ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت ان است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
|

هر سال هر بار جسته و گریخته و گاه و بیگاه پراگنده تر از باطن و متن گفتار ها و نوشتار هایی در مورد عاصی می شنوم و می خوانم که بیشتر بار قصه گویی دارد تا یک نثرادبی و یا نقد ادبی. وقتی که ما چهار چوب دنیای ادبی و شعری یک شاعر را با خس و خاشاکهای حاشیه ای پر میکنیم تنها قصه هایی ساخته ایم که بیشتر برای شب نشینی های شب یلدای ما مفید است تا بها دادن و قدر نمودن ازهنرمندی یا شاعری از مرز و بوم بی در و پیکر ما.
یک شاعرمتعلق به یک جغرافیای فرهنگی وسیع است. هیچ شاعری را بر مبنای زادگاهش نمی شناسند و یا هیچ نقاشی را در تصاویر پیرامونش به بررسی و نقد نمی نشینند و هیچ هنر هنرمندی را بر مبنای قومیت قومی کرکتر نمی دهند و ارج نمی گذارند. ما را چه شده است که اینگونه بی تغیر هنوز در گوشه های تاریخ به گونه ی می نویسیم و می خوانیم که گویا صد ها سال در تولد خویش تاخیر داشته ایم.
یکی او را از روی پنجشیر معرفی می کند دیگری آنرا با جزئیات و خصوصیات و هم نشینی هایش در صفحات عمومی نقاشی می کند و این امر را از واجبات امور می داند. دیگری او را از روی شباهت چهره اش با سربازی که از پشت کوهی به شهر تیر اندازی می کند در اشتباه گرفته جانی و آدمکش خطاب میکند و یکی درنقل و قول هایش مستقیم وارد حریم خصوصی او شده و حتا از رابطه ها از عشق ها و از هر تار و پودی که به ذهنش می رسد فرشی می بافد و روی آن می نشیند که گویا وانمود کند که بخشی از تاریخ یک هنرمند را می نگارد. یکی بدون در نظر گرفتن مسایل اخلاقی فیلم می سازد و از او در آن فلم به هر ریسمانی آویزان می شود وتنها چیزی که در همه این موارد غایب است و خبری از آن کمتر است موضوع هنر و ادبیات و جایگاه عاصی در این بستر است.
ادامه خواندن کوتاه نقدی بر نقدها و گفتهها: میــــــتـــــرا ارشــــــادی عاصــــی
|