صدور فرمان جلیقه پوشان انتحاری بوسیلۀ ملاهیبت الله به بیرون از افغانستان
طالبان در نتیجۀ یک سازش و توطیۀ منطقه ای و جهانی بر افغانستان مسلط شدند و حالا با نهادن دشنه های زهرآلود بر گلوی مردم افغانستان بر آنان حکومت می کنند. رهبر طالبان اکنون پا را از گلیم درازتر نموده و در صدد فرستادن جلیقه پوشان انتحاری به خارج از افغانستان شده است.
این موضوع پس از آن رسانه ای شد که ملا هبتالله، رهبر گروه طالبان، در نشستی در قندهار به اعضای این گروه دستور داد که برای پیشبرد جنگ در خارج از کشور آمادهگی بگیرند. اما با تاسف که این فرمان او اندکی هم به خارج از افغانستان درز نکرده است و کشور های منطقه و جهان صدور فرمان رهبر طالبان را که حکایت از جهاد جهانی طالبان دارد؛ نادیده گرفته و از آن به ساده گی عبور کرده اند. جهانیان در حالی در برابر این فرمان رهبر طالبان سکوت اختیار نموده اند که چنین اشتباۀ تاریخی در دهۀ پایانی سال 2000 میلادی حادثۀ یازدهم سپتمبر را به بار آورد. پس از آن جهان وارد یک تحول خطرناک شد که هنوز هم تکانه های آن قابل درک است.
ملا هبتالله در نشستی در قندهار یعنی مرکز اصلی تصمیم گیری های طالبان، با رییسان منابع بشری نهادهای زیر ادارۀ این گروه خواهان جنگ در فراتر از مرز های افغانستان شد و جنگجویان طالب را به این جنگ ترغیب نمود. وی به جنگجویان خود دستور داد که زرههایشان را بر تن کنند و برای حاکم کردن شریعت اسلامی در سراسر جهان آماده گی بگیرند. رهبر طالبان این سخنان را در حالی گفته است که بر بنیاد توافق این گروه با غرب، بهویژه امریکا، طالبان به هیچ گروهی اجازه نمیدهند که امنیت سایر کشورها را تهدید کنند. چه رسد به اینکه این گروه خود تروریستان را به کشور های دیگر بفرستد. این نشست به دنبال ارسال نامه ای انجام یافت که در 17 جدی 1401، دفتر ملا هبتالله، به رییسان منابع بشری وزارتها و نهادهای مستقل اداری تحت ادارۀ این گروه، فرستاد و این نشست در 20 جدی برگزار شد. در این نشست 32 تن از رییسان منابع بشری نهادهای زیر کنترل طالبان حضور داشتند. هدف از این نشست پرداختن به دشواری ها و ارایۀ راه حل ها به رهبر این گروه بود؛ اما این افراد همه تلاش های شان را برای مستحق ساختن اعضای این گروه از امتیازاتی بود که بر بنیاد قوانین ملکی، به افراد مقرر شده حکمی داده نمیشود. موضوع مهم دیگر، روشن شدن سرنوشت کارمندان زن در ادارههای دولتی این گروه بود. اشتراک کننده گان این نشست در پیشنهاد های شان گفته بودند که در صورت استخدام نشدن مرد خانواده به جای کارمند زن یا تبدیل نشدن به ادارههایی که کارمندان زن اجازه کار دارند، همه بست های این کارمندان تنقیض شود. این پیشنهاد گواۀ روشن بر رویکرد زن ستیزانۀ حکومت طالبان در افغانستان است که بی توجه به دشواری های دست و پاگیر هزاران زن نان آور خانوادههای شان به عمل آمده است.
این گونه نشست ها و دیدار ها با رهبر طالبان به ساده گی سازماندهی نمی شود؛ بلکه پس از غربال و تذکیۀ محمد یوسف والی قندهار صورت می گیرد. دیدار اعضای ارشد طالبان با رهبر شان طوری سازماندهی می شود و در فضای مسلط صورت می گیرد که پیش از پیش جرات انتقاد از ملاقات کننده گان گرفته می شود و چنان شست و شوی مغزی می شوند که تنها شنوندۀ مطیع و گوش به فرمان هدایت های او باشند.
ملاقات های رهبر طالبان با افراد گوناگون تا کنون در پردۀ ابهام باقی مانده و تا کنون
افراد مشخص، از جمله اعضای کابینه طالبان، برخی فرماندهان، شماری از تاجران، تعدادی از قاضیان و برخی از بزرگان قومی با او دیدار هایی داشته اند. افرادی که تا کنون با ملا هبتالله دیدار کردهاند، میگویند که او شبیه نشست لویهجرگه یا سخنرانیاش در مسجد حکیمیه قندهار، حتا در دیدار های فردی نیز از حضار روی میگرداند. این شیوه از دیدارها احتمال اینکه فرد مورد نظر ملا هبتالله واقعی نیست را تقویت بخشیده است، مگر اینکه در ادامه با حضور او در انظار عمومی، این مساله روشن شود. رهبران طالبان این پنهان کاری رهبر شان برخاسته از شرایط ویژۀ امنیتی می خوانند. رهبر طالبان در این دیدار ها، بر مصالح نظام طالبان بر بنیاد شریعت، به عنوان نظام کامل و بی نیاز با توجه به نادیده گرفتن انتقاد مخالفان آنان تاکید می کند و مشورت با ملاها در تمام امور را از ارکان تجدید قوانین و مقرره های طالبانیسازی تشکیل امارت طالبان گوشزد می نماید. حیرت آور اینکه رهبر طالبان فکر می کند که مردم افغانستان تازه مسلمان شده اند و طالبان بی سواد و نافهم به اسلام را چنین دستور داده است: «اینک که به شهرها آمدهاید، مردم شهرها را هم به دین الله متعال فرا خوانده و آنان را تا جایی با دین آشنا کنید که در تمام افغانستان حتا یک فرد هم مخالف باقی نماند؛ بلکه همه باید طوری مسلمان واقعی و مخلص شوند و شما را آنقدر حمایت کنند تا بتوانید نظام اسلامی را در تمام جهان حاکم سازید. ” رهبر طالبان با این سخنان خود بر مشتی از افراد افراطی و نادان و خرافه اندیش صلاحیت داده تا هرچه بیشتر آسیاب سنگ ستم را زیر نام شریعت به سر و شانه های مردم افغانستان سنگین تر بچرخانند
مهم ترین هدایت هبت الله در دیدار با رئیسان منابع بشری اداره های زیر حاکمیت این گروه را فراخوان جنگجویانش به جهاد جهانی تشکیل می دهد. وی به جنگجویان طالب دستور داده که زرههایشان را بر تن کنند و برای حاکم کردن شریعت اسلامی در سراسر جهان آماده گی بگیرند. این دستور رهبر طالبان بیش از دیگران نخست کشور های همسایۀ افغانستان و بعد کشور های منطقه و جهان را به گونۀ صریح و آشکار تهدید می کند؛ اما با تاسف که نه تنها کشور های همسایه؛ بلکه کشور های منطقه و فرامنطقه چنان اسیر رقابت بر سر بازی های تروریستی قدرت های بزرگ شده اند که فرمان ملاهبت الله را مبنی بر صدور جلیقه پوشان انتحاری به کشور های دیگر به کلی تحت شعاع درآورده است. تاسف آور اینکه کج فهمی ها و نادرست اندیشی ها در موجی از بازی های پشت پردۀ استخباراتی مزید بر علت شده و دو جناح رقیب هر یک فرمان رهبر طالبان را متوجه دیگری می خوانند. جناح مخالف امریکا مانند کشور های روسیه، چین و ایران به وعدههای میان خالی طالبان دل بسته اند و این فرمان را ضد امریکا تلقی کرده اند. امریکا که هزاران کیلومتر از افغانستان فاصله دارد و این فرمان رهبر طالبان برایش منتفی است. از سویی هم امریکا به حضور قدرتمند استخباراتی خود در افغانستان بسنده کرده و گویی بر تمامی تحرک های داخلی و بیرونی طالبان اشراف کامل دارند و کشته شدن الظواهری را در کابل یکی از این دستاورد ها می خوانند. بسته های چهل میلیون دالری بهایی است در برابر کشته شدن الظواهری که هر هفته به طالبان سپرده می شود. زود است که پس لگد های طالبان بر بسته های چهل میلیون دالری امریکا بر رویا های غلبه پذیری و رقابت های این کشور با چین و روسیه نقش بر آب نماید.
این در حالی است که گروههای تروریستی و افراطیون تابع باور های خشک مذهبی و اعتقادات دینی خود اند و هر نوع خدعه با طرف ها را برای بقای خود امری شرعی می پندارند. چنانکه شاهد هستیم؛ حادثۀ یازدهم سپتمبر در سال 2001 در حالی واقع شد که به گفتۀ حمد رشید نویسندۀ پاکستانی، امریکا معاش تمام مقام های ارشد طالبان را از طریق وزارت مالیۀ پاکستان پرداخت می کرد و پس از این حادثه ملاعمر رهبر پیشین طالبان به خواست امریکا مبنی بر تحویلی اسامه به امریکا اندک ترین اعتنایی نکرد. این انکار در واقع مشتی بر توقع های کاخ سفید بود که در یک بازی ناکام قربانی حمله های تروریستی یازدهم سپتمبر گردید.
به همین گونه حالا شاهد هستیم که پاکستان به مثابۀ بزرگ ترین کشور حامی تروریسم که هنوز هم بخاطر حمایت های مالی از گروههای تروریستی در فهرست تعزیرات صندوق بینالمللی پول قرار دارد؛ در حالی از بدامنی های شدید رنج می برد که عامل آن طالبان پاکستان یعنی دست پرورده گان دیروزی نظامیان این کشور اند. از همه جالب تر مشت رد زدن طالبان افغانستان بر سینۀ حکومت پاکستان است که به خواست زمامداران این کشور مبنی بر پیش گیری از حمله های آنان به پاکستان پاسخ نه گفتند. خوب است که پاکستان پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان تازه حاصل کشت تروریست پروری خود را بر میدارد؛ درست زمانی که نظامیان پاکستان حتا فرصت های بازاندیشی در مورد تروريسم و گروههای تروریستی را از دست داده اند و حالا دیر شده است. هرچند رابطۀ طالبان افغانستان با پاکستان بویژه با سازمان اطلاعاتی این کشور آنقدر پیچیده و چند لایه است که هرنوع سرکشی طالبان را نسبت به پاکستان منتفی میدارد؛ زیرا رابطۀ طالبان کابل با اسلام آباد هر روز در حال عمق و پهنا پیدا کردن است. اما هرچه باشد؛ اما این سخن پایانی نیست، زیرا بازی با تروریسم بازی با آتش است و پاکستان بررغم بازی های کجدار و مریز با طالبان زهر تروزسیم را چشیده و بیشتر می چشد.
اینکه به گفتۀ معروف صابون طالبان هنوز به جان روسیه و چین اصابت نکرده و تازه در حال تجربه کردن آن اند. این دو کشور به مدتی وقت نیاز دارند تا آهن سیاست های شان در کورۀ تروريسم به پختگی برسد. بدون تردید تا آن زمان از بازی با طالبان لذت خواهند برد؛ اما بعید نیست که پیش از رسیدن به نشۀ آن در خمار آرزو های آن بسوزند و به خاک خاکستر بدل شوند؛ زیرا گروههای ایغور و داعش و القاعده شاخه های شبکۀ حقانی در مرز های چین و کشور های متحد استراتیژیک روسیه در حال آماده گی برای ضربه زنی به چین و روسیه هستند.
همین حالا در سطح منطقه، چین و کشورهای آسیای میانه در همسایهگی افغانستان با خطر تهدید نظریه های افراطی ملا هبتالله و فعالیت گستردۀ گروههای تروریستی روبهرو اند؛ زیرا اعضای حرکت اسلامی ترکستان شرقی و حرکت اسلامی ازبکستان در افغانستان حضور دارند و با حمایت طالبان، برای تغییر وضعیت در مناطق مورد نظرشان در چین و کشور های یادشده تلاش میکنند. طالبان روابط عمیق و گسترده با تمامی گروههای تروریستی موجود در افغانستان دارند. چنانکه عبدالسلام الترکستانی، معاون حرکت اسلامی ترکستان شرقی، در گفتوگویی با یک نهاد تحقیقاتی بریتانیایی از کنترل و رابطۀ این گروه با طالبان سخن گفت. وی افزود، با توجه به دوری جستن از القاعده، ارتباطش را از طریق طالبان برقرار میکند.
در همین حال تاجکستان، ترکمنستان، قرغزستان و قزاقستان به دلیل احتمال فعالیت برخی از گروههای افراطی در آن کشورها با حمایت طالبان افغانستان، نگراناند. زود است که رویای تروریست پروری و حمایت این کشور ها از امارت طالبان تروريست پرور و گروههای تروریستی به گونۀ معکوس تحقق پیدا کند و تروریسم برج و باروی سیاست های آنان را به لرزه درآورد.
اما شگفت آور این است که آمریکا بر رغم شکست های گذشته و حال در بازی با تروریسم هنوز هم در غار حرای تجاهل عارفانه بسر می برد و با سیاست های گاه بر سم وگاه بر نعل زدن گروههای تروریستی، خطر تروریسم را تازه به تازه به آزمون می گیرد و پس از تحمل شکست از هر آزمونی آماده گی برای بازی های تازه می گیرد. در حالیکه آمریکا از دهۀ هفتاد قرن بیست بدین سو؛ هرچند با فروپاشی شوروی بوسیلۀ مجاهدین برگ برنده را بدست آورد و اما پس از پایان تهاجم شوروی تا کنون شکست استراتیژیک را در این عرصه متحمل شده و هر روز پروندۀ این شکست ها مورد بازپرس مجلس های سنا و نماینده گان قرار می گیرد؛ اما کاخ سفید یک تنه به این سیاست ها به بهانۀ بازی با روسیه و چین ادامه می دهد.
حال پرسش این است که چگونه شده تا کشور های غربی بویژه امريکا در برابر فرمان ملاهبت الله مبنی بر فراخوان جلیقه پوشان انتحاری به بیرون از افغانستان سکوت اختیار کرده اند و در رابطه به این اظهارات او خمی هم بر ابرو نیاوردند. در حالیکه او صریح و بدون پرده به جنگجویان خود گفت: “هر زمانی که همه مردم افغانستان آماده قربانی برای دین شدند، در آن صورت هر کجا که امر اعزام را برایتان صادر نمودم، شما باید آنجا بروید. اگر واقعاً خواهان حاکمیت دین و شریعت هستید، پس آماده قربانی شوید و زره را بپوشید.» کشته شدن الظواهری در کابل و حضور رهبران و گروههای افراطی چون؛ القاعده، داعش، ایغور های چین، حزب اسلامی ازبکستان و تاجکستان و طالبان پاکستان و سایر گروههای تروریستی گواه بر این است که افغانستان به پناه گاۀ امن گروههای تروریستی بدل شده است. موجودیت این گروهها به مثابۀ ظرف های گداخته و باروتی تهدید بزرگی برای امنیت جهان به شمار می روند. صدور فرمان رهبر طالبان در واقع ترغیب این گروهها به زره پوشی و پرتاب آنان به کشور های بیرونی است تا به مثابۀ خریطه های باروت جهان را منفجر نمایند. زود است که جهانیان، بویژه کشور های منطقه به شمول امریکا، چین و روسیه بهای سکوت خود را در برابر فرمان ملاهبت الله را بپردازند و بدون تردید این بها بزرگ تر، گسترده تر، وحشتناک تر و فاجعه بارتر از حادثۀ یازدهم سپتمبر خواهد بود. آنگاه لشکرکشی ها و حمله های نظامی هم شاخ تروریستی طالبان را نخواهد شکست و شکست افتضاح بار امریکا در افغانستان چنین شانس و پیشامد را برای این کشور به صفر تقرب داده است. روسیه که یک بار تجربۀ شکست را در افغانستان تکرار کرده، هرگز جرات لشکرکشی را به این کشور نخواهد داشت و از چین کمترین توقعی در این رابطه نمی رود. بر این کشور ها است که اکنون بجای تعامل با طالبان، پیش از آنکه حادثۀ بزرگی رخ بدهد، طالبان را مهار کنند و آنان را در جای شان بنشانند. یاهو