جناب عالي درد مشترك دارم ميخواهم شما را نيز شريك سازم رنج درد مردم افغانستان تنها و تنها مربوط به اين و آن نيست بلكه به همه مردم افغانستان كه براي فرداي بهتر مي انديشند ارتباط دارد حالا كه مردم اعتماد كرده اند امانت خويش را بشما سپرده اند ارزش هاي اين امانت بار سنگين است بر شانه هاي شما باور دارم گرنگي آنرا احساس مي كنيد شما ميدانيد افغانستان را هيچ كس به تنهايي نمي تواند ازاين بحران فراگير نجات دهد وبه سر منزل مقصود برساند انتخابات كه گذشت فرد برنده نيست ملت برنده است اما كشتي شكسته اي كشورم به حضور و مشاركت طيف وسع از مردمان دلسوز و سياستمداران آگاه در يك تفاهم و همگرايي براي فرداي درخشان هم يك ضرورت عيني است و هم يك حقيقت ذهني جناب عالي مشارکت در حكومت بعدي براساس مواد مختلف قانون اساسي جمهوري اسلا مي افغانستان و براساس
يک مفاهمه ملي و حتي بين المللي جزيي از حقوق اجتماعي مردم است و ابزاري است مطمئن براي تحقق وفاق ملي و يکپارچگي انسجام اجتماعي.نه تنها من نظريه پردازان اجتماعي، مشارکت را به چهار عامل وابسته مي دانند، که آنها عبارتنداز: انگيزه هاي سياسي، موقعيت اجتماعي، ويژگي هاي شخصي و محيط سياسي. به اين عوامل بايد منابع و تعهد را نيز افزود. مشارکت عادلا نه زماني امکان پذير است که چهار عامل فوق الذکر، به صورت مساوي و عادلا نه در دسترس همه مردم و همه گروه هاي اجتماعي كه در انتخابات نقش برازنده و كليدي داشته اند عادلانه در دسترس همه احزاب وجبهه ها اشخاص و افراد قرار گيرد. بنابراين اگر اين شرايط براي همه به صورت يکسان تشريح و توزيع نشود، ضمن اين که عدالت اجتماعي نا مكمل بوده مجروح مي شود مشارکت به عنوان ابزار «هويت بخش جديد نه تنها نهادينه نمي شود، بلکه سطوح و لا يه هاي ظاهري آن نيز اثر چنداني در تعادل بخشي به نظام اجتماعي و حكومت آينده نخواهد داشت و در دراز مدت فرآيند مشارکت را عقيم خواهد کرد.كه نتيجه مطلوب از آن بدست آمده نمي تواند از سوي ديگر اگر مشارکت مسير نهادينه شدن را طي نکند، تنها استفاده ابزاري دارد براي يک هدف يا دفاع براي پيشبرد يک فرد يا گروهي از افراد و اين نوع مشارکت صرفا ابزاري است که با استفاده از آن مي توان به قدرت رسيد يا قدرتي را چند روز حفظ کرد اما دوام آن دوام آن قدرت استحكام دايمي و فراگير نداشته شكننده بنظر مي رسد چنانچه همدلي، همفکري و هم احساسي و اثر وفاق جمعي هم در گفتار و هم در عمل نخواهد داشت. كه از آن بتوان همه گره ها را گشود اما اگر مشارکت مسير نهادينه شدن را طي کند، هموطن آرماني بوجود مي آورد. هموطن که در فرآيندهاي جامعه مشارکت دارد، هموطن که نه تنها از حقوق خودآگاه است، بلکه از وظايف و مسووليت هاي خويش و ديگران هم آگاه است و مشارکت در تجربه و يادگيري دارد. چنين شخص است که مي کوشد هزينه هاي جامعه را به حداقل و منافع جامعه را به حداکثر برساند. انتخابات رياست جمهوري دور سوم را بايد در حكومت بعدي به شيوه نوعي مشارکت سياسي تبديل كرد که به شرکت در فراگردهاي سياسي اجتماعي و به گزينش رهبران سياسي كار آگاه منجر مي شود. كه سياست عمومي را تعيين مي کند يا بر آن اثر مي گذارد. اين مشارکت وقتي ارزش دارد که مشارکت اجتماعي يعني مشارکت کم و بيش آشکار در حيات اجتماعي جامعه مثل مشارکت در همه كمي و كاستي ها مشاركت در زدون بحران مشاركت در راه بدست آوردن امنيت مشارکت در فرهنگ عمومي و تقبل مسووليت و ايفاي نقش اجتماعي براي اقشار و اقوام كه خرده فرهنگ هاي مختلف را به دنبال داشته باشد. اگر چنين نشود و مشارکت در انتخابات تنها قدرت را براي يک گروه يا يك فرد حفظ کند يا قدرت را از يک گروه به گروه ديگر منتقل کند يا حتي در بهترين شکل، قدرت را بين گروه ها و احزاب مختلف قسمت کند اما مقوم مشارکت اجتماعي و سازنده نباشد، آرامش و امنيت نياورد حقوق مردم اعاده نشود وفاق ملي هرگز حاصل نخواهد شد. شما ميدانيد وفاق ملي تنها محصول مشارکت سياسي نيست، وفاق ملي محصول مشارکت اجتماعي است و مسائلي مثل ناهنجاري هاي فرهنگي با مشارکت اجتماعي حل مي شود، نه با قدرت سياسي يک گروه فکري. منتخبين مردم در فراگرد يک مشارکت سياسي خطاي تاريخي گذشتگان را مرتکب نشوند و بدانند اين مشارکت سياسي چه مطلوب و چه نامطلوب همه کاره نيست و اگر نتوانند اين مشارکت را به مشارکت اجتماعي پيوند دهند و نتوانند مشارکت اجتماعي را نهادينه کنند، راه به جايي نخواهند رسيد افراد و گروه هاي پيروز اين انتخابات، چه آنها که خداي نکرده با توسل به کانون هاي قدرت تقلب و ثروت يا هر ابزار ناصواب ديگر كه اميدوارم چنين نباشد به اين پيروزي دست يافته باشند يا آنها که در يک فرآيند سالم پيروز رقابت ها شده اند بدانند که اگر مشارکت اجتماعي يعني مشارکت خرده فرهنگ ها را بتوانند ايجاد کنند و تداوم بخشند کاري کرده اند، كه قابل تقدير است در غير اينصورت تفاوتي بين پيروزمندان دسته اول و دسته دوم نخواهد بود. سوالا ت و خواسته هاي مردم، به ويژه رسانه ها فرهنگيان را در دوران فعاليت هاي تبليغاتي به دقت مطالعه کنيد و بر آنها تحليل و تفسير داشته باشيد. چه گفته ايد چه وعده كرده ايد و مردم چه انتظار دارند ممكن اين نوشته ام به دماغ بعضي ها خوش نخورد اما من از وضيعت موجود افغانستان طور نسبي آگاهي دارم باور دارم اين كشور به همكاري و مشاركت ملي ضرورت دارد اکنون که اين سطور را مي نگارم هنوز از نتيجه انتخابات كي برده و كي ها باخته خبر درست در دست ندارم طرفداران هر كانديد خود را پيروز معركه ميدانند ولي كميسون مستقل انتخابات تا هنوز لب بسته از پيروزي كسي حرف نمي زند ولي بطور قاطع اعتقاد دارم صرفنظر از گرايش هاي حزبي و جناحي، زباني قومي و قبيلوي و تنظيمي افرادي که به قدرت بخشيدن و دوام آفريدن براي مشارکت هاي اجتماعي اهتمام و باور دارند حتمي راي مردم را کسب کرده اند و اين افراد حافظ منافع ملي خواهند بود. چون از اعتماد مردم زياد تر بر خوردار اند با توسعه مشارکت اجتماعي مي توان به توسعه ظرفيت هاي انساني رسيد و تکيه بر کانون هاي قدرت و ثروت از هر نوع آن تداوم نخواهد داشت.ريختن راي مردم در صندوق ها يك امانت است كميسون مستقل انتخابات اين امانت را صادقانه بايد تحويل شخص نمايد كه مورد اعتماد اكثريت مردم قرار گرفته و به تفاهم و همكاري با اشخاص و گروه هاي ديگر باور داشته باشد .