سخت است درين غمكده ازعيد سخن گفت
دشوار تر اســت حرف گلستـان چمن گفـت
آن خـانه و كاشـانه ى مــردم شـده اشغال
از تشــنه و آواره به كـوهسـار و دمن گفت
ديريست ديار دستخـوش بيـداد گران است
از نالـه ى دلــريش و پريشـان و حزن گفت
درب خـوشي مــا بخشـونت شــده بسـته
از كلبـه ى تاريك چـو زندان و سجن گفت
خـون مي چكد از تيـغ ستمـگار درين ملك
از جمجـه ى بي سر و تابوت و كفن گفت
يا مــادر افتــاده بخـــاك از غــم فــرزند
زان پيـرهـنِ پاره و فــرسوده به تن گفـت
يكسـر هـمه را جنس چـلي سحـر نمـوده
از توده ى راه گم شده و بسته دهن گفت
آن كس كـه ره ي مفسـد و بيگانه گشوده
تبريك به شياد و كلاه پوست و چپن گفت
آسيـب رسـان نسل جهـادي و فراريست
نفـرين بچپاولگـر و بي دانش و فـن گفت
در كشــور افسـرده دلان عيـد معمـاست
خشكيده گلِ سرو سمـن واي وطن گفت
ترانه سرا :
محترم«علیمی»
٢۵ جون ٢٠٢٣
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.