ثبات افغانستان، امنیت منطقه و رسالت افغانها: میرعنایت الله سادات

از سقوط رژِیم طالبان بیش از ده سال میگذرد . اما هنوز هم یک افق روشن برای آیندۀ وطن ما قابل دید نیست. درین مدت پولهای بیشماری زیر عناوین مختلف بخصوص بخاطر سرکوب تروریست ها در داخل افغانستان و خارج از سرحدات آن در قلمرو پاکستان مصرف شد و انسانهای  زیادی از هردو طرف به هلاکت رسیدند . همینطور تعداد انسانهای که به هیچ طرف وابسته نبودند ولی در جریان سرکوب مخالفان مسلح و یا حملۀ طالبان به دههات و شهر های وطن ما هلاک شده اند ، رقم درشت را نشان میدهند. درین مدت برعلاوۀ آنکه مخالفین قلع و قم نگردیده اند ، قوی تر هم به نظر میرسند. اما برخلاف دیده میشود که نیرو های خارجی یکی پی دیگر از عرصه های نبرد بیرون شده و میدان را به افغانها وامیگذارند. درین ارتباط سوالات زیادی مطرح میشود که باید آگاهان امور و کارشناسان معضلۀ افغانستان به آن پاسخ دهند. از نظر نگارنده سوالات عمده و شاخصی ازین قرار اند :


– باید نخست از همه پرسید که اولین گروههای خرابکار با سواستفاده ازعقاید مسلمانان ، علیه فرزندان صدیق و وطندوست شان در شرق میانه از جانب کدام قدرتها اساس گذاری شد ؟
– کدام قدرتها ؟ اخلاف آن گروهها را طی سالهای جنگ سرد ، از شرق میانه  بداخل افغانستان راه داده و آنها را در حوادث ناگوار افغانستان ذیدخل ساختند ؟  اما چطور شد که امروز بعد از گذشت سالها ، مشوقین ایشان در برابر واقعیت گردن نهاده و آنها را به حیث ” تروریست ها ” می شناسند ؟
– کدام کشورها سرنوشت افغانستان را به پاکستان واگذار شدند ؟ که بالاثر این سخاوت تمام تأسیسات نظامی و امنیتی افغانستان ازبین رفت.
– قابل سوال است که اگر این ” تروریست ها ”  صرفا” یک پدیدۀ افغانی بوده ، ریشه ومنابع تمویل و رهبری آن در خارج از افغانستان نبود ، پس چرا این همه کشور ها بخاطر سرکوبی آنها  در زیر چتر ملل متحد به کشور ما رو آوردند ؟
– و اگر این تروریست ها صادر شده از خارج و یک معضله برای جهان اند ، پس چرا وطیفۀ سرکوب آنها را تنها به افغانها واگذار میشوند ؟
– و بالاخره این دولت ناتوان را ، علی الرغم تمام مساعدت های بین المللی ، کی بوجود آورد؟ آیا این دولت که در سرتاپای آن مافیای گوناگون ریشه دوانیده ، قادر به دفاع از ملت رنج کشیدۀ افغان است   – آیا به میان آمدن چنین اوضاع و احوال یک پدیدۀ تصادفی و اشتباه آمیز بود ؟ یا دست های از دور و نزدیک در کار شدند ، تا تمامی مساعی بین المللی را به بن وبست بکشانند ؟
به خاطر دریافت پاسخ های واقعبینانه  به این سوالها ، باید اندکی به حوادث گذشته نگاه کرد و موقعیت جغرافیائی افغانستان را که بالاثرظهور پدیده های جدید ، ابعاد تازه یی کسپ کرده است ، مورد دقت قرارداد. تا پس از نظر اندازی در هردو استقامت ، مبرم ترین نیازمندی ها و واقعیت ها شناسایی ، بررسی وتشخیص شوند. بخاظر نیل به این منظور ، سه مطلب آتی درینجا به گونۀ اختصار مورد توجه قرار میگیرند :
اول – چطور پای تروریست های بین مللی وسایر تنظیمها ، در مبارزۀ جهانی  میان ابرقدرت ها کشانیده شد؟  درزمان ریاست جمهوری سردار محمد داؤد خان مشاجرات لفظی میان حکومات افغانستان و پاکستان بالا گرفت. درین وقت استخبارات نظامی پاکستان کمپی را بنام ” کمپ ورسک ” برای تربیه مخالفین رژیم افغانستان کشود. در آنوقت پنجهزار نفر بخاطر انجام عملیات خرابکارانه  علیه مادروطن شان ، تحت تربیه گرفته شده بودند[i]. فراموش نباید کرد که در آن سالها ، پاکستان معتمد ترین متحد ایالات متحدۀ آمریکا در منطقه بود و سران امریکا به افغانستان از عینک پاکستان نگاه میکردند. به همین جهت سردارمحمد داؤد خان در مطبوعات آنکشور به شهزادۀ سرخ شهرت یافته بود[ii]. با به قدرت رسیدن حزب دیموکراتیک خلق و سرازیر شدن قطعات اتحادشوروی سابق در افغانستان ، موقعیت و مقام پاکستان در محاسبات کشور های عضو ناتو بالا رفت . این وقتی است که هرچه پاکستان پیشنهاد میکرد مورد قبول آنها قرار میگرفت .  ایالات متحدۀ آمریکا فکر نمیکرد که اتحاد شوروی به این زودی روبه زوال میرود و مجبور به بیرون رفت قوایش از افغانستان میشود. همین طرز دید سبب شده بود که بدون بررسی کیفیت اشخاص و استقامت های فکری گروهها ، هرکسی که برای جنگیدن در افغانستان آماده میشد ، از حمایت های مالی و تسلیحاتی آمریکا برخوردار میگردید . دهها هزار داوطلب عربی تحت نظر استخبارات نظامی پاکستان در جبهات  تظیمها میجنگیدند که یکی از آنها اسامه بن لادن بود . غربی ها هیچوقت در آن فکر نبودند تا یک اپوزیسیون سیاسی را بر علیه دولت افغانستان انسجام بدهند. امکان پیدایش خودبخودی چنین یک اپوزیسیون در پهلوی تنظیم های ” جهادی” هم ناممکن بود. زیرا آنها در موافقت با آ.اس.آ .چنین نیرو را نابود میکردند[iii].

   شعارهای بظاهر اسلامی از ابتداء جزء از اهداف استراتیژیک پاکستان بود . زیرا با بیرون رفتن انگلیسها از نیم قاره ، کشور جدید الولادۀ پاکستان برعلیه هند با همین شعار ها  بر جغرافیای منطقه تحمیل شد. امروز هم پاکستان بدون گرم نگهداشتن اختلاف با همسایه ها نمی تواند به موجودیت خود ادامه بدهد[iv]. در پرتو همین سیاست ، پاکستان در چهار دهۀ که گذشت وظیفۀ مهمانداری تروریست ها را در ضدیت باهند و افغانستان عهده دار شد.
تا اینکه پس از بیرون رفت قوای نظامی اتحاد شوروی سابق از افعانستان ، تروریست های داوطلب عرب یکی پی دیکری به کشور های خود که متحدان غرب بودند (از جمله الجزایر و عربستان) برگشتند. این ها میخواستند مبتنی بر طرز دید شان ، رژیمها را در کشور های خود تغیربدهند. آنها در انتخابات الجزایر اکثریت را کسپ کردند ولی به اثر مداخلۀ مستقیم پاریس ، رهبری حکومت به آنها سپرده نشد. در عربستان و سایر کشور ها که زمینه یی برای انتخابات وجود نداشت آنها غیر قابل تحمل پنداشته شده و از کشور های شان اخراج شدند. تا اینکه طالبان به حمایت شیخ های عرب و استخبارات پاکستان ، تنظیمهای ” جهادی” را به یک گوشه راندند و رژیم قرون وسطایی خودرا بر افغانستان حاکم ساختند .این وقت است که رژیمهای فاسد عربی هم خوشحال شدند. زیرا بار دیگر زمینۀ مصروف شدن اعراب داوطلب درافغانستان بوجود آمده بود . آنها دست این تروریست ها را از گلوی خود دور کرده و به یخن افغانها انداختند. در ابتداء پاکستان با سروصداهای مبنی برگشایش معبر،  جهت اعمار پاپلاین گاز ترکمنستان از خاک افغانستان وبرگردانیدن شاه سابق بر اریکۀ قدرت ، شماری از مامورین سابق و کمپنی های بزرگ نفت و گاز را به خواب مقناطیسی فروبرد. تا آنکه بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر واقعیت رژیم طالبان و مصروفیت های اعراب متحد شان در افغانستان بر ملاء گردید. درینوقت کشورهای غربی بازهم بر گروههای وابسته بخود در سالهای جنک سرد اتکاء کرده و بدون در نظرداشت نیازمندی های واقعی جامعۀ افغانی ، جنک سالاران و مفسدین آزمون شده را به قدرت برگردانیدند. این بار نه تنها قدرت سیاسی به آنها تحویل داده شد ، بلکه پولهای باد آورده و تمام ساختار اقتصادی افغانستان در اختیار آنها قرارگرفت. به عبارۀ دیگر در عیوض شایسته سالاری بازار مفسد سالاری گرم گردید.  جای تعجب است که جامعۀ جهانی و مردم ما همه روزه نفرت و انزجار شآنرا از مسلط بودن یک سیستم مافیایی در افغانستان ابراز مینمایند. اما این اعتراضات ، صاحبان قدرت را به مسئولیت های شان متوجه نمی سازد. باید این اعتراضات از جانب منورین و جامعۀ مدنی به گونۀ منسجم ، سازمان یافته و دوامدار دنبال گردد. تا اعتراضات پراگنده ، به یک جنبش نیرومند اعتراضی مبدل گردند. سازمان ناتو میکوشد که بعد از بیرون رفت قوایش در سال 2014 ، هزینۀ مصارف سالانۀ قوای مسلح افغانستان را از کشور های عضو خود جمع آوری نماید. درین زمینه در کنفرانس شیکاگو تعهد سپرده شد . اما طوریکه ابراز نظرها نشان میدهد ، آن سازمان مطمئن نیست که این پولها هم از جانب دولت افغانستان به هدف های مشخص و تعین شده مصرف شده ، ومورد سرقت قرار نمی گیرد.
شاید همین  تشویش یکی از دلایلی باشد که پس از دهسال قوای ناتو به رهبری امریکا مجددا” به طالبان مراجعه کرده و میخواهند که با شریک ساختن آنها در قدرت ، فساد را مهار کرده و به برخوردها پایان دهند. اگر این طرح عملی شود ، ما نمونۀ از ریشخند تاریخ را به چشم خود خواهیم دید.

دوم – چرامنازعات جیواستراتیژیک قدرت ها در افغانستان راه اندازی میشوند ؟
پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق گمان میرفت که تشنجات منطقوی کاهش یافته وجهان در یک    ” دهکدۀ صلح” زندگی خواهند کرد. اما اینطور نشد. زیرا تقسیم جهان که قبلا” در” کنفرانس یالتا” روی آن میان هردو ابرقدرت موافقه شده بود برهم خورد و یک نظم بدیل ( الترناتیف) دیگری جاگزین آن شده نتوانست. شماری از قدرتهای منطقوی در مناطق مختلف ، فرصت را غنیمت شمرده به بسط و توسعۀ قدرت شان در ممالک همجوار تلاش نمودند. یکی ازین نمونه ها عملکرد همسایه های ما بود که روزهای دشواری را برملت ما تحمیل نمودند . ایران و پاکستان هردوی شان از تنظیمهای مورد نظر خود در افغانستان حمایت کرده و زمینه های رویارویی را در میان آنها بوجود آوردند. همینطورهردوهمسایه از خلای قدرت درکشور ما استفاده کرده و میخواستند این سرزمین با اهمیت از نگاه چیوستراتیژیک را در قبضۀ خود داشته باشند. امریکایی ها که تا هنوز پاکستان را در محاسبات استراتیژیک  ، منحیث همکار خود میشناختند [v]، به جلوگیری از نفوذ ایران به وسیلۀ  پاکستانی ها مهر تائید میزدند. تا آنکه حمایت تکنالوژیک  و اقتصادی روسیه و چین از ایران وجابجا شدن القاعده ودیگر تروریست ها در افغانستان برای غربی ها سوال بر انگیز شده و مایۀ نگرانی آنها در جهت از دست رفتن این منطقۀ مهم جیوستراتیژیک گردید. افغانستان همیشه در نقشه ها و محاسبات قدرتهای رقیب ، مقام خاصی داشته است . ولی نقشی که امروز در محاسبات استراتیژک از رهگذر نظامی و تجارتی حایز گردیده است ، با نقش عنعنوی آن تفاوتهای زیادی دارد. زیرا این نقش تنها منحصر به استراتیژی های نظامی قدرتهای رقیب نه ماند ، بلکه جهات با اهمیت تجاری ، بهره برداری از منابع طبعی و امور فرهنگی را نیز احتوا میکند. سروی های جدید نشان میدهد که افغانستان به ارزش سه ملیارد دالر ذخایر معدنی دارد [vi] و این ذخایر در سرنوشت و آیندۀ افغانشتان نقش تعین کننده را بازی میکند  . معبر های افغانستان زمینۀ انتقال مواد خام کشور های آسیای میانه را به گونۀ سهل و آسان به بازار های جهانی ممکن میسازد. همینطور کشور های پیشرفته ای صنعتی میتوانند با مصرف کم از طریق افغانستان به این کشور ها ، محصولات شآنرا صادر نمایند.   موافقتنامۀ انتقال گاز ترکمنستان ازطریق افغانستان (1680کیلومتر) به پاکستان و هند ، بعد ازبیست سال گفت و شنود اخیرا” به امضاء رسید[vii]. درصورت که امنیت راههای انتقال تضمین شده و جلو مخالفت های پنهانی روسیه و ایران گرفته شود ، موافقتنامه های ترانزیتی با سایر کشور های آسیای میانه  نیزعقد خواهد شد. حکومت ایران میکوشد که راه تجارتی فی مابین آسیای میانه و مارکیت های جهانی از مسیر ایران بگذرد ، تا علاوه بر عواید حق العبور ، جریان تجارت این کشور ها را در کنترول خود درآورد.
جمهوری ترکمنستان بعد از ذخایر روسیه ، دومین منبع بزرگ گاز طبعی را در اختیار دارد. این رقم نه تنها کشور ترکمنستان  را از اهمیت فوق العاده برخوردارساخته است ، بلکه به افغانستان نیزتوجه جهانی را بیشتر مینماید. زیرا امروز چگونگی توزیع و تقسیم قدرت جهانی تحت تأثیر انرژی و مسیر های انتقال آن شکل میگیرد. به این معنی که هم کشور های صاحب ذخایر و هم کشور های که در مسیر انتقال آن قرار دارند ، از نگاه استراتیژیک ، اهمیت شان در محاسبات  اقتصاد جهانی مقام برجسته را کسپ مینماید. قبل برین کشور های آسیای میانه با کشور های غربی مستقیما” داخل داد و ستد نبودند. همینطور تجارت میان این کشور ها بخاطر مصارف گزاف از مسیر روسیه ، رشد لازم نتوانسته بود. اگر راه افغانستان گشایش همه جانبه بیآبد ، روابط میآن این کشور ها و مارکیت های جهانی تأمین می یآبد و افغانستان هم نقش کلیدی خودرا در زمینه احراز میکند. اگر دردهسالی که گذشت به زیربناهای اقتصادی توجه میشد ، یعنی تأسیسات سابق ترمیم و پروژه های جدید درین عرصه اعمار میگردید ، امروز جوانان ما بخاطر شغل یابی در کشور های دور ونزدیک سرگردان نمی بودند. اگر بند های برق و بند های آب گردان ، بخصوص در ولایات همسرحد با ایران و پاکستان اعمار میگردید ، امروز هردو همسایه به خاطر دریافت آب و برق از افغانستان وابسته گردیده وهیچگاهی بدرفتاری با اتباع افغانستان نمیکردند. آنها میدانستند که اگر راه مواصلاتی را بسوب وطن ما مسدود بسازند ، آب و برق بر سرشان قطع میشود . برای این که افغانستان نقش تاریخی و سرنوشت ساز خودرا درست بازی بتواند ، بالاخره باید قدرت دولتی آن به مردم تعلق یافته واز سیستم مافیایی به یک نظام مردم سالاری تحول نماید.انتخابات های تقلبی هیچگاه حلال مشکل نبوده ، هنوزهم فرصت را برای به کرسی رساندن عمال همسایه های حریص افغانستان وگروپهای مافیایی مساعد تر میسازد . انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری و پارلمان باید درتحت نظر یک هیات معتبر بین المللی برگذار گردد.  اگر یک دولت با اعتبار و ملی ، مرکب از انسانهای چیزفهم ، دوراندیش و پاک نفس در افغانستان روی کار آید ، افغانها میتوانند بکمک موقعیت حساس جغرافیای خود نقش ارزنده یی را در سطح منطقه و جهان بازی نماید. چنین یک دولت قادر خواهد بود تا صلح ، آزادی و عدالت را در افغانستان برقرار ساخته ومانند کوهی دربرابر مداخلات تروریستی قرار بگیرد.

سوم – افغانها و امنیت منطقه :
اگر غربی ها فکرکرده باشند که این بارهم از افغانها منحیث ” اجیران جنگی “[viii] علیه تروریسم جهانی کارمیگیرند ، اشتباه میکنند. دادن امتیازات شخصی و دفع الوقت ، حلال مشکل امنیت در افغانستان ومنطقه بوده نمی تواند. باید تهداب را پخته ساخت تا یک سد پولادین در برابر نا امنی ها و تروریزم بوجود آید. برای ساختن یک تهداب مستحکم بایست این اولیت ها در نظر گرفته شود :

–  انگیزۀ شرکت در قوای مسلح باید ملی و مردمی گردد ومحدود به انگیزۀ دریافت پول نباشد.
– به پروژه های زیربنایی و تولیدی تقدم داده شود . تا جوانان بیکار بخاطر کسپ وسیلۀ معیشت شان در دام مافیای مواد مخدر و یا طالبان نه افتند.
– پروگرامهای شخصی سازی متوقف گردد و در عوض به آن تصدی های دولتی که هنوز ازجانب مافیا خریداری نشده ودر تحت رهبری دولت قرار دارند ، کمک همجانبۀ ملی و بین المللی مبذول گردد. افغانستان هنور در پله های نخست رشد اقتصادی قرار داشته و به هیچ وجه ” این طفل یکشبه نمی تواند رهی صد ساله بزند”. در کشورهای که سکتور خصوصی نقش تعین کننده دارند، هیچگاهی به سادگی و بافشار بیرونی ها این نقش در جوامع شان به میان نیآمده است. بلکه سالها گرفت تا جامعۀ آنها آبستن چنین ساختار گردید.
– باید از طریق یک انتخابات آزاد ، شفاف و عاری از تقلب ، یک دولت متکی بر ارادۀ مردم بوجود آید. تا در پرتو آن دست کمیشن کاران کوتاه گردیده ، ذخایر و تمام امکانات طبعی افغانستان در ترکیب اقتصاد ملی وطن ما جایگاه مفید و ارزشمند خودرا احراز کند.
– خطر تروریسم و شیوع مواد مخدر یک آفت فرامنطقوی بوده و هیچ یک از کشور های دور ونزدیک ، منجمله جمهوری مردم چین ، جمهوری روسیه و جمهوری هند به تنهایی قادر به جلوگیری از آن نیستند. بناء” علی الرغم دلچسپی های متفاوت و متضاد آنها با کشور های عضو ناتو ، ایشان به تقویۀ افغانستان منحیث یک سپر مدافعوی اتحاد نظر دارند. زیرا خود شان در قدم اول از هردو پدیده متحمل خسارات مادی و انسانی میشوند. بطور مثال شمار انسانهای که بالاثر استعمال مواد مخدر ، سالانه در روسیه تلف میشوند بیش از بیست وهشت هزار انسان میباشد. هکذا تروریست های چیچن  که در روسیه دست به ترور میزنند ، در همین لانه های تروریستی مستقر در پاکستان تربیه و تجهیز میگردند . همینطور تروریسم در میان مسلمانان ایالت سینگ کیانگ چین روز تاروز جای پای پیدا کرده و تراژیدی های قابل پیش بینی را در کشور چین بوجود آورده است. پلانهای عملیات تروریست ها در هند زیاد اند که خوشبختانه شمار زیادی ازین پلانها قبل از عملی شدن ، خنثی میشوند. اما بعضی از این پلانها کشف نشده ومانند حملۀ چند سال قبل در مومبی عملی میگردند. خطر مشترک می تواند موجب اتحاد بیشتر عمل این کشور ها با افغانستان شود. ولی جریان وقایع در سالهای اخیرنشان میدهد که حکومت افغانستان درین راستا ، برنامه و اقدامات سازنده یی را روی دست ندارد.

– ایالات متحدۀ امریکا در طی ده سال ، بیش از بیست ملیارد دالر بخاطر امحای تروریسم به دولت پاکستان تحویل داده است . ولی اکنون مقامات امریکایی متیقن اند که بخشهای وسیع این کمک ها در جهت مبارزه علیه تروریسم نه ، بلکه در جهت تقویت آن بکار رفته است . درواکنش به این واقعیت ، مقامات قانونگذاری آمریکا لایحۀ قطع کمک به پاکستان را به تصویب رسانید. امروز جهانیان می بینند که لانه های تروریستی در پاکستان وبخصوص در جاهای موقعیت دارد که آن محلات در طول تاریخ متعلق به افغانستان بوده و استعمار انگلیس با اعمال فشار آن مناطق را از پیکر افغانستان جداساخت. اکنون اسلام آباد وانمود مینماید  که از برچیدن این لانه ها عاجز است.اما وقتی که اهداف مشخص بوسیلۀ طیارات بدون سرنشین ایالات متحدۀ امریکا مورد اصابت قرارمیگیرند ، سروصدای اعتراضی از اسلام آباد بلند میشود.  این معضله باید صادقانه مورد بررسی قرارگرفته و با نکوهش از عملکرد استعمار، باید به حمایت از غاصبان پاکستانی هم درین رابطه پایان داده شود . تا حق به حقدار برسد. در آنصورت نه تنها لانه های تروریست ها درآن مناطق از بین میروند ، بلکه افغانها حاکم بر قلمرو های خود شده و با تأمین امنیت درین منطقۀ جهان ، به صلح جهانی خدمت بزرگی انجام خواهند داد. هرقدر که زودتر برادران آنطرف خط نام نهاد دیورند از شراستخبارات نظامی پاکستان رهایی یابند به همان سرعت راههای مواصلاتی مصئون گردیده ، جلو انتقال مواد مخدر و اعمال تروریستی گرفته میشود.

 – بنا بر ضرورتها و شرایط بمیان آمده درین گوشۀ جهان ، معلوم میشود که کشور های عضو ناتو به استحکام و ثبات در افغانستان دل بسته اند. زیرا قدرت رو به افزایش گروههای تندرو در پاکستان و امکان غصب قدرت دولتی آنکشور(و کنترول سلاحهای اتومی)[ix] از جانب آنها بعید به نظر نمی خورد. همینطور اشتیاق ایران برای دستیابی به نیروی اتومی و همکاریهای تکنالوژیک چین و روسیه به آنکشور ، موجب صف آرایی های جدید در منطقه شده است .  در چنین اوضاع و احوال ، موجودیت یک افغانستان نیرومند و با ثبات نه تنها خواست جامعۀ جهانی است ، بلکه مردم رنجدیدۀ افغان هم شدیدا” به آن نیازمند اند. بادرنظرداشت این آرایش جدید نیروها در منطقه ، طوریکه در بالا به آن اشاره شده است ، افغانها نباید در نقش ” اجیران جنگی” وارد معرکه شوند. آنها باید با در نظرداشت تجارب گذشته ، توان از دست رفتۀ خودرا احیاء کرده و در قالب یک افغانستان نیرومند و با ثبات نقش تاریخی خودرا در بازی های جیو استراتیژیک منطقه به عهده بگیرند.

i] شاهد ندیم : مصاحبۀ اختصاصی قاضی حسین احمد با روزنامۀ پاکستانی”هرالد ” در ماه می سال  1988  –

[ii] یوهانیس وختر: ” انکشاف روابط افقان – شوروی الی 1978 ” ، حملۀ استراتیژیک – مثال افغانستان ، جلد اول ، شتیفتونگ ببلیوتیکا افغانیکا ، سویس 1991 صفحۀ 37

[iii]  جنرال عبدالحکیم کتوازی ، سید بهاوالدین مجروح ، جنت خان غروال ، عبدالاحد کرزی و تعداد زیادی دیگر به همین دلیل در پاکستان ترور- شدند.

[iv]–  پاکستان همیشه به تصویری از دشمن ضرورت دارد . تامردم را درترس و رعب نگاه کند. درین حالت مردم ازترس دشمن خیالی در حمایت از حکومت قرار میگیرند.  این درست همان کاری است که فاشیست های المانی به رهبری هتلر انجام میدادند.

پاکستان نه تنها عضویت پکت سنتو را حاصل کرد ، بلکه عضویت کامنویلت را هم داشت . همینطور در سال 1959 با امضاء قرارداد امنیتی میان امریکا و پاکستان ، قدرت محاربوی آنکشور بالا رفت . تفصیل را میتوان در صفحات 109 و115 کتاب ” افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه” اثر میر عنایت الله سادات درمارچ 1998 ، شهر بن مطالعه کرد.-

[vi] تحقیقات منتشر شدۀ انستیتوت های معتبر بین المللی در سال 2011 و نشر آن در سطح جهان –

[vii]ماه می 2012 ازجانب کشور های ذیدخل یعنی ترکمنستان ،افغانستان ، پاکستان و هند امضاء شد.-

[viii]– Soldner

 

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.