چی گونه
چی گونه بر نکشم آواز
چسان ، بگوی
پنجره ها را
به روی فرقت و غربت
و باز دیدنِ غم
و نبضِ عبث
میخکوب کنم ؟
************
درین نشستن من در کنار ثانیه ها
شتابِ فصلِ دگرگونیست .
************
که من ز نسلِ شکستم
و از شمارِ همان شاعرانِ زمینی
و کاشف و مغضوب
ولی
نه مدح عادتِ من می شود
نه بیعتی به خباثت .
. . . . . . . . . . . . . . .
اگرچه
می سوزم .
دوهزارویازده عیسایی
برلین ، تحریر نهایی
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.