لبریزِ موج خون سر و پایِ کناره هاست
صد بی کفن شهید سوار نواره هاست
کشتارگاهِ روی زمینش بخوان، نه شهر
شهری که در قدم قدمش خونفواره هاست
دردا که اختیار وطن نیست دست ما
این خاکِ دست رفته به دستِ اجاره هاست
این عالمِ خدا همه مرگِ من و تو را
پا در حنا نشسته و غرقِ نظاره هاست
عالم زرنگ و ما همه با همدگر بتنگ
از شش جهت به کشتن افغان اشاره هاست
مرغانِ شوق ما همه از دل پریده اند
دلخانه ها پر از غم و درد و شراره هاست
دستِ خرافه تا كه بلند است، جاده را
بر مرکب جهالت و غفلت سواره هاست
انسانیت مجوی که یابنده نیستی
در آن که همردیف شغال مغاره هاست
جبران قتل بنده ی مظلوم و بی گناه
نی در طریق توبه نه هم در کفاره هاست
بر گور تنگ و تار چه غمبار و سوگوار
شب نور نقره فام و خموشٍ ستاره هاست
آماج انتحار بگو تا بکی زراب
نسل قلم بدست و جوانِ هزاره هاست
۱ – ۱۰ – ۲۰۲۲
هالند