وقار و شرف؛ شعراز : مسعود زراب

سر را به پیش هیچ کسی خم نمی کنم

مویی من از وقار و‌ شرف کم نمی کنم

کافیست این که موج به دریای حسرتم

خود را غریق خندقی از غم نمی کنم

سیم و ‌‌زر جهان همه در رفت و آمد است

دنبال رفته، رفته و‌ ماتم نمی کنم

هر چند دردناک بود خاطرات تلخ

زخمی که گشته تجربه، مرهم نمی کنم

راه ِ گذر به آن که دو رو دارد و دو پشت

من در حریم خویش فراهم نمی کنم

تا پاک جلوه در نظرِ این و آن کنم

غسلِ ریا به چشمه ی زمزم نمی کنم

یک بار شکوه پیش خدا کردم از شکست

آن شکوه را دوباره و هر دم نمی کنم

دلگرم ‌ِ شهر سرد و زمستانی ام که من

یاد از بهار و سبزه و شبنم نمی کنم

خواند فلک مرا اگر ابلیس هم، زراب

من سجده جز خدای به آدم نمی کنم

۷ – ۵ – ۲۰۲۳

هالند