دردها بسیار شد: نذیر ظفر

         

رفته   رفته  درد ها  بسیار شد

غصه غصه خورده دل  بیمارشد

از چمن دیگر مکن نگهت طلب

گل  به پیش زاغ  در منقار شد

رسم و آیین وفا داری شکست

دوستی در قا لب ء گفتار شد

کجروان را هر کسی آیینه وار

راست گفت و طعمهء کشتار شد

تیکه  داران ء وطن آزارغیر

روز موعود جابر و غدارشد

زور گویی صبغه قانون گرفت

دانهء  مورئئ  نصیب  مار شد

محمل از آخر براه افتاده است

جانی و قا تل سپه سا لار شد

سر برهنه شد ز فقرو فاقه گی

مردم و؛ ظالم  کلاه بردارشد

زیر نام دین جنایت ها شگفت

دین فروشی سنت اشرار شد

پول شد مشکل گشای کار ها

کار ها  با  دالر و  دینار شد

الغیاث از جا بر و شیاد ها

مادر میهن مصیبت دار شد