در آغاز باید نوشت ،که زبان پشتو تنها زبان طالبان، فاشیست های تبار گرا ، قبیله سالار و نفرت پراگنان نیست ، بلکه زبان پشتو زبان ملیون ها افغان وپشتون دو سوی مرز است ، زبان ملیون ها انسان زحمتکش و وطنپرست و دگر اندیشی که از لابلای رنج های بیکران آزادی خواهان و وطنپرستانی برخاسته اند و در راه وحدت و همسویی تبار ها دلیرانه رزمیده اند.
در این جستار به تاریخچه پیدایش زبان پشتو و این که این زبان چگونه به مثابه یک زبان رسمی کشور در راه وحدت تبار ها تلاش نموده است پرداخته می شود. و همچنان به اشکارا سازی جعلیاتی که در قلمرو زبان شیرین پشتو نگاشته شده اند نیز اشاراتی خواهد داشت.
پیش از همه به این پیشگفتار رویکرد فرمایید:
ادلف هتلر دیدگاه معاون خود هملر را در مورد فرهنگ و زبان های اروپایی شرقی چون: چک ها ، سلواک ها پولندی ها و دیگران چنین بیان می دارد.
این ها نه زبانی درست دارند ، نه فرهنگ درست و نه مذهب شان به درد می خورد ، باید فرهنگ و زبان شان نابود شود و یکصد هزار استاد زبان آلمانی در این کشور ها گماشته شوند ، تا زبان و فرهنگ آلمانی را بجای فرهنگ وزبان های آنها جابجا سازند ،(هتلر کتاب نبرد من).
اینست نمونه کاملی از فاشیسم زبانی و فرهنگی در جهان !
زبان انگلیسی در سده دوازدهم ترسایی از تشکل زبان های انگلو ها انگلیسی و ساکسن های آلمانی ایجاد شد. هیچ نویسنده و دانشمند و حتی بیسواد انگلیسی ادعا ندارد و به جعل و فریب بنگارند ، که زبان انگلیسی زبان خداوند است ، هیچ انگلیسی یی ادعا ندارد ، که خداوند با ملائکه به زبان انگلیسی سخن زده است .
هیچ انگلیسی ننگاشته است که چون در نام زبان انگلیسی واژه انگل آمده و انگل در زبان های خانواده گرمانی به چم یا معنی فرشته است ، این زبان زبان فرشتگان است.
مگر در مورد زبان پشتو بدبختانه در لابلای نگارش ها و سروده ها چنین ادعا شده است ، به نمونه شعر استاد وهاب سرتیر در این مورد توجه کنید : آدم حوا سره پشتو خبری وکا…..
همچنان است جستار ها و مقاله های که در مورد زبان شیرین و شیوای پشتو در تارنما ها وگوگل در مورد زبان پشتو نگاشته شده اند نیز به همینگونه در مورد زبان پشتو به جعل و دروغ وفریب روی آورده اند. از آن میان به یک جستار جناب دکتر حلیم تنویر و یک جستار جناب استاد حامد نوید ، که همگون و همشکل اند پرداخته می شود:
تاریخ زبان پشتو The History of Pashtu Language نوشته دکتر محمد حایم تنویر
در یک بخش این جستار آمده است:
((در مورد پشتون ها درریگویدا ( پکهت ، پکهتها ) یاد شده است وسرزمین پشتون ها به نام پکتیا و پکتین آمده است.
در اوستا کلمات ( اوغنه ، اپغنه،اپغانه) بعنوان قبایل ذکر گردیده است .
در سنسکرت نیز کلمات ( اوگنه ،اپگنهه) برای پشتون ها آمده است که به معنی نگهبان کوه ها یا جای های بلند است. ))
نخست در این مورد : ویدی ها مجموعه ای از سروده های اند ، که در سالهای میان ۱۱۰۰ تا ۱۷۰۰ پیشا ترسایی نگاشته شده اند. ویدی در زبان سنسکرت به معنی دانش است که در زبان اوستایی که خواهر زبان سنسکرت و زمانی دو لهجه یک زبان شناسایی شده اند به کونه اویدا و اویستا آمده است که این واژه در زبان های اروپایی و به ویژه المانی به کونه ای ًWissen شده است که معنی همه ای آن ها دانش است . ودا ها از چهار کتاب: ریگ ودا یا ستایش نامه ، یجورودایا قربانی نامه سامه ودا یا نغمه نامه ،و اتارواودا یا روحانی نامه تشکیل شده است . که شامل ۱۰۱۷ قطعه شعر و ۱۰۵۰۰ بیت است در این سروده ها نامی از (پکهت و پکهتها) نیامده است . در حقیقت در آن زمان ها نه زبان های فارسی و نه پشتو و نه تبار های پشتون و هندی و… هیچکدام تشکل نشده بودند.
همچنان در اوستا که شامل ۲۱ نسک چون : کاثها که توسط آشور زردشت سروده شده و به سال های هزاره نخست پیشا ترسایی می رسد و دیگر بخش های آن شامل یسنا ، یشت ها ویسپرد ، وندیداد وخرده اوستا می باشد.
در کتاب های فرهنگ ریشه شناسی زبان اوستایی پاول هرن و هاینرش هوبشمان ، در کتاب
Grudriss der Neupersischen Etymologie 1893
چاپ برلین ، در کتاب دانشنامه مزد یسنا اثر دکتر جهانگیر اوشیدری چاپ شرکت نشر ایران چاپ سال ۱۳۷۱ در کتاب گاتها کهن ترین بخش اوستا از ابراهیم پور داود انتشارات اساطیر چاپ دوم سال ۱۳۸۴ .
در کتاب اوستا برگردان هفت ها از گاتها با متن و لغات اوستایی و گزارش های زبان شناسی پژوهش و نوشته دکتر آبتین ساسانفر انتشارات خاوران سال ۱۳۸۲
در کتاب دو جلدی پژوهش در فرهنگ باستانی و شناخت اوستا به کوشش مسعود میر شاهی چاپ اول پاریس ۱۹۹۷ که در آن تمام واژه های تا ایدون شناخته شده اوستایی ریشه شناسی و شناسایی شده است ،واژه های ( اوغنه ، اپغنه اپغانه) نیامده است . از سوی دیگر جناب دکتر حلیم تنویر در نگارش شان ننوشته اند که این واژه ها در کدام کتاب ویدی ها و یا کتاب اوستا آمده است ، پیداست که این فهرست نویسی های جعلی ، خود سرانه و به منظور فریب مردم و پژوهشگران است ، که اگر کسی در اینده از این متن ها استفاده کند ، این دروغ های شاحدار تداوم یابد. جناب شان نمی دانند که نه در زمان نگارش وید ها و نه در زمان نگارش اوستا هنوز تشکل تبار ها حتی سغدی ها سکاها ، و غیره نیز وجود نداشتند ، چه رسد به پشتون ها یا افغان ها که دوره تشکل آنها به دوره های بسیار پسین می رسد.
واما درمورد واژه های افغان و پشتو در آثار پژوهشی پوهاند استاد عبدالحی حبیبی پژوهشگر بی همتا و دانشمند منحصر به فرد در مورد پیدایش زبان پشتو نگاهی بیاندازیم:
پوهاند عبدالحی حبیبی در کتاب بسیار مشهور و پژوهشی شان به نام (( تاریخ خط نوشته های کهن افغانستان ) از عصر قبل التاریخ تا کنون ناشر کتابخانه قصه خوانی پشاور سال ۱۳۷۷ افزون از تشریح و توضیح زبان افغانی یا پشتو: در صفحه ۱۱۶ این اثر گرانبها در مورد زبان پشتو نگاشته است:
(( از آثار یافته شده خطوط آرامی ، یونانی ، دیوه ناگری ، خروشتهی ، در باره خط وزبان پشتو سراغی بدست نمی آید. از سنگ نوشته های توچی وجغتو وروزگان که به خط شکسته یونانی و لهجه شرقی دری قدیم ( تخاری ) ( بهتر بود کوشانی می نوشت) است می دانیم که در محیط زندگی افغان ها خطوط یونانی وشارادا ناگری و خروشتهی رواج نداشت .))
همجنان در رویه ۱۱۹ همین کتاب در سطر ششم به بعد چنین آمده است :
(( اما قدیمترین کتاب دارای تاریخ کتابت که به زبان پشتو است همان نسخه ای واحد خطی خیر البیان تالیف بایزد روشان مشهور به پیر روشان است که در سنه ( ۹۳۱ -۹۸۶ هجری قمری) است که به خط فقیر بهارتویی به تاریخ ۲۰ رمضان ۱۰۶۱ قمری برای بی بی حاجی خیر خاتون نوشته شده و نسحه خطی آن نستعلیق متوسط است)) .
همچنان در خط ۲۳ همین رویه همین کتاب چنین آمده است :
دولت شاعر پشتو در باره مرشد خود پیر روشان ( حدود ۹۸۰ ق) گوید:
افغانی لفظ مشکل و، لوست کویش نشه ،
ورته وشوه کننده دیارلس حرفونه ، یعنی ((لفظ افغانی مشکل بود و خوانده ونوشته نداشت پس ۱۳ حرف آن را ترتیب داد و از این بر می آید ، که اصوات مخصوص پشتو با اشکال خاص در الفبای عربی فارسی جای داده شد. )) .
( از متن نگارش دولت شاعر بر می آید که زبان پشتو یا افغاني لفظ در آغاز مانند زبان فارسی بود و واژه ای نشه فارسی بجای (نشته) پشتو و (کننده) فارسی بجای (وکړه) پشتو کاربرد داشت )
بدون شک پیداست که الفبای زبان پشتو در سده نهم قمری یعنی نزدیک به ۴۸۰ سال قبل از امروز در منطقه وزیرستان تشکل پیدا نموده است و نخستین الفای آن را نیز پوهاند حبیبی در صفحه ۲۴۹ این کتاب مقایسوی ترتیب نموده است که علاقمندان می توانند آن را بنگرند.
پوهاند عبدالحی حبیبی در صفحه ۶۸ همین کتاب خود در باره پیداش زبان پشتو چنین می نگارد:
(( از سوابق و نوشته های یونانی و شاره داناگری در مباحث گذشته ما با اختصار صحبت کردیم ، این دوره سه رسم الخط تا فتوح یعقوب لیث صفاری و سبکتگین و نهایت قرن سوم هجری دوام کرد و بعد از آنکه کابل شاهان به ویهند وسوات پس نشستند وشهزاده گان اخیر کوشانی هم در گردیز و گومل و وزیر ستان به سلطه غزنویان خاضع ومسلمان شدند ، لهجه تخاری ( بهتر بود لهجه کوشانی می نوشتند ) با رسم الخط یونانی و آثار زبان سنسکرت با رسم الخط شاره داناو ناگری نیز جای خود را به رسم الخط و زبان دری گذاشت .
جای تعجب است : که در نیمه دوم قرن سوم هجری هنگامیکه .یعقوب لیث صفاری از زرنج برخاست و زبان آنجا به شهادت تاریخ سیستان پارسی بود (ص۲۰۹) و این پارسی برای ما اکنون روشن و مفهوم است در کوهساران وزیرستان لهجه تخاری با حالتی که در کتیبه ها مشهود است موجود بود و جای آن را دری فصیح در بار سامانیان و زبان دقیقی و رودکی گرفت و اثری از لهجه شرقی تخاری و رسم الخط آن نماند .)).
از این سخن بر می آید ، که تا سده سوم هجری زبان پشتو در وزیرستان که جایگاه پیدایش آن است هنوز تشکل نپذیرفته است .
تا ایدون بر بنیاد نگارش و پژوهش شادروان پوهاند عبدالحی حبیبی دریافتیم که الفبای زبان پشتو تا سده نهم قمری تشکل نپذیرفته بود ودر وزیرستان جنوبی و شمالی و تمام مناطق افغانستان امروزی تنها زبان فارسی دری صحبت می شد.
واینک با این پیشکفتار می پردازیم در مورد پیدایش زبان پشتو یا افغانی :
جایگاه پیدایش و پرورش زبان پشتو
زبان پشتو از جمله زبان های ایزو گلاسیس یا ترکیبی است ، که از ترکیب باز مانده واژه های زبان کوشانی جنوبی ۰( اوستایی ) ، فارسی ، هندی ، اردو ، عربی (آمده از فارسی ) و ترکی یا تاتاری میان سده های چهارم تا نهم هجری قمری در منطقه کوه های سلیمان ، وزیرستان و ساول تشکل پذیرفته است و از خانواده زبان های هندوآریایی می باشد.
بدون شک تاریخ پیدایش زبان ها را از پیداش آثار خطی آن می شمارند ، خط والفبای زبان پشتو در سده نهم قمری ساخته شد ، که بدون شک تاریخ پیدایش این زبان نیز سده های نهم هجری قمری می باشد.
واژه های اوستایی یا ( کوشانی جنوبی ) که در این زبان وجود دارند، باز مانده زبان اوستایی می باشد ، که تا سده های سوم هجری در دره ها و کوه های سلیمان صحبت می شد و در زبان پشتو حفظ شده اند این ها اند : اوبه، اور ، پت ، پیتاوی ، یو ، دری(سه) ، غویی ، پسه ، ځمکه (زمین) ، هدوک و غیره که تعداد آنها نزدیک به هفتاد واژه می رسد.
دوم واژه های زبان فارسی : رنگ ، پوست ، غربال ، جور ، ابی ، آخور ، شرم ، آسان ، استر ، بادار ، شاه باس، پیدایش، مور و مورچه ، ساز و سرود، باور ، آیا و غیره ، واژه های هندی چون : اتل ، پردیس ، پتی ( کرد کل)، کتاره وغیره واژه های ترکی تاتاری چون : چوغکی ( گنجشک) ، جرگه ، ولس ، لوی ( ماهی بزرگ) ، سور، (رنگ سرخ)وغیره می باشد.
وامواژه های زبان عربی که از طریق زبان فارسی در زبان پشتو رسیده اند مانند: ایمان ، قبله ، حکم ، آخرت ،منافق ، کافر ، غدار ، رذیل وغیره .
چگونگی پیدایش زبان افغانی پشتو:
پس از آن که یونانیان بخش های اپاختری یا شمالی افغانستان را فتح کردند ، گروهی از کوشانیان به سوی جنوب کوچیدند ، این ها زبان اوستایی یا بلخی یا کوشانی را با خود آوردند ودر دره های کوه های سلیمان با فرهنک بلخی کوشانی و زبان شان جابجا شدند، طی نزدیک به ۲۳۲ سالی که زبان و فرهنگ یونانی بجای زبان و فرهنگ آوستایی یا بلخی در شمال حکمروایی می کرد ، ودر آنجا بجای زبان اوستایی و زمانی همراه با زبان اوستایی یا بلخی صحبت می شد ، در جنوب تنها زبان اوستایی یا یا کوشانی جنوبی رواج داشت ، پس از استیلای اعراب که زبان عربی در مناطق غربی ایران یا باختر آن زمان به زور مروج ساخته می شد ، در وزیرستان زبان کوشانی زنده مانده بود .
پس از شکست هندو شاهان و گسترش زبان فارسی در مناطق وزیرستان و کوه های سلیمانیه ، زبان فارسی-دری جای زبان بلخی جنوبی را گرفت مگر در دره های و روستا های دور دست ، زبان اوستایی بلخی هنوز هم کاربرد داشت و چون واژه های زبان فارسی با اوستایی یا پرتوی یا پارتی یا بلخی یا کوشانی همسویی داشت بر این بنا با زبان فارسی بکار می رفتند.
در سده های پنجم وششم هجری گروهی از تبار روهه یا روهیله در این منطقه مسافرت کردند و با خود زبان هندی و واژه های هندی را آوردند ، که همزمان با زبان فارسی و واژه های کوشانی یا اوستایی در پهلوی زبان فارسی واژه های هندی نیز کاربرد یافتند .
افزون بر آن در سده ها نهم هجری در دورانی امیر تیمور که نتوانست تا هندوستان را فتح کند و هر بار در منطقه کوه های سلیمان در گیر ماند ، تصمیم گرفت تا بیست هزار سرباز تاتاری را با خانواده های انها در آنجا جابجا سازد تا از این دره پر خطر جان سالم ببرد و به هندوستان برسد ، که در راه مرد . در فرایند این امتزاج زبان ها و واژه های زبان افغانی یا افغنه یا پشتو تشکل پذیرفت و به حیث یک زبان واحد با پهنای واژ های مختلف پدیدار گشت.
مگر نام افغان و پشتون برای این تبار پیشینگی زیاد دارد .
به گفتاورد پوهاند عبدالحی حبیبی دانشمند افغان که چنین می نویسد:
نخستین بار نام افغان در سده ای چهارم هجری در حدود العالم ذکر شده است و بعد از آن ابو نصر محمد بن عبدالجبار عتبی در تاریخ یمینی در وقایع سبکتگین و آل او نام افغان را به کار برده و گفته است که این مردم در کوه های شرقی مملکت زندگانی داشته اند.( حبیبی جغرافیایی تاریخی افغانستان چاپ دوم ۱۳۷۸ ص ۲۵۷) .
البته مورخان پسین چون : فخر مدبر ، در آداب الحرب ، و الشجاعه ، قاضی منهاج السراج جوزجانی ، در طبقات ناصری ، حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده و محمد قاسم فرشته و دیگران از قبایل افغان و اوغانی در منطقه وزیرستان بار ها ذکر کرده اند که زبان شان تا قرن هشتم فارسی بود.
باید خاطر نشان نمود که مولف گمنام کتاب حدود العالم در این کتاب که از کهنترین کتب جغرافیه به زبان فارسی دری است در ذکر ناحیت های هندوستان و شهرهای آن دو بار از واژه افغانستان نام برده است.
یک جای گوید:
سول دهی است بر کوه با نعمت و اندرون افغانان اند.)
وباز می نویسد:
(بنیهار جایی است پادشاه او مسلمانی نماید و زن بسیار دارد از مسلمانان و از افغانان و از هندوان بیش از سی و دیگر مردم و اندر وی سه بت است بزرگ.)) ( حدود العالم با حواشی مینورسکی ترجمه میر حسین شاه کابل ۱۳۴۳ ص ۳۷۹)
به گفتاورد پروفیسور دکتر محمد حسین یمین (در کتاب افغانستان تاریخی ۱۳۸۰ خورشیدی انتشارات کتاب قصه خوانی رحمت مارکیت ص ۵۰)
الحاصل بعد از قرن شانزدهم میلادی اسم افغان به طایفه ابدالی اطلاق شده ودر اواخر مخصوص درانیها گردید ، البته پس از آن که درانی ها به تشکل دولت پرداختند کلمه افغان شامل همه پشتون ها و بعدا نام ملی همه اهالی خرسان زمین بیشترینه و افغانستان امروز گردید.
در فرجام این پرسش پدیدار می شود که:
اگر بنویسیم که نام افغان و پشتون دو نام یک تبار است ، چیزی در جهان روی می دهد؟
دوم : اگر بنویسیم که نام پشتو و افغان نام قدیمی در منطقه است مگر الفبای زبان ر ونگارش نخستین کتاب در این زبان در سده نهم قمری می رسد، چی روی می دهد . آیا کسی می تواند تا از کاربرد آن جلوگیری کند؟
ایا کسی این حکم را کرده می تواند که این زبان جدید است نباید صحبت شود ؟
بدون شک نمی تواند ! نه کسی جرآت این سخن ها را دارد و نه کسی می تواند تا به این زبان رسمی کشور توهین کند.
پس ضرورت این همه جعل و فریب در باره این زبان برای چیست؟
یکسو ناسیونالیست های ایرانی با جعل و تقلب زبان فارسی را به سه مرحله تقسیم کرده اند که گویا فارسی باستانی ، میانه وجدید ، در حالی که در دوران هخامنشیان زبان شان ایلامی و الفبای شان میخی سومری بود، آن ها نیز با تقلب نام فارسی را به زبان های ایلامی گذاشته اند و سپس دوره ساسانیان را که زبان شان پهلوی غربی بود با جعل و فریب فارسی میانه گذاشته اند ، در حالی که زبان فارسی دری باز مانده زبان پرتوی ، پارتی ، اوستایی ، بلخی یا کوشانی و اشکانی است ، و چون میدان را شغالی یافتند ، تا که توانستند افتخارات تاریخی ما را به خود منصوب داشتند ، از سوی دیگر در افغانستان نیز نسبت دشمنی با زبان فارسی و گویا رقابت با این زبان زبان پشتو یا افغانی را قدامت پنج هزار ساله جعلی داده اند.
چه می شود تا ماننداروپایان دست از جعل و تقلب بکشیم و واقعیت ها را بیان کنیم و بنویسیم که زبان پشتو یا افغانی زبان مردم افغانستان است وبا آن که نام آن قدیمی است و به قرن یا سده چهارم قمری می رسد مگر الفبای آن در سده نهم قمری تشکل پذیرفت و توسط مردم و پشتون ها در افغانستان امروزی رسید و از از سال های ۱۳۱۱ تا ۱۳۴۰ خورشیدی به مثابه زبان رسمی در افغانستان پذیرفته شد و در ادارات دولتی کاربرد دارد.
آیا با بیان این واقعیت کسی توان و جرآت تخریب این زبان را دارد ؟
بدون شک ندارد و در فرایند تمام اوازه ها و تخریبات در مورد جعل کاری یک زبان رسمی کشور که ملیون ها هموطن ما با آن سخن می رانند ، نیز از میان می رود.
هدف این قلم جز بازتاب واقعیت و جلوگیری از تخریب زبان شیوای پشتو چیزی دگری نمی باشد.
بادرود ومهر