پای مرا بسته است
زنجیرِ زمان …
و فقط –
از خاطره ها
بوی وطن می آید !
و مشامم را
عطرِ خوشبویِ طفولیت
پُر کرده است …
و مرا آید یاد
بازیِ طفلانه
به صحرا ، به دشت
به میانِ گلها
و صدای مادر
که نوازشگرِ گوشم بود :
دخترم !
دور نرو
خطر در راه است
بیا نزدیکم .
و منِ بی پروا
به فکرِ گُل و هم چیدنِ آن
از برای مادر …
چه زمانی بود
چه زمانی بود
آوانِ طفلی .