قهرمان موسیقی افغانستان ُ استاد محمد حـــســیــن ســـرآهـــنــــگُ طوریکه به همه مشهود استُ از پــیـشتازان درجه یک موسیقی کلاسیک شرقی بشمار میرفت. او تعلیمات اساسی موسیقی را درشروع از پدر خویش استاد غلام حـــســین فرا گرفت و بعدبه هند رفته شاگرداستاد عاشق علی خان گردید.
استاد عاشق علی خان از پیشوایان مکتب پتیاله بوده که این مکتب نه تنها مزایای مکاتب موسیقی قبل از خودرا داراستُ بلکه باازدیاد طرز تهمری خوانی ُ امتیاز خاصی را عرضه میدارد. استادان نامدار برای غلام علیخان و برادرش برکت علی خان هردو پرورده ء همین مکتب شمرده میشوند.
استاد سرآهنگ برعلاوه از اینکه اساسات موسیقی کلاسیک راازاین مکتب بیآموخت ُدر ساحه نوآوری ُ کمپوزُ وغزل سرایی پیش قدمی نمود. تا اینکه سرآمد زمان خویش گردید. امتیاز غزل سرایی استاد سرآهنگ دراین است که اولا کمپوز نغمه بصورت سچه وخالص از یک مقام و یا راگ معین مشتق گردیده است.
دوم: شعر منتخبه بصورت بسیار متوازن در آهنگ کمپوز گنجانیده شده.
سوم : اشعار بلند پایه را انتخاب کرده ُ توجه خاص به شاعر فیلسوف مشرب زبان دری ُ میرزا عبدالقادربیدال داشته ُ و در واقع این استادسرآهنگ بوده که بیدل را متجلی ساخت. درک معانی ُ صحت شعر خوانی و کمپوز غزل ازخصوصیات اوست. او با غزل سرایی خویش موسیقی فولکلوری و منطقوی وطن را غنا بخشید.
گرچه برخی از استادان دیگر بشمول استاد قاسم ُ استاد غلام حسین ُ استادنبی گلُ استاد نتوُ استاد شیدا وغیره نیز در این رشته خدماتی را انجام داده بودند. ولی دانش و بیداری علمی و هنری استاد سرآهنگ چشم گیر میباشد. او کتاب قانون « طرب» را نوشت. وهم چنان یک راگ جدید را بنام راگ « هزاره گی» که خلاف معمول صرف از چهار سرُ متشکل است ُکمپوز نمود.
یادم هست هنگامی که کمیته ترفیعات علمی فاکولته طب کابل
درجات علمی پوهاند را برای استادان مستحق طب پیشنهاد مینمود ُ اولین شخصی که خارج از کدر پوهنتون بحیث مستحق درجه اول رتبه پوهاندی بخاطر آمد ُ شخص استاد سرآهنگ بودُ البته اخذ القاب شیر موسیقی ُ بابای موسیقی ُ وسرتاج موسیقی نیز دل پسند وقابل ذکراست ُ ولوکه باهیچ گونه امتیاز مادی همراه نبوده است.
بهرصورت هدف بنده دراینجا ذکر مقام مسلکی ویا شرح سرگذشت استاد نبوده بلکه ذکر خاطراتی است که در طول تماس ها و برخورد های شخصی جلوه گرشده واز لابلای آن شخصیت و کرکتر او تبارز مینماید. لیاقت را در هر جا میتوان سراغ کردُ ولی لیاقتی که با یک شخصیت عالی توام باشد ُیک اندازه ناب استُ پاکی عقیدهُ شهامت اخلاقی و وطن دوستی استاد سرآهنگ تا دم مرگ پا برجا ماند و ناملایماتی روزگار نتوانست این اوصاف اورا متزلزل گرداند.
استاد ولایت خان ستارنواز افسانوی ونابغه موسیقی کلاسیک هند در وصف صمیمیت و قدردانی استاد سرآهنگ چنین حکایت میکند. : « وفتی بکابل رفتم ناوقت شب بودُ ازکسی پرسیدم سراهنگ کجاست . چه حال دارد؟ گفتند همین جاست ُ خوب کسی از آمدن من برایش اطلاع دادُ به مجرد که خبرشد ُ برخاست ونزد من امدُ پرسیدم چرا دراین نصف شب زحمت کشیدی ؟
گفت عجب ُخودت ازآن راه دور تااینجا بیایی و من دراین مصافت کوتاه به دیدنت نیایم.»
جرئت استاد سرآهنگ به اندازه ای بود که در زمان خلقیها آهنگ ضد خلقی را خواند :
« آثاربنای خلق بردوش خطاست» و به سمع مردم رسانید.
استاد سرآهنگ در عین زمان شخص متواضع وفقیر مشرب بودُ من نمدانستم که استاد سرآهنگ مهارت در طبله نوازی نیز داردُتا زمانیکه یکروز دریکی از محافل ساز وتمرین موسیقی که در بین دوستان موسیقی شناس انجام میگرفت ُ حضور به هم رسانید واز قضا همان روز استاد محمد آصف طبله نواز نتواسته بود درمحفل اشتراک نمایدُ استاد سرآهنگ پرسید معطل چه هستید؟ُ گفتم طبله نواز نداریم.
استاد گفت : « داکتر صاحب بگیر ستار را ُ من همرایت طبله مینوازم.»
اینکه شاگرد هرقدر با استعداد باشد بدون داشتن یک استاد لایق نمیتواند به جایی برسد. روزی دور انداخته برایش ذکر نمودم که مردم می پرسند استاد چرا شاگرد تربیه نمی کند که روزی جانشین او گرددبا چهره نسبتاٌ جدی پاسخ داد :« آیا خودت مفت داکتر شدی و یا اینکه چندی سال کوشش شبا روزی نمودی ؟ سوال من این است که چند نفر تا حال حاضر شدند و علاقه و پشت کار نشان دادند که ن آنها را رد کردم و به شاگردی قبول نکردم؟…تعلیم به زور نمیشودُ همین پسرت که هم باشد و نخواهد چه میتوانی بکنی ؟»
بازهم ملاحظه میکنیم ُ کسانیکه مدتی به شاگردی او پرداختند و یا درکنار استاد قرارداشتند ویاازاو پیروی نموده اند ُ تعدادشان کم نبوده اکثرشان هنرمندان لایق و بعضی شان بدرجه استادی رسیدند. از جمله الطاف حسین سر آهنگ پسر استاد که پس از مرگ پدر جهد بیشتر نمود تا آرزوی پدررا تکمیل نماید.
چون موسیقی کلاسیک هم علم است وهم هنر استاد سرآهنگ را میتوان عالم و هم هنرمند خطاب کرد.
نظر استاد سرآهنگ راجع به موسیقی افغانستان ُ آقای عبدالوهاب مددی خیلی خوب در کتاب خویش بنام «سرگزشت موسیقی معاصر افغانستان» توصیح نموده که خلاصه آن چنین است.: «موسیقی درکشور ماچون ذوقی پیشرفت کرده ُ نه علمی ُ بناٌ اساس درست ندارد ُ جوانانیکه تازه رویکار آمده اندُ راه را گم کرده اند ونمیدانند که چه بخوانند و چه بنوازندُ وتا مکتب موسیقی دروطن مابطور منظم و اساسی دایرنگردد و یک عده اطفال از نسین پایین شامل مکتب نشوند نباید به آیندهء موسیقی کشور امیدوار بود.»
استاد سرآهنگ نغمات فولکلوری را به مناظر طبیعی شباهت داده وعقیده دارد که هرگاه یک مهندس در آن کم و زیاد نماید اصالت خویش راازدست خواهد دادُ فلهذا در موسیقی فولکلوری باید عین اشعار قدیمی و اصلی وساز محلی بکار برود.
متاسفانه استاد دریک چیز فرو گذاشت داشتُ و آن صحتش بوده ُ وقتی حاضر شد جهت معانیات و تداوی در شفاخانه علی آباد بستر گردد ُ کثرت وزن ُ برونشیت و عسرت تنفس مشکلاتی را تولید کرده بودُ ولی یک یا دو روز بعد بدون اجازه شفاخانه راترک وخانه رفت.
مدتی بعد اورادیدیم ُ پرسیدم : استاد چرا ازشفاخانه برآمدید؟ …. گفت : « داکتر صاحب هر چه میکنید بکنید ولی مرا بندی نکنید ُ یگان تابلیت وشربت بدهید که درخانه بخورم وبرای تان دعا کنم .»غیره از خنده چاره ای نداشتم.
گرچه رادیو افغانستان برای استاد سرآهنگ معاش مقرر داشته بودُ قسمت مصارف خود وفامیل خودرا ُاستاد از پروگرامهای که در هندوپاکستان اجرامینمودُ بدست میآورد تا جایکه من اطلاع دارم گاهی داشت وگاهی نداشت . با وجود آن و باوصف خراجی ُ درنمانده بود و گذاره اش بخوبی میشد. در ماه های مبارک رمضان عموماٌ با وبا هوتل خراسان قرارداد مینمود و هرشب از شام به بعد در آنجا اهالی با ذوق از شنیدن مقام ها وغزل های استاد بهره مند میشدند ُ محافل عروسی نیز منبع خوبی برای عاید شمرده میشد وهمه میدانیم که هیچ کس قادر نشده که «آهسته برو و بادا بادا » را به نوع وکیفی که استاد میخواندُ آرائه نماید.
دراینجا یادم از عروسی خویش ُ استاد تشریف آورد و به خواندن شروع کرد چون علاقه مرا به موسیقی کلاسیک میدانست ُ افتتاح خواندن را با راگ «یمن »نمود- وقتیکه خواندن به اوج خود رسیدُ یکنفر امد و من درنزدیکی استاد نشسته بودم ُ گفت: «عروس اماده استُ انتظار شمارا دارند»
گفتم : « یک ده دقیقه دیگر فرصت بدهید» زیرا نمی خواستم در خواندن استاد شکست واقع شود. چند دقیقه بعدتکراراٌ نفر آمدوگفت همه منتظرند. تامیخواستم چیزی بگویم استاد که متوجه موضوع شده بود ُ دفعتاٌ هارمونیه را متوقف داده روی بمن کرده گفت: داکتر صاحب چه میکنید ؟ بروید همه منتظر تان است » هردو خندیدیم و خاطره ان باقی ماند.
همه میدانند که استاد سرآهنگ از شعر وادب نیز برخوردار بودچنانچه بیدل را از قندی آغا آموخت و هم بعضاٌ خود شعر میسرایید.
استاد الطاف حسین پسر استاد یک قطعه شعر پدرش را که در زمان اشغال روسها در افغانستان سروده بود قرائت نمود که در این جاه نقل میگردد.
وطنداران وطن ویرانه گشته وطن منزلگه بیگانه گشته
بخاک ما تجاوز های اغیار پیش اهل جهان افسانه گشته
خداوندا بگردان این بلا را بما واپس بده این ملک ما را
به حق آن دو گیسوی محمد زبون گردان زبر دستان ما را
خاطرات فوق دلیل برانست که استاد سرآهنگ نه تنها یک عالم موسیقی بلکه شخصیت برجسته دارای شهامت اخلاقی و احساسات عمیق وطن دوستی بوده است. فلهذا مرگ او یک ضایعه ملی بوده و خواهد بود. روانش شاد باد