برای استفاده جویی های امریکا و پاکستان فراهم کرده است. به گونۀ مثال چندین گروۀ سیاسی در افغانستان رابطه با شبکۀ انگلیس دارند و ام آی سکس هر کدام آنها را در حد خود شان جدا جدا حفظ کرده است و به همین گونه احزاب و شخصیت هایی در افغانستان وجود دارند که با شبکۀ سی آی ای رابطۀ جداگانه دارند. شبکه های یاد شده از هر یک به گونه ای استفاده می کند و از آنان کار می کشد. این شبکه ها اند که از طریق مزدوران شان نفاق و اختلاف را در افغانستان دامن می زنند و امروز این کشور نه تنها در آتش تروریزم می سوزد؛ بلکه بیشتر از آن در شعله های نفاق بدتراز آن میسوزد.
از سویی هم اختلاف هاو چند جانبه گرایی های گروه های سیاسی افغانستان سبب شده تا سیاست های امریکا و پاکستان و سایر کشور های جهان در این کشور درحال تغییر باشد. چنانکه ما شاهد تغییر سیاست های امریکا و پاکستان در برهه های گوناگون در افغانستان هستیم. چنانکه در این روز ها شاهد بازی های جدید پاکستان در افغانستان هستیم. هرچند پس از سفر رئسیان ارتش پاکستان و بریتانیا به کابل و دیدار های مخفی آنان با رئیس جمهور غنی و اجندای گفت و گو های آنان چندان رسانه ای نشد؛ اما به دنبال این سفر رسانه ها از امضای پیمان امنیتی میان افغانستان و پاکستان سخن گفتند. حنیف اتمر وزیرخارجۀ افغانستان پس از این سفر طی سخنانی گفت، زمانی به پاکستان اعتماد می توان کرد که آنچه گفته اند و به آن عمل کنند.
از این سخنان او فهمیده میشود که میان کابل و اسلام آباد قول و قرار های جدیدی صورت گرفته است. آقای اتمر خواست تا با این سخنان به پاکستان واضح و روشن پیام بدهد که دیگر کابل به وعده های میان تهی اسلام آباد دل خوش نمی کند. اسلام آباد طی چهل سال جنگ ویرانگر از تهاجم شوروی تا کنون چرخ اصلی جنگ نیابتی را در افغانستان به دوران نگهداشته است. در این مدت به کمترین وعده و میثاق خود با افغانستان و مردمش جامۀ عمل نپوشانده است. چنانکه نظامیان پاکستانی در زمان تهاجم شوروی گردانندۀ اصلی چرخۀ جهاد بودند و بالاخره ارزش های جهاد و قربانی ها و حماسه آفرینی های مجاهدین را با خاک و خون یکسان کردند. مثلی که خلیل زاد در دوحه در غیاب حکومت و مردم افغانستان معاهده با طالبان را امضا کرد و به همین گونه پاکستان به نماینده گی از مجاهدین افغانستان معاهدۀ ژنیو را امضا نمود. حامد کرزی رئیس جمهور پیشین پس از ۲۱ بار سفر به اسلام آباد چنان از وعده خلافی و وعد و وعید های میان تهی اسلام آباد خسته شد که گفت، صلح افغانستان از اسلام آباد و واشنگتن می گذرد. نه تنها اسلام آباد از تمامی کوچه ها و پس کوچه های استخباراتی پاکستان می گذرد. هدف از این یادآوری های بالا تاکید بر فریب های اسلام آباد است تا مبادا کابل بار دیگر مردم افغانستان را قربانی فریب اسلام آباد نه نماید.
به گزارش رسانه ها بعد از سفر رئیسان ارتش پاکستان و بریتانیا فصل جدیدی از روابط میان کابل و اسلام آباد سخن زده می شود. این در حالی است که سیاست های اسلام آباد در رابطه به افغانستان طی چهل سال گذشته همیشه مبهم و چند پهلو وغیر شفاف بوده است. این گمانه زنی ها پس از سفر رئیسان ارتش پاکستان و بریتانیا فوت گرفته است و اما در عین زمان نظامیان پاکستان به گونهء بی پیشینه ای لشکرکشی تروریستان به سوی افغانستان را همزمان با خروج آخرین سربازان آمریکایی از افغانستان آغاز کرده اند که این نمایانگر آشکار سیاست چانه و فشار یا دو پهلوی پاکستان در افغانستان است. استخبارات پاکستان در حالی طالبان را به خشونت ها ترغیب می کند که باجوه در کابل وعدهء هرنوع همکاری برای تحقق صلح در افغانستان را داد. هرچند سیاست دوگانهء اسلام آباد در افغانستان تازه نیست؛ اما شگفت آور این است که لشکرکشی اسلام آباد به افغانستان همزمان با خروج آخرین سرباز آمریکایی صورت می گیرد. این در حالی است که مقام های امریکایی بویژه خلیل زاد هر از گاهی از اسلام آباد بخاطر وعده هایش برای همکاری با صلح ابراز امتنان می کند.
این رویکرد اسلام آباد و واشنگتن حکایت از آن دارد که توطیهء تازه ای در تبانی با طالبان برضد افغانستان در حال اجرا است و این رویکرد با توجه به گفته های بوش و پتریوس که خروج نیرو های امریکایی را پیش از وقت خوانده اند؛ تجدید نظر اوباما در مورد به تعویق افتادن خروج نیرو هایش از افغانستان را در افکار تداعی می کند. هرگاه پاکستان و طالبان برای برقراری صلح در افغانستان صادق اند و باید بگذارند که نیرو های امریکایی در فضای بدون خشونت افغانستان را ترک کنند. از رویکرد نظامیان پاکستان و طالبان فهمیده می شود که نظامیان پاکستان هوای سال ۱۳۷۱ را دارند که حکومت نجیب سقوط کرد. در حالی که به دلایل مختلف اوضاع کنونی افغانستان متفاوت است. اینکه طالبان چه می خواهند و نمی خواهند قابل بحث نیست؛ زیرا آنان از سوی نظامیان پاکستان ماموریت گرفته اند و نظامیان پاکستان اند که تصمیم های شان را به زبان طالبان بیان می کنند. حال با کابل است که نیات اصلی و زبان اسلام آباد را درک کند که از افغانستان چه می خواهد و در پاسخ به پرسش چند روز پیش قریشی وزیر خارجهء پاکستان که گفت، اشرف غنی از پاکستان چه می خواهد. کابل از اسلام آباد بپرسد که با این سیاست های دوگانه و دو پهلو از افغانستان چه می خواهد تا کابل برای حل اساسی منازعه میان افغانستان و پاکستان وارد عمل شود.
درهمین حال پاکستان بر سر ساختن پایگاه نظامی با امریکایی ها در شیلوزان، تری منگل و جازو میدان به توافق رسیده است که این بیانگر بازی تازۀ اسلام آباد با واشنگتن است. از چندین هفته بدین سو طیاره های امریکایی در این مناطق نشست و برخاست دارند و مردم محل از ساختن تاسیسات بزرگ در این مناطق خبر می دهند. مقام های امریکایی می گویند که با استفاده از این میدان دسترسی به افغانستان خواهند داشت. اینکه از این میدان برای سرکوب تروریزم در پاکستان استفاده خواهد شید یا خیر هنور در این مورد چیزی گفته نشده است. خلیل زاد گفته است که پس از خروج نیرو های امریکایی از افغانستان، همسایگان افغانستان آنان را از همکاری در زمینۀ مبارزه با تروریزم اطمینان داده اند. اما سفارت امریکا تا کنون در این مورد چیزی نگفته است. هرچه باشد، امریکا از این پایگاه نه تنها افغانستان و پاکستان؛ بلکه دسترسی این کشور به ایران و روسیه و چین را نیز میسر می گرداند. امریکا می خواست، چنین دسترسی را از طریق افغانستان فراهم نماید و اما شکست امریکا و عقب نشینی آن از افغانستان سبب شد تا به گزینۀ دیگری روی بیاورد. در این تردیدی نیست که روسیه و چین و ایران مخالف ساخت و ساز این پایگاه اند تا کنون در این مورد تبصره نکرده اند. شگفت آور این که این پایگاه در مسیر «یک راه و یک کمربند» قرار دارد که شامل قرارداد 43 میلیارد دالری چین با پاکستان است. از این که نظامیان پاکستان جنگ و صلح طالبان را مدیریت می کنند و ساخت و ساز این میدان هم شامل همان میثاق مخفی طالبان با امریکا است. ساخت وساز این میدان بازی های تازۀ پاکستان با امریکا را نشان می دهد که شامل افغانستان نیز است. گفت و گو های اخیر کابل و اسلام آباد و قرار گزارش های ناتایید شده، دیدار های مخفی مقام های افغانستان با هیئت چهار نفری طالبان شامل دو عضو از شورای کویته و دو عضو از شورای پشاور پرده ازیک سلسله زد و بند ها و چانه زنی هایی را بر می دارد که خارج از دایرۀ روند صلح است. رئیس جمهور پیشین هم طی سخنانی با روزنامۀ شپیگل گفت که از دیدار آقایان غنی و ملاهیبت الله استقبال میکند. این به معنای آن است که گفت و گو های زیر زمینی فراتر از گفت و گو های رسمی میان دولت و طالبان ادامه دارد. هنوز روشن نیست که هدف از این گفت و گو ها شکستن بن بست در مذاکرات است و یا دور زدن گفت و گو های دوحه و سازشی میان دولت و طالبان است. در این صورت کار بر سر تشیکیل شورای عالی دولت هم ممکن یک بازی استخباراتی و سر گرم کن و به گفتۀ ملامتقی وقت کشی باشد و نتیجۀ مطلوب به بار نخواهد آورد. زیرا از یک طرف مهره ها سوخته اند و بازی با این مهره را بازیگران بزرگ خوب می دانند.
در بازی جدید هرچند پیش از وقت است تا جایگاۀ طالبان را پیش بین بود و اما این قدر میتوان گفت که ساخت ساز پایگاۀ جدید با سرنوشت آیندۀ طالبان هم بی ارتباط نیست و جایگاۀ طالبان درآن سنجیده شده و هدف از تاسیس این پایگاه هم سرکوب داعش شاید عنوان شده باشد تا باشد که نگرانی های روسیه و چین و ایران مرفوع گردند؛ اما این غول های روزگار ما کشتی های نرم و سخت را سپری کرده اند، خیلی آبدیده شده اند و راز و رمز بازی های یکدیگر را میدانند. در این میان آنچه مایۀ نگرانی است؛ این که افغانستان طی چهار دهۀ اخیر قربانی بازی های پشت پردۀ اسلام آباد و واشنگتن شده است. حال بر کابل است تا پیش از آن که بازی تازه آغاز شود، جایگاۀ خود را در آن پیدا نماید. گفتۀ معروفی است که می گویند، در سیاست دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد؛ بلکه منافع ملی هر کشور برای زمامداران و سیاستگرانش تقدم دارد و حرف نخست را در معادله بندی های سیاسی در واقع منافع ملی می گوید. آشکار است که تاسیس پایگاه از سوی امریکا در پاکستان پیوند های راهبردی دو کشور را محکم تر می سازد و در این صورت افغانستان به تختۀ بازی هر دو کشور بدل شده و مبارزه با تروریزم هم در این کشور به موزۀ تاریخ سپرده خواهد شد. دولت افغانستان برای پیش گیری از ادامۀ سیاست های تروریست پرورانۀ اسلام آباد و جنگ نیابتی آن در افغانستان باید مانع ساخت و ساز پایگاۀ یادشده شود.
به همگان آشکار است که امریکا در منطقه سه هدف مهم و راهبردی را دنبال می کند. نخست تحکیم رابطه با هند، دوم مبارزه با تروریزم و سوم حل سیاسی افغانستان و حفظ ثبات در منطقه است. در همین حال امریکا بعد از این علاقمند نیست که میلیون ها دالر به پاکستان بدهد. امریکا دریافته است که پاکستان را نمی تواند از چین جد بسازد و تلاش می کند تا دست کم در مبارزه با تروریزم در کنار امریکا باشد. امریکا با توجه به امتیاز هایی که در توافقنامۀ دوحه برای پاکستان داده است تا در مبارزه با تروریزم با امریکا همکاری نماید و از سویی هم این همکاری محدود به مبارزه برضد داعش و القاعده شده است. این بازی بازهم برای پاکستان شانس داده تا با گرم ساختن آتش جنگ در افغانستان نفوذ هند در این کشور به صفر تقرب بدهد و در افغانستان به عمق راهبردی خود برسد. آیا به ساده گی می توان به حرف های اخیر عمران خان مبنی بر کنار گذاشتن عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان باور کرد و در جستجوی فصل جدید مناسبات با این کشور شد. این در حالی است که طراح اصلی این استراتیژی جنرالان پاکستان است و نه حکومت ملکی آن کشور. در این بازی بزرگ ترین صدمه را افغانستان متحمل می شود. حال بر دولت افغانستان است تا مانع ساخت و ساز این پایگاه شود؛ زیرا این پایگاه در کنار این که دستاور های بیست سال گذشته در افغانستان را نابود می کند و توازن قدرت در منطقه را به نفع چین تغییر میدهد. این درصورتی ممکن است که افغانستان اعتماد امریکا را کسب نماید تا امریکا مطمین شود که افغانستان همکارخوب استخباراتی و نظامی امریکا برای مبارزه با تروریزم شده می تواند. در غیراین صورت روابط راهبردی امریکا و پاکستان استحکام بیشتر یافته و با افتادن امریکا در کام نظامیان اسلام آباد، می تواند مانعی بزرگ و کم کاری در مبارزه با تروریزم درافغانستان شود.
هرگاه چنین نشود، بدون تردید افغانستان در کام پاکستان فروتر رفته و افغانستان از این بیشتر قربانی بازی های پیدا و پنهان پاکستان وامریکا می شود. ګفته می توان که تاسیس پایگاۀ امریکایی ها در پاکستان روند قربانی شدن افغانستان را بیشتر تسریع میبخشد. افغانستان طی چهل سال قربانی بازی های امریکا و پاکستان شده و در صورت تاسیس پایگاۀ جدید پاکستان دست بازتر پیدا می کند تا در تبانی با امریکا برای رسیدن به اهدافش در افغانستان چندین گام نزدیک تر شود. با تاسف که چهل سال جنگ و تحمیل بدترین و فاسد ترین حکومت ها بر مردم افغانستان در موجی از مانور های فساد آلود سیاستگران مفسد و وابسته به شبکه های استخباراتی و مافا های سیاسی، اقتصادی و قاچاق اسلحه و مواد مخدر، تمامی آرزو های به خون خفتۀ مردم افغانستان را با خاک یکسان کردند. پس آنانی که طی چهل سال جز دغدغۀ نان و نان و قدرت و ثروت داشته اند؛ چقدر ممکن است از آنان همچون آرزو های بلند را تمنا داشت. در حالی که بیشترین آنان درخوان استخبارات پاکستان تربیه شده اند و با جنرالان بدنام و دشمنان سوگند خوردۀ افغانستان یاران گرمابه و گلستان اند. عده ای هم که خود را در زیر چتر فیشنی تکنوکرات و لیبرال پنهان کرده اند، بهتر چه که برعکس در دزدی و غارت و فساد چند گام از جنابات پیشین پیشی جستندد؛ پس با این حال اگر منطقی فکر شود، در شرایط کنونی کم ترین امیدواری برای مردم افغانستان باقی نمی ماند که این کشور بدین زودی از چنگال آهنین بازی های زیرکانۀ سیاسی و نظامی و استخباراتی امریکا و پاکستان رهایی یابد و مردم افغانستان از فاجعۀ کنونی جان به سلامت ببرند. یاهو