تنش های سیاسی نظامی جهانی، قدرت نمایی های افتاده از پرده های راز و ابهام جهانی بیانگر آن اند که حتا در کوتاه مدت پسا آغاز جنگ اوکراین هم برنده نبردهای سرد و گرم در بيست سال پسین فقط روسیه بوده و بازنده آمریکا و متحدانش.
در این نبرد های نابرابر آمپریالیسم و انگلیس و متحدان هزینههای کمرشکن مالی و جانی و حتا حیثیتی داشتند و این تنها روسیه بود که قامت برافراشته و غرب را زمینگیر ساخته. سنگینی تحریم ها، راه اندازی سبوتاژ ها، سعی در بی اعتبار سازی های ارزی و اقتصادی روبل و جایگاه گاه اقتصادی سیاسی روسیه، اشتعال فوران های کاذب تقابل گیری و تقابل قرار دهی علیه روسیه و خود روسیه با شرکای سنتی تجارتی آن کشور در جهان و مجامع بینالمللی انرژی گاز، تلاشهای مستمر غرب
برای در تنگنا قرار دادن موقعیت های دیپلماتیک روسیه تا مرز سعی در باز دارندهگی صلاحیت های روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تلاش برای مشکل سازی های امنیتی مرز های جنوبی روسیه از مجرای افغانستان، سعی غرب در عبور از گذرگاههای آسیب پذیر و گویا به پندار آمریکا آسیای میانهی بیاقتدار نظامی برای انجام حملات تروریستی علیه روسیه.
و فروپاشاندن شیرازه های نظام جمهوری و زندهگی شهروندی در افغانستان. ریشه تنیدن توسط جاسوسان غرب در افغانستان برای ضربه زدن به روسیه و جاگزینی نیرو های تروریستی طالبانی و پاکستانی و خیبری و حقانی و جنوبی در افغانستان به عنوان حاکمان قدرت و استفاده از آنان و اراضی افغانستان در بیثبات سازی روسیه و کشور های مشترکالمنافع در آسیای میانه.
نقش شاه شجاع های میراث برده از پدران شان مانند غنی و محب و کرزی و عبدالله و کابینه های شان از معاونین ریاست جمهوری تا ۹۸ در صد اعضای کابینه های شان و شوراهای ملی و سنا های شان در این خیانت ها مبرهن و آشکاراست. پس پوتین در نظر دارد از همهی این ناملایمات عبور کند. او به عنوان یک استخباراتی کارکشته و یک هیولای قدرت انجام نوسانات و شگفتی های بیمانند همه تلاش های آمپریالیسم آمریکا و متحدان اروپایی اش را به خاک یک سان کرد و حتا در موقعیت های بهتر از دشمنانش عمل گرایی نشان داد، تعاملات پاسخگویی در شرق میانه و بر هم ریختن معادلات آمریکا و انگلیس سلطنت های عیاش و نامسلمان اعراب در عراق، سوریه، لیبیا، افغانتستان سرخوردهگی شکستهایی اند که پوتین غرب و انگلیس را با آن ها مواجه کرده است.
حالا معضلِ اوکراین در حالِ پایان یافتن به نفع روسیه است و شرمساری به آمریکا و متحدانش و کشور ویران و مردم کشته و زخمی و بیخانمان و بی اقتصاد و بی زیربنا و بی روبنا و آواره و سرگردان درست مانند افغانستان.
هر چند پوتین در مواجهه با تصمیمگیری به سیاست هایش پیرامون افغانستان نوعی حمایت از طالبان دست نشاندهی غرب را دارد و گام هایی هم در این راستا برداشته است. اما بعید است که روسیه حتا برای حفاظت از منافع خودش هم که شده این بازی دو پهلو با طالب تروریست و دستنشانده های جهان بر افغانستان ادامه میدهد.
و اما مسعودِ پسر چی میخواهد؟
احمد مسعودِ درک میکند که هر چند کشورش به دستِ آمریکا و انگلیس از هم فروپاشید و ملت رنجِ فراوان کشیده و گروه نیابتی تروریستی طالبانی هیچ ظلم و تعدی نبوده که به دستورِ آمریکا، انگلیس، اروپا و عربستان و کشور های خلیج و ایران و ترکیه و چین و در آغاز خودِ روسیه بالای ملتِ ما انجام نداده باشد. مسعودِ پسر آگاه است که چهگونه مقاومتِ در حالِ پیروزی در همیاری و همدستی خاینانِ داخلی و مار های داخلِ آستین زادگاهاش در کمتر از چند ساعت متحمل سنگینترین شکست شد.
و او میداند که چهگونه با وجودِ داشتنِ صدها نیروی اسیر شدهی اجنبی در اولین روزهای مقاومت خاینانِ از داخل دربِ رخنه را به روی طالبان باز کردند و از آنجا برنامه های نسلکُشی، سر بُریدن ها، به دریاها و آبها انداختنِ مردمِ بیگناه، برنامههای کشتارِ زنجیرهیی، اعدام های صحرایی، لشکر کَشی های ویرانگری و به تازهگی ها آغازِ روندِ عملی راه اندازی تطبیقِ برنامهی سیاستِ سرزمینِ سوخته شروع شد.
احمد مسعودِ میداند که فرصت های زیادی از دست رفته اند و با آن که خودش در پاکی و شفافیت وجدان زیست، اما انجام جنایاتی از همرکابان کرزی، غنی و خودِ کرزی و غنی و حالا طالبِ حقانی و پشاوری و خیبری و جنوبی التزام اجبار تاریخی، دینی و اخلاقی را برای او و همرزمان جوان یا کهن سال او ودیعه داده و او بایستی فانوس خاموش شدهی همه گونه های عقلانیت، انسانیت، قدرت و صلابتِ افغانستان را برگرداند و دوباره به ملت بسپارد. شاید برخیها در این یا آن گوشهی افغانستان در ظاهر امر سکوت باشند یا حمایت علنی شان را به ملاحظاتی از مسعودِ پسر ابراز کرده نتوانند و اما در پَسِ پرده و در دل های شان بیگمان که برای پیروزی او و یارانش دعا میکنند. شکستِ سیطرهی تجاوز و حاکمیت پاکستانی طالبانی را که به استشارهی غرب بالای ما حاکم ساخته شده اند بخشی از مهمترین آرزوهای ملت بدونِ حسِ تعلق است و درک میکنند که انشاءالله این مأمول به دستِ مسعودِ پسر صورت میگیرد و متحقق میشود. مقاومتِ دوم برخلافِ تعریف نداشتنِ عمدی دوست و دشمن که از سوی کرزی غنی اعمال شد دارای تعریفِ مشخص است و روشن است.
دیگر ابهامی در شناختِ دشمن وجود ندارد. پسا این همه موارد است که ملاقاتِ پوتین و احمد مسعودِ با چنان آگاهییی خردمندانه از سوی مسعودِ پسر انجام شده چنانی که همین ریسک و جانبازی را پدرش در ملاقات با طالبان و گلبالدین در دههی هفتاد قبول کرده بود.
محرمیت و رازداری ها در چنان موارد مهم است. و درکِ پوتین به اهمیتِ چنان ملاقات هم چنان شده و بوده که علیالرغمِ مصروفیت های کشوری و دغدغه های جهانی به خاطر اوکراین و کالیننگراد را کنار گذاشته و برای ایجادِ یک تفاهمِ سازنده با مسعودِ پسر و کشورهای همسایهی جنوبی کشورش و مرزهای کشورش و حمایتِ لازم از مقاومتِ ملی مردمِ افغانستان گام برداشته و آیندهی با اعتمادی بر مردم ما در وجودِ مقاومتِ ملی رقم زده شود.
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.