تا بسته به زنجیر ، عدو پای ترا
ایوای که نشنیده کس آوای ترا
ققنوسِ امیدِ وطنم، آزادی
ما منتظرانیم ، تماشای ترا.
ادامه خواندن تا بسته به زنجیر عدوپای ترا : میرزا ابوالپشمتا بسته به زنجیر ، عدو پای ترا
ایوای که نشنیده کس آوای ترا
ققنوسِ امیدِ وطنم، آزادی
ما منتظرانیم ، تماشای ترا.
ادامه خواندن تا بسته به زنجیر عدوپای ترا : میرزا ابوالپشمجناب استاد محمود فارانی! شما یکی از شاعران پیشگام شعر آزاد عروضی یا شعر نیمایی در افغانستان هستید، در کتاب «آخرین ستاره» تاریخ سرایش نخستین چهارپارهها و نیماییهای شما به سالهای ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ خورشیدی برمیگردد. در این سالها شما درست ۲۱ و ۲۲ سال داشتید؛ یعنی نخستین سالهایی که آموزشهای دانشگاهی خود را آغاز کرده بودید. پرسش این است که در آن روزگار هنوز مطبوعات افغانستان به نشر شعر آزاد عروضی روی خوش نشان نمیداد و دسترسی به شعر نو پارسی در ایران هم محدود بود، چگونه شد و چه عامل و انگیزههای فرهنگی ـ اجتماعی سبب شد تا شما از همان آغاز جوانی به چهارپارهسرایی و شعر آزاد عروضی بپردازید؟
ادامه خواندن گفتوگویی با محمود فارانی؛ پیش از شعر نو فارسی با شعر نو عرب آشنا شدم : استاد پرتو نادریبا درود،
این نوشته داکتر صاحب عبدالله محمودی را که سال قبل به مناسبت وفات استاد باختری پوست کرده بودم، اینبار در بخش های مختلف بازنشر می کنم.
با درود به داکتر صاحب عبدالله محمودی که صرفنظر از تشنجات و عناد های شخصی ، فامیلی ، سیاسی، برچسپ زنی ها و افتراهات، و برخوردهای ناصواب، در برابر استاد باختری ،در دوران که من به یاد دارم ، بسیار صادقانه ادای دین کرده اند و زنده یاد استاد واصف باختری را از اولین روز های اشنایی تا اخیر زندگی استاد به معرفی گرفته اند.
یاد استاد واصف باختری گرامی باد.
بخش اول…
باختری که من میشناسم
نویسنده:
داکتر عبدالله محمودی
08 اسد 1402
ادامه خواندن باختری که کس نه دیده ونه شنیده« بخش اول» : نوشته از داکتر عبدالله محمودی و احمدشاه
نذیر احمد ظفر یکی از شخصیت های شهیر و ژورنالست و ادیب و شاعر بلند اوازه افغانستان است.
اشنایی من با این شخصیت عالی و خبرنگار مسلکی ازسالها قبل در رادیو تلویزیون ملی افغانستان بوقوع پیوسته بود. همسرعزیزم انابت جان و اینجانب نه تنها در ایام اقامت ما در کابل باهم همکار بودیم بلکه در ایام هجرت نیز در رادیو تاشکند یکجا در سرویس خبری فارسی دری تورکی واوزبیکی فعالیت داشتیم.
دراین روزها خبر نیک وبسیار خوبی در رسانه مجازی شینده و در سایتهای هموطنان ما خواندم که وارث الشعرا جناب محترم ظفر شاعر شیرین کلام عصر حاضر افغانستان در غربت کتابی را تحت عنوان« بانوی قلم فرسا »در باره زندگینامه و خدمات علمی وفرهنگی خانم ماریا جان دارو در قید تحریر درآورده است که واقعاٌ یکی از مهم ترین کتاب های تالیفی جنا ب محترم ظفر بشمار میآید.
ادامه خواندن پیام تبریکی داکتر فیض الله ایماق بخاطر چاپ کتب جانب نذیر احمد ظفر بنام بانوی قلم فرسا و غزلیات وی بنام آرا·
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد …
درختان انبوه شاخ ادبیات و فرهنگ افغانستان یگان یگان فرو میغلتند و سر بر خاک غربت میگذارند. درختان انبوه شاخ ادبیات و فرهنگ افغانستان چارۀ دیگری ندارند، جز آن كه مرگ را پذیرا شوند، بی آن كه زمزمۀ نسیم آشنایی از سرزمین خود بشنوند. فرو افتادن هر درخت در این باغستان سوخته مصیبت بزرگی است و اما مصیبت بزرگتر این كه هنوز نفس مسیحایی بهار، مژدۀ از رویشهای تازه ندارد. هنوز روشن نیست كه تا فصل شگوفه چندین و چندین بهار فاصله است. هنوز روشن نیست كه زمستان سوزان غربت چی یلداهای دردناكی دیگری را تجربه میكند. .
وقتی خبر دردناک خاموشی آن روایتگر بزرگ داکتر اکرم عثمان را شندیم، مانند آن بود که صدای فرو افتادن کاجی را شندیم. کاجی به شکوه کاج کاشمر. تا یادم می آید مردی به مهربانی و شکستهنفسی او بسیار کم دیدهام.
ادامه خواندن دکتورآن عثمان ؛روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد: استادپرتو نادریبنام خداوند لوح و قلم
درین اواخر دو اثر بر گزیده و عالی از جناب محترم وارث الشعرا نذیر احمد ظفر به عنا وین (بانوی قلم فرسا) که در باره حیات علمی و هنری و اداری محترمه خانم ماریا بیگم دارد بحث میکند ، و دو دیگر مجموعه اشعار و یا دیوان چهارم ژور نا لیست کار کشته نذیر ظفر به عنوان (آرا)بطبع رسیده است.اول با نوی قلمفرسا: مو لف دانشمند و قلم بدست توانا جناب ظفر این کتاب را به افتخار خد مات ارزنده ِهنری، ادبی و علمی با نو ماریا جان در دو صد و هشتاد و دو صفحه نوشته و به طبع رسانیده است. درین اثر پر محتوا نظر یکتعداد از نویسنده گان وطن خاصتا همکاران خانم ماریا دارو، در قسمت کار کرد های محترمه ماریا دارو در خصوص طرز بر خورد وی با ما مورین و هنر مندان رادیو افغانستان آورده شده است، که واقعا میتواند آیینهِ فعالیت های او را نماینده گی نماید،به قرار نوشته محترمه فوزیه جان شهاب ، ماریا جان دارو مو سس کودکستان رادیو تلویزیون میباشد.
ادامه خواندن بنام خداوند لوح و قلم؛ دو اثر ماندگار از شاعر معاصر وطن ؛ وارث الشعرا نذیر احمد ظفر: نوشته از پروفیسور عنایت الله شهرانیای یار بیا کلبه ی ویرانه هنوز است
سرد است، ولی گرمی جانانه هنوز است
نَی نیست، نوا نیست، ببین حال و هوا نیست
تو باشی اگر، شور صمیمانه هنوز است
ادامه خواندن خوبان روزگار!..: همایون مروتیکی از روز ها گفت و شنید جناب سید عبدالقادر رحیمی با محترم نظیر رهگذر توجه مرا معطوف داشت، یادم آمد که آقای رحیمی یکی از آثار طنز خودرا تحت عنوان وزارت چلم ونسوار را بمن اهدا ءنموده بودند روی این ملحوظ لازم می دانم تا به معرفی این اثر ارزنده بپردازم. این کتاب در ( ۱۴۳) صفحه و (۳۸) عنوان با طراحی و نقاشی استاد توفیق رحمانی به زیور چاپ آراسته شده است.
باید یاد آور شد که شادروان جلال نورانی نویسنده وطنز پرداز معروف افغانستان تقریظی را درین کتاب با عنوان (( دوکلمه حرف حساب با قادر رحیمی طنز پردازی از خاک پاک هرات)) که در بردارندهء ده صفحه است آغاز نموده است. آن زنده یاد تا حد امکان در همه عنوان ها تبصره های نیک نموده ودر جایی طنز های اورا باطنز های Jonathan Swift جاناتن سویفت نویسنده و طنز پرداز آیرلندی مقایسه نموده است. همچنان. او در مورد شایق جمال ، محی الدین انیس می نگارد واز دهه چهل که ترجمان بنیان گذاری شده بود، از استاد علی اصغر بشیر هروی باد نموده و طنز های اورا شبیه طنز های دهخدا می داند.
ادامه خواندن یادی از طنز پردازان کشور ما :نصرالدین ساجوقیالسلام ای بــــــــــــیرق آزاده گان
افتــــــخار ســـــــــر زمین آریان
داری از رنگ سیاه و سرخ و سبز
قصـــــه های شــــــیر مردان زمان
ادامه خواندن سلام به بیرق نوشتهء : وارث الشعرا نذیر احمد ظفرمن در سال 973 میلادی- امسال 2019 میلادی است- در خوارزم تولد شدم. در آسمان قشلاقی که زندگی میکردیم؛ ستارهها، بسیار روشن و نورانی معلوم میشدند. گاهی، ساعتها، با ستارهها گفتگو میکردم.
مادرم، با هیزمفروشی، زندگانیی ما را تیر میکرد. من، چوبهایی که مادرم میآورد را؛ اره میکردم. هر بار، حلقههای چوبهای اره شده را، میشمردم. با این کار، میخواستم بدانم که درختان چند سال عمر کردهاند. این کار، بزرگترین ساعتیری من بود.
کودکی بودم عاشقِ یادگرفتن و دانستن. این عادتِ مرا، کسانی که در مدرسهها درس میدادند؛ دانسته بودند. از همین سبب، خیلی خورد بودم که به مدرسه گرفته شدم.
ادامه خواندن نام من البیرونیست؛ میخواهید قصۀ مرا بشنوید؟: مترجم رحیم ابراهیماستاد ، بیتو شعر وسخن گریه میکند
بلبل ز حسرتت به چمن گریه میکند
یک سال شد که بلخ به ماتم نشسته است
در سوگت این دیار کهن گریه میکند
اهل ادب کشند ز دل آه سوزناک
یک سر به درد و داغ و محن گریه میکند
ادامه خواندن به نخستین سالروز درگذشت واصف باختری : محمد اسحق ثنادوستان فرهنگی روگشایی کتب جناب محترم نذیر احمدظفر را در افغان اکادمی طی یک مراسم که دران محفل جمع از دوستان فرهنگی ؛ شعرا و نویسندگان اشتراک داشتند برگذار نمودند. دوستان هریک بنوبه خود پیرامون فعالیت های فرهنگ ؛ سروده های میهنی جناب وارث الشعرا صحبت کردند و این صحبت از خانم فوزیه جان شهاب میباشد : استماع بدارید و در اینده صحبت دیگر دوستان را نیز به نشر میسپاریم.
امروز کار “یادگار ابریشم” به کمک دوستان گرانارج (داکتر سید وحیدالله هاشمی، عبدالقدیر فضلی، انجنیر عثمان عظیم، مینه جان رووفی، سیده جان حسین، جلیل سلطانی، کاوه شفق، میم، صنم جان عنبرین، غزاله جان عفت، دینا جان امین، عبدالله حسینی و ظاهر حبیب) پایان یافت.
با سپاس فراوان از نظیفه جان عزیز، تورپیکی جان سلطانی، صالحه جان اسدی، لیلا جان مستان، صفیه جان حقوق حسابی، داکتر سید وحیدالله هاشمی، صبور رحیل دولتشاهی، شیرشاه ابوی، عبدالقدیر فضلی، کبیر امیر، کاوه شفق، صباح رهش، آصف معروف، و جعفر رضائی که فراتر از تایپ کردن در چند بخش دیگر نیز مهربانی نمودند.
ادامه خواندن “یادگار ابریشم”(گزینۀ نوشتههای کامله حبیب): داکتر صبورالله سیا سنگقۉشیق ( دو بیتی )
باید گفت که، قؤشیق«سرود، دوبیتی، چار بیتی، غزل ، یار- یار، نای – نای،
سوزوان ( داستان منظوم یازی وزیبا )، اله ( سرودیکه به خاطر خواب
دادن اطفال توسط مادران سروده می شود) رمضانی، اوراقچی (سرود
دروگر)، سرود اطفال، کیلین سالم ( مراسم سالمنامه ی عروس)، ماتمنامه ،
ادامه خواندن خلق دردانه لری : دکترا فیض الله ایماق
وطنداش باغینگه بیر نهال قده
بو نهال نامینی یخشیلیک اته
نهال نینگ یانیگه بیر گل ایکیب قؤی
بو گل نینگ نامینی گوزه لیک دیب قؤی
ادامه خواندن باغ وطن: ایرکین واحدوفباغ وطن؛ ارسالی داکتر فیض الله ایماقشخصیت والا گهر شاد روان استاد توريالي شفق، فاضل، آراسته بافضایل روشن، بینش مسلکی رشته سینما را، هنر ایکه جلوه گر حقایق، تحولات و اعمال زشت وزیباست، با افگار روشنگرانه وصمیمانه اش برای تمامی راهیان سینما که با ایشان در تماس بودند و اعضای پر تحرک شفق فلم و کورس آموزشی که درموسسه سینمایی شفق فلم ایجاد کرده بودند و مسوولیت آن بدوش من بود و در مجموع، خطاب به شاگردان اش تاکید میورزیدند، تاسعی بورزند که بکار وکمال شان ارزش قایل شوند.
بلی.. جناب استاد دقیق فرموده بودند،زیرا به ارزشها باید بی اندیشیم، چون ارزش یک قوه تحرک و تجلی فکریست، انسان را نیرومند میسازد.
ادامه خواندن شاد روان استاد توریالی شفق یک نام معروف، پایدار و جاودانه در تاریخ سینمای افغانستان (قسمت سوم ) نوشته: موسی رادمنشکفشِ گرانبهای تو از مالِ مردم است
آن فرشِ زیر پای تو از مالِ مردم است
تختی که با زنت تو در آن خواب میکنی
آن جامه و قبای تو از مالِ مردم است
خرجِ عمل، هزینهی دکتر در انقره
داروی تو، دوای تو از مالِ مردم است
ادامه خواندن گنجینه ی طلای تو از مال مردم است ؛ شعر از: میرزا ابوالپشمدر ده سال میان 1977 و 1987 نیز برای برخی رسانهها شعر، داستان و گزارش مینوشت، ولی از اکتوبر 1987 تا مارچ 1992 کارمند رسمی و همکار دایمی ماهنامۀ “سباوون” (ارگان اتحادیۀ ژورنالیستان افغانستان) شد؛ چنانی که در هر یک از پنجاهوپنج شمارۀ پیهم این نشریه، نام کامله حبیب به چشم میخورد.
نخستین گزارش او در اولین شمارۀ “سباوون” یادی از فیض کاریزی بود. سپس، پیوسته به گفتوشنودها میپرداخت و یادگارهای دلنشینی از وحید قاسمی، وحید صابری، انجنیر لطیف، ناهید، قمرگل و دیگران برای خوانندگان میداشت.
ادامه خواندن دیدبان “کشتزار سـوخته” : داکتر صبورالله سیاه سنگپنجاه سال یا بیشتر از این شاعری در دل کابل این حرفی را تکرار میکرد…
این حرف را به تکرار از هر کسی شنیدم
ظالم به روی دنیا ترس از خدا ندارد
با رهروئ بگفتم اینراه کدام راه است
گفتا که راه عشقست هیچ انتها ندارد
در اخر جاده سنگ تراشی در بازار شور بازار کابل مردی باریک اندام با چهره نورانی و لنگی و چپن در غرفه چوبی رنگ رو رفته و شکسته ی چهار زانو نشسته بود و چشم براه عابرین بود.
ادامه خواندن دکان عشقری ! سر بازار اگر دکان نمی کردم چه می کردم : رشاد رحیمی(Reshad Rahimi)کیم کؤریبدیر ، ای کونگل اهل جهاندن یخشیلیغ
کیم که آندین یخشی یؤق کؤز توتمه آندین یخشیلیغ
گر زماننی نفی قیلسام، عیب قیلمه، ای رفیق !
کؤرمادیم هر گز نیتایین، بو زماندین یخشیلیغ
دلربادین یمانلیغ کیلدی محزون کونگلومه
ادامه خواندن یخشیلیغ شعر میرزا ظهیرالدین محمد بابر : ارسالی داکتر فیض الله ایماقآدمهای سرشناس در روز مرگ شان نمیمیرند، زیرا دوست، آشنا، ناآشنا، بیگانه و گاه بدخواهان از خوبی آنان فراوان و فورانی یاد میکنند. مردگان سرزمین ما فردای آن روز میمیرند و در تاریکی تهنشین میشوند، چنانی که گویی هرگز زاده نشده بودند تا زیسته باشند و دنباله یابند.
او نیز شاید هنوز به خاک سپرده نشده باشد، ولی مانند رفتگان دیگر، میرود که به فراموشی سپرده شود. از گردش وارونۀ روزگار، در زندگی هم سرنوشت بهتری نداشت. تا دست راستش درست کار میداد، چندین سال از شما و همۀ ما نوشت، زیاد نوشت. بازتاب پس از کوچیدن خودش کوتاه بود: “یادش گرامی باد”. کامله حبیب سزاوار اینهمه نامهربانی نیست.
ادامه خواندن آدمهای سرشناس در روز مرگ شان نمیمیرند، : داکتر صبورالله سیاه سنگموسسه مطالعات استراتژیک افغانستان. روز جمعه بیست و هشت جون ۲۰۲۴ ، پنجمین جایزه ابو علی سینا را طی محفلی که دربردارنده ء سخنرانی ها و اجرای موسیقی محلی هرات توسط جان بیلی John Baily وویرونیکا Veronica و میشل گاسکو رباب نواز هسپانوی Michel Gascoبا دکتر سلیمان حق پناه بود در لندن به پروفیسور جان بیلی و همسرش ویرونیکا تفویض نمود. این جایزه بنام یکی از دانشمندان مشهور جهان ، ابن سینا که آثارش فراتر از مرز های فرهنگی و جغرافیایی است نامگذاری شده است. جایزه مذکور عبارت است از قطعه سنگ لاجورد بدخشان انتخاب شده که بیش از ۷۰۰۰ سال مورد استفاده بشر قرار داشته است.
ادامه خواندن اهدای جایزه: ارسالب نصرالدین سلجوقیبا درود و مهر سروران ویاران خجسته درین راه…
میخواهم از ان زمان و اقلیم اموزش های مسلکی چه،چیزی يا اندکی که لازم است خاطر نشان سازم ..
مرا عهديست باشادی که شادی ان من باشد
مرا کویست با جانان که جانان جان من باشد.
مولوی.
ادامه خواندن شاد روان استاد توریالی شفق یک نام معروف، پایدار و جاودانه در تاریخ سینمای افغانستان (قسمت دوم ) نوشته: موسی رادمنشعمری ست گشته سُرورازبرم جدا
یا من شدم به هجر و فتادم زاوجدا
روزم به یاد گمشده ام شام می شود
شامم به فکر صبح نباشد ازاو جدا
مقهور روزگار و سزاوار غربتم
افتیده ام به دام و نگشتم ازاو جدا
ادامه خواندن سُرورگم شده : میرعنایت الله سادات