آغاز بی پایان – راه نوین و مرثیه : « ج »عابد از هالند

ج  عابد

آغاز بی پایان

طعمهِ توپ عدو خانهِ من

سقف نیلگون خدا چتر شده

حال به عریانی یی من در شب تار

غم و اندوه ای فزون ستر شده

چون خدا رنجیده    یاکه خوب خوابیده

این چنین بیغوری   در جهان نا دیده

حال درین شهر فقط شیخ و فقی بیدار است

مکر و تزویر اوشان، بر همه گان آشکار است

***

این به فتوای کدام اهل خرد ؟

در قتال دیگران داشت حضور

تا به فردوس برین عرض وجود

از شطِ خونِ غریبان عبور

عقل و وجدان مرده    عطوفت تیر خورده

اندرین عصرعلوم     خواب غفلت برده

حال درین شهر فقط تنقید من آزار است

جهت تنطیم امور، اصل بقا پیکار است

 

ج (عابد) ۲۱ جولای ۲۰۱۴- هالند

مرثیه غور

 

ای خون آشام ترین عاصی یی عصر !

بکدام مذهب و آئین تو باور داری ؟

کافر و گبر کجا مثل خودت خون ریز است

این شرارت که بر همنوع خود میداری

امر حق نیست که تو خون هزاره ریزی

یعنی بر ابلس وقت، سر فرو می آری

دستی اخوت بده، هستی یقیناً انسان

نیست شایسته بتو، قلب کسی آزاری

مردم غور و تو، مخلوق یک خالق اید

تو به فرمان کی ها بر رخشان تیر باری

نیست جز لعنت افزون نثار تو شود

داند (عابد) که بر شیطنت ها ابزاری

 

ج (عابد) ۲۶ جولای -۲۰۱۴ –هالند

 

یک راهِ نوین

 

یک راهِ نوین باید، زین خانه بدان خانه

با شوقِ حضور ریزیم، پیمانه به پیمانه

بی مخمصهِ روزگار، معنی به حیات بخشیم

ارعاب نکنند هرگز، دیوانه ز دیوانه

مخروبه متعفین است، ازکثرتِ خونِ قوم

شیرازه درید پیوند، از خانه و کاشانه

از فیضِ شقاوت ها، از خامه شرر ریزد

درفکر عدم کوشند، یکدانه به یکدانه

اوراق همه ایام، رنگین به خون است افسوس

افزون شده تعدادش، افسانه چو افسانه

بی شرمی قد افراشته، حیّا بکفی یغما

دشنام رکیک گویند، جانانه به جانانه

درحسرتِ روز پار، از دیده گوهر ریزیم

تا نیمه شب ها بودیم، میخانه به میخانه

بگذار سر خود (عابد)، برزانو تفکر کن

باید که بیرون باید، رندانه کزین خانه

 

ج (عابد) ۷ اگست ۲۰۱۴- هالند

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.