
دسمبر 1984 بود. تایر جیپ حامل [عبدالقادر] ذبیحالله – یکی از فرماندهان برجستۀ جمعیت اسلامی – روی ماین رفت و او کشته شد. همرزمانش شک کردند و گفتند کار افراد گلبالدین حکمتیار است. از میان احزاب سنی پشاورنشین، بنیادگرایان حکمتیار حتا در برابر غیرخودیهای همدیارش کینه داشت.
در هزارستان جناحهای اهل تشیع که از سوی ایران پشتیبانی میشدند، به جای جنگ با شورویها، درگیریهای خونین درونی داشتند. Alex Alexiev در پژوهشی نوشت: “بسیاری از احزاب سیاسی افغانستان زیادترین توان شان را صرف جنگ با همدیگر میکنند و دچار فساد و قوموخویشبازی هستند”.
پس از پنج سال نبرد، اتحاد شوروی دلیلی برای نگرانی از یورش همآهنگ به شیوۀ جنگ ویتنام نداشت. نیروی مقاومت پراکنده بود و چون توان رویارویی با آتش سنگین را نداشت، موضع تدافعی میگرفتند.
یکی از دشواریهای شوروی در آن زمان، بالا گرفتن مصرف مواد مخدر در میان سربازانش بود. اعتیاد با طولانی شدن جنگ – هم در ارتش و هم در افکار عمومی – مایۀ نارضایتی و فرسایش میشد. نیروی مقاومت نیر عین معضله را داشت.
ادامه خواندن “افغانستان: زخم خونین”نویسنده: Stephen Tanner-برگردان (فشرده): داکتر سیاسنگ
















