گوشه نشین : شعراز – نذیر ظفر

ببــــین ز درد زمان رفته رفته پیر شدم

به انزوای پر از غصه گوشه گیر شدم

منی که از صـــف مسجد برون نمیرفتم

کنون به حلقه ء دردی کشان شهیر شدم

همیشه طعـــنه به عشاق مـیزدم (ظفرا)

عجب به دست بتی عشوه گر اسیر شدم

شکسته شهــــپر پرواز من به اوج  هوا

هدف قرار گرفـــتم به ضرب تیر شدم

به ملک خویـش چه شاهانه بودم و اما

بکـــــوی غیر سفر کردم و حقیر شدم