· هه، هه، هه : هارون یوسفی

 · هه، هه، هه! 

همان روزی که ما را آفریده

کلیسا و «ملا» را آفریده

برای گوسفندان رشقه ی تر 

برای ما غذا را آفریده

برای خوابِ آرامِ من و تو 

لحاف و متکا را آفریده

برای گرم ماندن در زمستان

پتو های دولا را آفریده

برای خوردن منتو و آشک 

به هر کس اشتها را آفریده 

اگر میل عرق کردن تو داری

خدا تانزانیا را آفریده 

برای اغنیا لاندی پلو را

به مایان شوربا را آفریده

برای گشنگی و فقر و فاقه

به هر گوشه گدا را آفریده

برای باد معده و پروتین

ببین که لوبیا را آفریده

مسلمان تا که ره را  گُم نماید

 ملای بی حیا را آفریده

برای آنکه طالب قهر گردد 

دوتار و دلربا را آفریده

دلِ خوش از غزل گر  کس ندارد

به جایش اوپرا را آفریده

به هر بی لی، به هر بی سر مده گوش 

که آواز لتا را آفریده

برای کشتنِ سرباز و طالب

قمندانِ لوا را آفریده

برای گدودی و جنگ و دعوا 

من و او و شما را آفریده

اگر کاری به شورا حل نگردد

به پهلویش سنا را آفریده

دلِ ملت  از آن رو داغدار  است

که هرسو دزد ها را آفریده

اگر دولت به کام ما نباشد

به جایش کودتا را آفریده

چرا آخر ندانستم به مکتب 

فزیک و کیمیا را آفریده

نفهمیدم برای هر سوالی

چرا آخر «چرا » را آفریده

برای کفتران و خیلِ زاغان

زمین را و فضا را آفریده

اگر خواهی که در «سدنی» نمانی

در آنسو «کنبرا» را آفریده

همه بیدار شد در آفریقا 

که نلسون ماندلا را آفریده 

دلت از «راست» ها  گر داغ داغ است

دو حزبِ «چپگرا» را آفریده

برای بانوانِ پُر توقع

گلوبند طلا را آفریده

برای خانمِ ماما قدوسم

قروت و سنگ پا را آفریده

برای گریه و آزار مردم

وکیل چارپا  را آفریده

برای چاره ی درد بواسیر

دو سه گونه دوا را آفریده

بجل بازی دگر از مود رفته 

به جایش Game ها را آفریده

برای ختنه و نان مزاری

دلاک و نانوا را آفریده

خدا را شکر کن صد بار ای دوست

که هارونِ بلا را آفریده

هارون یوسفی

لندن ،13 نوامبر 2019