بحران بی کسی و غم اقتصاد هست : عیسا بهشام

حالم شبیه کابل بعد از جهاد هست

ویرانه ام تمام وجودم فساد هست

شب را که در حوالی من پرسه می زند

بی صبح در کرانهء غم امتداد هست

سرد است آن منافذ دل را پتو بگیر!

ای دوست! این زمانه زمان معاد هست

بر چهره ام به جای تبسم نشسته اخم

آیینه جان ببخش!  که غم ها زیاد هست

“من ماهی سیاه کوچولو” به برکه ام

در چارسوی برکهء ما انجماد هست

در جاده ها شعار رهایی نمی دهند

اما نبرد مذهب و جنگ نژاد هست

بازار تن فروشی شاعر کساد نیست

بازار شعر های سیاسی کساد هست

حالا که در مقام رسالت رسیده ام

پروردگار مذهب ما بی سواد هست

اینجا اگر که خانه به دوشیم مثل باد

بحران بی کسی و غم اقتصاد هست

شعر از عيسا بهشام