ابر به بارت کند لولو و گوهر نثار سنیل و هم نسترن نرگس و هم یاسمن رسته به صحن چمن چلوه گرازهرکنار
لاله ز داغ جگر شعله فروزد به دشت دشت چراغان کند شام سیه تار و مار باز بنفشه به باغ همچو عروسی ز ناز جلوه کند دم بدم عشوه کند بار بار فرش زمرد کشید خاک زمین سربسر سبزه ی زیبا دمید د ر چمن و کهسار فصل گل ولاله شد خاطره ها زنده شد یاد مرا شد وطن سیر گل و لاله زار غنچه امید ملک کاش درین فصل خوش بشکفد و گل دهد صلح بیابد قرار دشمن میهن شود خسته و زار و ذلیل شادی ما بیشتر فصل طرب خوشگوار صبح سعادت دمد شام سیه گم شود تا که« ثنأ» روکند سوی گل ومرغزار محمد اسحاق ثنأ
|