گلبدین باز خشم بار شده – اشک بر دیده اش قطار شده
باز قطع نظر ز دولت کرد – پول کم دید و در فرار شده
قاصدانش چو شهر کابل دید – که جمع و جوش هر کنار شده
قصه بردند به جایگاه امیر – یا امیر این چه روزگار شده؟
گل و باغ و چمن شده کابل – جای زاغ بلبل و هزار شده
راکت دور برد درکار است – قصر ها خارج از شمار شده
فکر تیزاب را مهیا کن – دختر و بچه همجوار شده
زود شو زودبهر فتوی یی – دولت همدست با کفار شده
رقص و بازی بود به هر محفل — همه عاری ز ننگ و عار شده
ریش را لمس کرد و گفت امیر — تیر ما از کمان فرارشده
لقمهء کارزوی مایان بود — ای دریغا بکام مار شده
خرم و شهنواز بیچاره – لب تر کیده انتظار شده
دوستانم جهاد ما باقیست — سر ما این جهاد بار شده