نقابی به نام “فرهنگ عموم مردم” : پرتو

  مجتبی واحدی (نماینده کروبی) در ماه جون 2012 از طرف سکولارهای سبز تورنتو و جبهه متحد دانشجوئی برای سخنرانی دعوت شده بود. لازم دیدم نکاتی را پیرامون این برنامه  یاد آور شوم. تا کنون برایتان پیش آمده در مجلسی یا میهمانی ویا مباحثه ای وقتی صحبت از آزادی زن، مجازات اعدام، یا نقد مذهب سخن میگویی، شخصی در پاسخ به شما میگوید: “….به هر حال سطح فرهنگ و اندیشه و سواد بیشتر مردم در  جوامع جهان سومی همین است و زود است که شما از مذهب انتقاد کنید.”  ویا: “مجازات اعدام را اغلب مردم به خصوص در جوامع سنتی قبول دارند و شما چگونه به خود حق میدهید که نظری کاملا مخالف اکثر مردم بدهید.” البته گویندگان این نظردو دسته اند و  ازدوجایگاه متفاوت این سخنان را به زبان میاورند.

گروهی از سر بی اطلاعی و عادت به چسبیدن به سنتها و عقاید کهنه و یا مذهبی، و گروهی که مجتبی واحدی یکی از آنهاست و نوشته حاضر ناظر برآن است ،گروهی هستند که برای عرضهِ عقاید ارتجاعیشان از “مردم” مایه گذاشته و با شیادی خود را در پس نقاب “فرهنگ اکثریت” ، “سنتهای جامعه” پنهان کرده ، از ابراز نظر مستقیم طفره میروند.

تاریخ زندگی انسانی حاکی از آن است که نوآوریها و ایده های نو در زمینه های اجتماعی مثل آزادی و برابری زن و مرد ، یا  لغو مجازات اعدام هر چند در ابتدا ممکن است مورد افبال عمومی واقع نشوند ، ولی سرانجام هر کدام از آنها مثل گلی بر شاخسار درخت تنومند زندگی انسانی جلوه کرده و وجود خود را لاجرم بر کهنه پرستان تحمیل میکنند. این داستان حتی درحوزه اختراعات و اکتشافات نیز مصداق دارد.  داستان رسوایی کلیسا در تهدید به قتل گالیله بر همگان روشن است.  و یا دانشمندی که پس از مشاهدات و تحقیقات خود ادعا کرد که  آنچه باعث عفونت ِ پس از جراحی میشود وجود ذرات بسیار ریز یعنی باکتریها در اتاق عمل هستند، برخی جراحان و پزشکان  نظر او را به سخره گرفته به او میگفتند خوب تو از این جادوگران بسیار کوچک خواهش کن که دیگر مزاحم کار ما نشوند.(نقل به معنی)    ولی سرانجام واقعیت و حقیقتِ فکر و ایده او درعمل و پراتیک به اثبات رسید به طوری که کهنه پرستان اگز هم میخواستند دیگر نتوانستند مخالفت کنند.  از آنجا که نوآوریها ،واندیشه های نو ، فرزندان زمان خود، و درپاسخ به نیازها و ضرورتهای حیات انسانی می شکفند، لاجرم مورد استقبال انسانهایی قرار میگیرند که درکار غوطه ورند و در گیر و دار ساختن  زندگی وبا امید به آینده ای بهتر، دنیای نظر را محض دنیای عمل میخواهند. به همین جهت  آنچه حقانیت اندیشه های نورا محقق میکند نه فقط استدلالهای منطقی و نظری بلکه پراتیک واقعی حیات انسان است. در این مسیر سرها بریده ، گردنها زده شده و تنها سوزانده شده اند به این علت که اقلیتهای حاکم که دارای امتیازاتی هستند از بیم از دست دادن امتیازات خود، خواهان ادامه وضع موجود و دشمن هر گونه تغییر هستند.   مجتبی واحدی افاضات زیادی داشتند از جمله اینکه: ” تمام اعدامهایی که جمهوری اسلامی انجام داده با محاکمه بوده ، ما یک اعدام هم بدون محاکمه نداشتیم.” و یا “مردم خودشان میلیونی به استقبال خمینی رفتند و حالا میگویند خمینی سر ما کلاه گذاشت شما سرهایتان را برای کلاه آماده کردید حالا مواظب باشید دوباره سرتان برای کلاه آماده نباشد.”

البته کیست که نداند سرهایی که برای کلاه آماده نبودند و آماده نیستند به فاجعه بار ترین شکل بر سر دار رفتند و همچنان میروند. . و زنانی که حجاب  و روسری نخواسته و نمیخواهند چگونه پاسخ گرفته و میگیرند. ازاین دست پرورده ی  مشتی رمال و شیاد حوزوی که اینگونه بیشرمانه مردم را مقصر معرفی میکند باید پرسید مردم به استقبال خمینی رفتند و از او خواستند روزنامه هایشان را توقیف کند؟ از او خواستند به ضرب کتک و شلاق و زنجیر وچاقو و اسید پاشی حجاب را به زنان تحمیل کند؟ از او خواستند به جرم رقص و پایکوبی مردم را به زیر ضرب تازیانه ببرد؟  زبان هر گونه مخالف و منتقد را ببرد؟ و هزاران پزسش دیگر.

سفسطه های مجتبی واحدی ارزش انتقاد ندارند قصد من در این نوشته اشاره ای است به ارتباط دو نکته ی “نظر اکثر مردم” و “مجازات اعدام” و سفسطه ای که مجتبی واحدی و همقطارانش از آن ساخته و با آن عوامفریبی میکنند. این شکل از سفسطه یکی از آموزه های اربابان سرمایه است که موارد استفاده زیادی دارد. ازجمله درانتاریو که خود در آن زندگی میکنیم ، پارلمان قصد تصویب “دادگاههای شریعه” را با همین عنوان “احترام به فرهنگ گروههای مذهبی”  داشت ، ولی تحت فشار کمپینها و جنبشهایی بر ضد آن موفق به انجام آن نشد.

مدت کمی نیست که مجتبی واحدی (نماینده کروبی) به عنوان نیروی تازه نفس از خیل سبزالله میهمان دائم و شاید میزبان در صدای آمریکا به عوامفریبی مشغول است.  در یکی از برنامه ی ماه پیش صدای آمریکا (خرداد 91) وقتی در باره ی مجازات اعدام از او سؤال شد، پاسخ میداد که فرهنگ انتقام گیری در جامعه ما سنتی است که نباید نادیده گرفته شود، و با این ترفند شروع کرد به حرافی که مجازات اعدام برای جرائم سنگین مواد مخدر باید اعمال شود. جالب است که بدانیم رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر ، شانزده سال پیش در مصاحبه رادیو تلویزیونی اعلام کرد که مجازات اعدام،نه تنها  جرائم مواد مخدررا کاهش نداده بلکه میزان این جرائم  چند برابر افزایش داشته. مثل اینکه مجتبی واحدی از همکارهای خود در رژیم هم شانزده سال عقب تر،و  حد اقل دویست سال هم از مخالفین اعدام عقب تر است. البته جای تعجب نیست چون او پایبند به عقاید مذهبی هزا و چهار صد سال پیش است.

درهمین سخنرانی سبزهای تورنتو، باز هم در مورد اعدام مورد سوال قرار گرفت و باز هم با حقه بازی متوسل به حربه “فرهنگ اکثر مردم”شد. دفاع او از مجازات اعدام از نا آگاهی نیست. او و همکارانش خیلی خوب میدانند که اعدام یک راهکار ذاتی، و عادی اعمال حاکمیت طبقات ارتجاعی حاکم است و بیشتر از هرکسی میدانند که سکوی قدرتشان بر تلِ اجساد اعدام شدگان استوار است. آنها خوب میدانند که نظامهای حاکم سرمایه داری به میدانهای تیر برای خفه کردن هرگونه صدایی علیه استثمار و حق کشی نیاز دارند. کشتار و اعدام و گورستانهای جمعی با نام و بی نام، ابزار کار نظامهای حاکم سرمایه و سود است و اگر در بعضی کشورها مجازات اعدام لغو شده باید آن را دستاورد مبارزات و پایداری جنبشهای  مداوم ا جتماعی علیه اعدام دانست. او و امثال او البته که نمیخواهند اعدام، این قتل عمد دولتی، این لکه ننگ از دامن زندگی انسانی برای همیشه پاک شود. باید بهانه هایی باشد تا بتوان با توسل به آنها  نطفه های اعتراض و آگاهی و انسانهای آزاده را خفه کرد. در نظام سرمایه و سود ، توده های کارگر نه تنها زیر تازیانه ی فقر به نوعی مرگ تدریجی محکوم میشوند، نه تنها برای به دست آوردن لقمه ای نان در مسیرهای پر خطر پناهندگی، در دریاها طعمه ماهیان دریا میشوند، بلکه  باید بتوان با ایجاد رعب و وحشت در دل آنها مجبورشان کرد تا به استثمار و توحش بردگی مزدی تن بدهند. همین جاست که به ما میگوید جنبش ضد نظام بردگی ِ سود و سرمایه حق دارد خود را پرچمدار مبارزه علیه اعدام بداند.

البته که نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی به مجتبی واحدی ها به عنوان یکی از حکام تازه نفس نیاز دارد. و گروههایی نیز در خارج از کشور با دعوتهای محترمانه ازاو و همپالکیهایش، چنین وحوشی را به عنوان اپوزیسیون معرفی میکنند.

اما اگردیروز،  در سال 57،  مردم شخصیتهای از گرد راه رسیده مثل بنی صدر و یزدی و قطب زاده و رفیق دوست و بقیه اراذل و اوباش را نمیشناختند، امروز خوشبختانه این عمله اکره های نهادهای پلیسی و امنیتی واطلاعاتی مثل همین مجتبی واحدی و فاطمه حقیقت جو و سازگارا و نوری زاده و شریعتمداری و موسوی خوئینی ها را از طریق همین  افاضات و وارونه پردازیهایی که هر روزه  در صدای آمریکا و در جمع سبزهای خارج کشوری دارند، میتوانند بشناسند.

آنچه مسلم است اینکه این آدمخواران از ترس  سیل هولناک جنبش اجتماعی است که بساط جادوجنبل اصلاح طلبی پهن کرده،  اینگونه خزعبلات را سرهم میکنند. اگرچه گروهی در تورنتو مجتبی واحدی را به عنوان یک عنصر اپوزیسیون با کبکبه و دبدبه – با پیش سخنرانیهای خسته کننده-  برای سخنرانی دعوت کرده بوند ولی پرسشهای مطرح شده، به دعوت شونده و دعوت کننده نشان داد که نمیتوان مخاطبین را نادان فرض کرد.