اشک و آه  : شعر از؛ استاد محمد اسحاق ثنا

خصم مردم به ستوه آمده از بیدادت 

گویمت آنچه بدی هاست نصیبت بادات

اشک و آه پدران ناله ای حسرت زدگان 

روزی چون سیل شوند تا که کنند بنیادت 

در سرشتد نبود غیری تباهی و ستم 

اینچنین درس مگر داده ترا استادت ؟

روزی خورشید بتابد سحری باز آید 

در وطن ختم شود این همه استبدادت 

آنچنان ظلم تو ز اندازه  فزون شد که مپرس 

یک کسی نیست به نیکی بنماید یادت 

با چنین شیوه و آزار و بدین بد خلقی 

این دعایم بود یک روز نبینم شادت 

محمد اسحاق ثنا 

ونکوور کانادا 

۳/۴/۲۰۲۳

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.