کندزیانِ عزیز! درد و شهادتِ ما و شما را پایانی نیست که نیست : محمد عثمان نجیب

همه خوبی ها از پشتون، همه مرگ و‌ شهادت به غیر پشتون یا پشتونِ بی چاره. 

آقای دوستم، رفیق خوب من! 

حتا برای گرفتن دریشی ات هم کاری نه می‌کنی؟ وای برتو.

دجالان سیاه روی جهان، عزت فروشانِ قرن بیست و یک و تک تبار های مزدور و‌ اجنبی پرور در یک صبح سیاه وطن را به وحشیانِ هم تبار خویش فروختند تا دلِ بادران خود را در انگلیس و آمریکا و روسیه و چین به دست آرند. آنان خواستند تا جبیره‌ی جیره ‌هایی را به ایران ‌و پاکستان هم بپردازند که مستمری گونه طی بیست سال از سازمان های جاسوسی آنان می‌گرفتند. 

از زلمی ذلیل زاد تا کرزی بدزاد و غنی حرام زاد که از شیر رشوه بزرگ شده بود و هرگز مسلمانی در شأن نیست. همه و وطن را فدای امیال تمامیت خواهی قومی و انحصار گرایی تباری کرده و حمام خون را در کشور جاری ساختند. درنتیجه‌ی خیانت های رهبر نما های اقوام دیگر بود که اینان جسورتر بر مردم تاختند تا کشور را ظاهراً به طالبان اما در حقیقت به پاکستان مجری اهداف استعمار و سرمایه در منطقه سپردند. طالبان نیروی عبوری برای قدرت های اصلی در برنده شدن جنگ اقتصادی و غصب منابع آماده‌ی زیرزمینی ما که استخراج آن ها با توجه به انکشافات تکنولوژی بسیار سخت هم نیست و اهداف سیاسی و نظامی و تبدیل افغانستان به آزمایش‌گاه بزرگ سلاح های تولیدی جهان می‌باشند. 

با فرار غنی دزد ‌‌و عزت فروش که گویا صلح با عزت!؟ می خواست ملت در کام اژدهای بی سروپا و نابخردی فرو رفت و شرمنده‌گی ابدی برای عبدالله و امرالله و عطای نور و ‌دوستم و بسم الله و قانونی و خلیلی و محقق و صد ها تای دیگر شان ماند.‌ آنان اندیشه پردازی نه داشتند، خردگرایی نه داشتند، به مردم پشت کرده بودند، مردم را وسیله ساخته بودند،‌ خوب‌ترین و ‌مناسب‌ترین موقعیت ها و ظرفیت ها را برای تثبیت حضورِ قدرت‌مند از دست دادند و همه در به در دنبال پابوسی ذلیل‌زاد بودند. با قدرتی که آن قلدرانِ ترسوی میدان گریز داشتند، هزار قبیله را جوابِ نابودی داده می‌توانستند. اما همه به ثروت و قدرتِ ظاهری و ‌شخصی خود مصروف شده ملت را و اقوام خود را فراموش کردند. در حالی که اگر نخبه های قبیله دزدی کردند، دزدی های بزرگ کشور و ملی کردند اما قوم خود را هم فراموش نه کردند. البته یک فیصدی معین و بی چاره و بی واسطه‌ی پشتون هم پامال امیال آن دزدانِ ملی پشتون شدند.

حتا استادان، دکتران، برخی جنرالان کادر های استوار بر علم و دانش که پشتون و بی ارتباط بودند هم‌چنان در رنج به سر می برند. دزدان ملی پشتون، سرمایه های بزرگ ملی را از دزدانِ خس خور‌ِ هزاره و تاجیک و ازبیک و ایماق و نورستانی و‌ پشه‌یی و پامیری و‌ قرغیزی دزدید ‌و عارقی هم نه زدند. در یک شهر کابل محاسبه کنید. ۹۹ در صد تمام اراضی کابل به دست پشتون است، ۹۹ درصد آسمان خراش های بی مانند مربوط پشتون است، ۹۹ درصد منابع عایداتی، مقام های رهبری، منابع دپلوماتیک، بانک ها، ریزرف های بزرگ به دست پشتون است، ۹۹ در صد منابع گمرکاتی که از شهر های رهبران جبونِ سایر اقوام به دست می آیند دو دسته و‌ با احترام در دست پشتون است، ۹۹ در صد نهاد های آکادمیک در دست پشتون است، ۹۹ تقرر در رده های اول ادارات سهم پشتون است، اردو،‌ پلیس، امنیت ملی،‌ سیاست خارجی و داخلی در دست پشتون بود و است. همه منابع جنگل زار در جنوب و شرق افغانستان در دست پشتون است رهبر غیر پشتون حتا از جُبن سری بلند کرده نه می تواند که چرا منابع ما را چور می کنید و ما در منابع شما یک فیصد هم حق نه داریم؟ این رهبر نما ها که حالا هر کدام شان از ترس چهار تا پنجابی و پشتون خیبر ‌و چند تا پای لچ و بی سواد پشتون افغانستان پنهان شده و ملت های شان را رها کرده اند، با همان یک فیصد همه عزت و آب روی خود را فروختند.

البته آن‌چه را گفتیم بود. اما حالا صد در صد همه چیز از پشتون و طالب شد. دیگران که به هر ترتیب، من به آقای دوستم حیران ام که همه عمر سرافراز زیستی و در بیست سال آخر چنان محافظه کار و ترسو شدی که هیچ حدی نه دارد. آمریکا سر انجام ترا شهید می‌ساخت آن شهادت بهتر نه بود از این ذلتی که امروز ملت می ‌کشد؟ همه اش محصول ترس شما ها بوده است. کندز امروز در ماتم نشست. طالب دیروز خودش اهل تشیع را شهید می‌کرد، زخمی می‌کرد و جایداد ها و مکان های عبادی و زنده‌‌گی شان را آماج قرار می‌داد، امروز به نام داعش آنان را شهید می سازد. این زنده‌گی برای مارشالی مثل تو که من می‌دانم چگونه هیبت داشتی چی به درد می‌ خورد؟ امروز از خون مردم کندز چی کسی دفاع می‌کند؟ طالب و پشتون حالا همه مردم شمال کابل را از داخل کابل تا هر جایی که در شمال و‌ ساحات هزاره نشین، تاجیک نشین و ازبیک نشین و اقوام غیر پشتون است به نام داعش سلاخی می کند. کدام زمان صدا بلند می کنید؟ دو ماه گذشت. محقق احمق مردم را به تمسخر می‌گیرد… اما هزاره شهید می‌شود.

حتا برای پس گرفتن دریشی مارشالی ات هم فکری نه کردی که یک طالب شبشی آن را به تمسخر پوشید؟ نه می‌دانم دیگران که نو کیسه بودند و تو که اصلاً به مقام و منزلت و رتبه و پول ارزشی قایل نه بودی، چی شد که یک باره این همه نزول کردی. یک آقای بی سروپا و‌ هویت فروش دیگری به نام نجیب روشن نیز این روز ها ملت خود را به استهزا می‌گیرد.

آقا برای به دست آوردن پولی که وعده دادندش به عزت خانه‌واده اش هم بند و بستی نه دارد. آقای نجیب روشن. با افتخار نوشتی که ترا عوضی گرفته ایم. دزد دزد است چی آن نجیب روشن و چی تو نجیب روشن. اما مهم است حتا اگر تو پشتون هم باشی حرام‌زاده‌یی بیش نیستی. چرا وقتی می‌دانی وطن در اشغال پاکستان و پنحابی و نیرو های چند ملیتی تروریستی جهان است و زادگاه تو زیر ستوران پشتون خیبر پشتون‌خواه تا دریای آمو لگد مال است و ناموس و عزت تو را از اختیار تو خارج کرده اند. این کجای شهامت است که تو مقاومت ملی و مردمی را مردود بشماری و دزد ناموس خود را که چشم به خواهرت، به مادرت، به دخترت، به هم‌سرت به و هم‌وطن ات دوخته است را در آغوش بگیری؟ مگر از این پول در آوردن مرگ برایت بهتر نیست و یا توبه کردن و سکوت کردن برایت با عزت تر نیست. هیچ فصلی خزان نمانده و هیچ زمستانی بی بهار نه بوده، سبزه ها خواهند روئید و لبخند ها بر لبان ملت دوباره خواهند آمدند و ملت کشور را پس خواهد گرفت، مهم نیست دیر یا زود. اما سیاه رویی برای فرزندان ناخلف وطن چون تویی باقی خواهد بود.