« رادی » و « جوانمردی» ، نمادي ازشكوه فرهنگ آريايي دکتورشمس الحق آریانفر

  sh-arianfarn;jدکتور آرینفر  آريائيان والاتباروفرهيخته همچنان كه فرهنگ ومدنيت عظيمي رابه جهان عرضه داشتند ، در زمينۀ ارزش هاي معنوي واجتماعي واخلاقي نيزاصل هاوشيوه هاي راتسجيل نمودندو به ميراث گذاشتند كه تاهنوزمايه مباهات بشري و موردكاربرد جوامع انساني، در راستاي عز وشكوه وبالندگي آریائیان است.  رادي وجوانمردي يكي از اين شیوه ها واصل هاست.

رادي سنت شكوهنده آريايي است وبرخاسته ازسرزمين باستاني آرینزمين است كه تمام خطۀ خاور وحتي اروپا را درنورديد.

“رادی“ كه به نام هاي “جوانمردي“ عياري“ فتوت“ كاكه گري“ از روزگار باستان تاامروز ادامه دارد ،مجموعۀ است ازكنش ها وباورهاي درراستايي:ايثار ،فداكاري ،ازخودگذري ،خدمت به همنوع، غريب نوازي وپاسداري ازارزشهاي انساني.

 رادمردان آريانااين سنت وشيوه رادرساختار تشكيلات عياري درخراسان كهن ادامه دادند. سازمان عياري ،رئيس وسرهنگ داشت؛آدابي خاص براي پذيرش ومراتب ولباس ويژه داشت.كاركردوحتي لحن صحبت وواژۀ هاي كاربردي ايشان دربرخي موارد متفاوت بودكه تاهنوز اين ويژه گي محسوس وقابل درك است .راهيان اين تشكيلات دركشورهاي مختلف بنام هاي راد، جوانمرد عيار ،فتي ،اخي، الفته ،كاكه وغيره خوانده ميشد.

 رادي وجوانمردي بعنوان سنت جليل آريايي، وعياران وجوانمردان بحيث مردان آزاده،هميشه موردستايش وتجليل جامعه بوده اند که درفرهنگ وادب فارسي – دري ،بازتاب پرحرمت وباهیمنه اين سنت چشم گيراست.فردوسي طوسي ميگويد:                      

همه  مردمي  بايد   آيين  تو            همه   رادي  و    راستي دین  تو

جوانمردي وراستي پيشه كن           همـــه مـــرد می اندرانديشه كن

اسدي طوسي گفته است:

بهين رادي آنكه بي در د وخشم                       ببخشي نداري به پاداش چشم

جو  از  داد   پرداختي   راد  باش                      وزين  هردو پيوسته آزاد بــــــاش

 ناصر خسروگفته است:

گرهمي خواهی اين به عقل خويش كنند            هوشيــــار نــد   و جلــد و  عـيـــــــارانـــــد

حافظ می گوید:

          زان طره پرپيچ وخــــــم               سهل است اگر بينم ستم        

ازبند وزنجيرش چه غم               هركس كــه عيـــــاري كند 

 خامي وساده دلی شیوه جانبازان نيست           خبــــری ازبــــر  آن   دلبـــر  عیار   بیار

 باين يادكرد ،درنگي داريم برماهيت وپيشنه رادي وجوانمردي به عنوان ميراث وسنت سترگ نياكان فرهيخته ماوفرهنگ گسترده وغنامند آريايي.

ماهیت جوانمردی

 جوانمردان افرادي بودند باخصايل وفضايل بايسته، صاحب اخلاق والاي فردي واجتماعي ،يارمظلومان، جسور دربرابر ظالمان ،دليرو باشهامت ووفادار به عهد.

 درايران قديم طبقه یی بودند بنام « سواران» كه فرزندان خاندان هاي ويژۀ آريايي وهمه اهل شمشیروجنگ آوري وپهلواني بودند.

 یک «سوار» بايدچند خصوصيت رادارا  مي بود:عضوخانواده خاص آریایی می بود،،نامش درديوان دولتي می بود، شجاع ،راست گو ، صاحب هنر ،سلحشور وجوانمرد می بود. درصفت اين سوار ياجوانمرد آریایی آمده است:  

بايد ازهموطن وهم كيش خوددفاع كند . اگركس به او پناه آرد، اورا پناه دهد وجانش رادرراه پاس جوار وحفظ پناه آورنده  نثاركند،سخي وكريم باشد، به ناموس كسي دست درازي نكند ،بلكه دست ودل وچشم وزبان او پاك باشد، قولش درست باشد.(1)

 دانشمند فرزانه مهرداد بهار دراين زمينه مي گويد:

 “دلیري، پارسايي ،مهرورزيدن ،برسرقول ايستادن ، شيكبابودن ،به شب بيدار ماندن ومردمان راپاسداري كردن، از خصوصيات مشترك پهلواني وعياري است.(2)

پرويزناتل خانلري به استناد داستان سمك عيار که به همت ايشان چاپ گرديد،اصول اخلاقي عياري راچنين برمي شمارد:  “رازداري، راستي ،ياري درماندگان ،عفت ،فداكاري ،بي نيازي ، دوست دوست ودشمن دشمن، برادر خواندگي وخواهر خواندگي (3).

درقابوس نامه آمده است …اصل جوان مردي سه چيز است يكي آنكه هرچه بگويي بكني وديگر آن كه خلاف راستي نگويي ،سوم آن كه شكيب راكاربندي ،زيرا كه هرصفتي كه تعلق داردبه جوان مردي به زير آن سه چيز است.(4)

خصايل جوانمردي اصلی بودكه ، بايدهمه اقشار وطبقات باآن مجهزمي بودند، ولي جوانمردي هرطبقه متفاوت بود .عياران به گونه يي، بازاريان به گونۀ وصوفيان به طريق ديگر ،عياري داشتند. درقابوسنامه درشرح جوانمردي عياران آمده است:

 “بدان كه جوان مردي عيار آن بودكه او را ازآن چندگونه هنربود؛ يكي آن كه دلير ومردانه وشكيبا بودبه هركاري وصادق الوعد وپاك عورت وپاك دل بود وزيان كسي به سود خويش نكند وزيان خودازدوستان روادارد وبراسيران دست نكشد واسيران وبيچارگان را ياري دهد وبدبدكنان ازنيكان بازدارد وراست شنود ،چنان كه راست بگويد وداد ازتن خود بدهدوبرآن سفره كه نان خورد، بدنكندونيكي رابدي مكافات نكند واززنان ننك دارد وبلا راراحت بيند وچون نيك بنگري بازگشت اين همه بدان سه چيز است كه يادگرديم.(5)

  باظهوراسلام بازتاب وحضور خصايل جوانمردي رادردين اسلام ودرعملكرد مسلمانان شاهدهستيم .درين زمينه ازپيامبراسلام چنين روايت است.

  رسول خداگفت: جوانمردي امت مرا ده علامت است. گفتند: اي رسول خدا آن علامت ها كدام است ؟ فرمود: راست گويي، وفاي به عهد واداي امانت، ترك دروغ گويي ، بخشودن بريتيم ،دست گيري سائل، بخشيدن آنچه رسيده است، بسياري احسان ،خواندن ميهمان وسرهمۀ آن ها حياست“(6)

جوان مردي بااين خصوصيات داري مكتب خاص بود ومانند تصوف ،سلسله مراتب وشرايط داشت كه جوانمردان به آن سخت پاي بندبودند.

این یادکردهانشان میدهد که رادی ، جوانمردی وعیاری سنت بایسته وخصیصه ارجناکی بوده است که آریائیان برآن باورمند وعامل بوده اند.

 پيشنۀ رادي وجوانمردي

            پژوهشگران پيشنۀ رادي وجوانمردي را به دورۀ مهرپرستي گره مي زنند.

            مهرداد بهار درين زمينه مي نويسد: اگرآيين عياري – پهلواني ازسويي به آئين جوانمردي دوران اشكاني وازسوي ديگر باائين مهر پيوند داشته باشد ، بايدمعتقد شدكه ميان آيين مهر وجوانمردي پيوند تاريخي وفكري وجوددارد گسترش جهاني آيين مهر نيز به دور ۀ اشكانيان بوده است“(7)

به استناد اين قول پيوند جوانمردي باآيين مهر تسجيل مي گردد .اگر مهرپرستي دردورۀ اشكانيان جهاني شد ،مي دانيم ،كه اين آيين ازكهنترين باورهاي بشري است و  قدامت آن به قبل ازپيدايش زردشت مي رسد.

بعدازمهر پرستي قديم؛ فرهنگ هاي بازمانده از آريائيان ،فرهنگ هاي اوستائي وودايي است كه درحوزۀ تمدن  آريايي: افغانستان ،ايران تاجيكستان آسياي ميانه وشبه قارۀ هند،بالنده گردید. اگر رادی با مهر پرستی  پیوندی دارد ،درین جستار وابستگی آن را با فرهنگ اوستایی و ودایی به شناسایی می آریم.

 

رادی درفرهنگ اوستايي  :   واژۀ رادي دراوستابگونۀ راتی ratiآمده است ازمصدر  ra كه به معني بخشيدن ودادن است . دربرابرآن اراتي arati باحرف نفي ( a)بمعني نارادي وناجوانمردي ولئامت است.دراوستا فرشته یی وجوددارد بنام «راتا» كه پاسبان رادي، دهش وجوانمردي است.(8)

             اين يادكرد نشان ميدهد كه رادي ازباورهاي وكنش هاي آغازين  وبايسته آريائيان بوده كه به دستور كيش مزدايي به آن عمل مي كرده اند.درهمين رابطه پورداود ميگويد:

            شك نيست كه رادي ايرانيان ازاوستاونوشته هاي ديني پهلوي سرچشمه يافته ودرهمه دوران تاريخي رودي ازرادي ازدست باز ودل پاك آنان روان بود.آن چنان كه شماري ازمستمندان وارزانيان ازين رود مينوي سيراب وبرخوردار بوده اند.(9)

            پورداود كه اوستا راترجمه نموده و به تمام محتويات آن آگاهست به استناد اوستا،مي نويسد:

            ازگاثاها بخوبي پيداست كه سرايندۀ اين سرودها،خودمردي است رادمنش وبزرگوار:گذشته ازين كه مانند ايرانيان باستان دلير وبلندهمت است، ازصفت ايزدي جوانمردي هم بهره وراست.(۱۰)

                نگرشی برمتن اوستا واصول آيين زردشت، مي تواند برهان مشخص پارینگی رادی  وجوانمردی باشد.چه رادي وجوانمردي چنان باآئين مزدايي پيوسته كه بيشترگناهان بايد باداد ودهش جبران می شودنه با پتت(توبه) ونماز. يعني گناه بايد طوري جبران شود تاازان سودي بديگران رسيد.

          دربخشي ازاوستاپيرامون دادودهش ودستگيري همديگر چنين آمده است:

         اكثركساني دررسند كه خواستار چيزي باشند بايدآنان را بي نياز كرد.(11)

        درجائي ميخوانيم كه زردشت هرچه دارد بارادمنشي به آستان مزاد پيشكش ميكند وميگويد:

         ايدون ازبراي رادي- زرتشت زندگي خويشتن وپندارنيك وكردارنيك وگفتار نيك برگزيده خود را به مزدا  بخشيدوبه اشافرمانبري وتوانائي خودرا.(12)

درجائي ديگر زرتشت ميخواهد با رادي وستايش خودرا بشناساند وامتياز يابد:

        وتراپاك شناختم اي مزدا اهورا آنگاه كه وهومن بسوي من آمد ودرپرستش  باچه چيز هاي ميخواهي كه خود رابازشناسائي (درپاسخ گفتم ): با آن رادي ونماز نزد آذرتو.تا هنگاميكه بتوانم براستي انديشم.(13)وبازميخوانيم:

          ای مزدااهورا- یادآور وبجاي آورپاداشي راكه اينك آرزوي ماست از رادي خويش ببخشايش آنچه راكه تومزد دينداري وپارسائي مانندمن كساني پيمان دادي(14).

          درمينوخرد كه يكي ازنامه های گرانبهاي ديني است وبه پهلوي وزند دردست است چنين ميخوانيم: ازبراي نيكنامي ورستگاري روان- رادي خوشتر.(15)

وهمچنان درفصل سوم مينو خردفقرۀ (۲) آمده است:

        ازبراي روان رادي وازبراي همگان راستي وازبراي ايزدان سپاسداري وازبراي خويشتن دانش واز براي هركاري فروتني وازبراي آسايش گیتی شكست اهريمن وديوان خوشتر.(16)

         باز درهمان نامه آمده است:

       پرسید دانای مینو خردکدام کرفه بزرگتر وبهتر است؟ آنگاه مینو خرد پاسخ کرد: نخست بزرگتر کرفه رادی است ودیگر راستی.(17)

         درآیین مزده یسنا هرزردشتی كه هفت ساله ميشد موْظف بودكمربندي از پشم به كمر خود ببند كه هفتاد ودونخ بودواين نشاني ازهفتاد ودوفصل یسنابودواين كمربند كه هفتاد ودونخ داشته ازشش رشته نخ دوازده  لائي تيار شده بود.شش رشته نشان شش جشن ديني بود ودوازده لا بودن رشته ها دوازده ماه يكسال رانشان ميداد اين كمربند بنام كستي ياكشتي خوانده ميشد. بستن اين كمربند دركمرطفل هفت سالۀ زردشتي نمايانگر اين امربودكه صاحب آن ازتاريخ بسته شدن اين كمربند رسماً درشمارزردشتيان درآمده وحق استفاده ازتكاليف و آداب ورسم زردشتيان رادارد.ازآنجاكه درآئين فتوت نيز رسم كمربند بستن كم وبيش ازچنين تشريفاتي برخوردار است، اين فرايند بدست مي آيد كه اين رسم،  ازآن سنت جليل مزداپرستي ريشه گرفته است.بادرنظرداشت همين نكته است كه دانشيان ازاين پيوند سخن گفته اند:

 رسم كمربستن درآئين فتوت وجوانمردي  ادامۀ همان رسمي است كه درايران قديم رايج بوده است.(18)

       برهان ديگر درين زمينه وجود طبقه سواران يابه عربي «اسواران» درروزگارباستان است.اسواران فرزندان خانواده هاي بزرگ  آريايي وبه خصوص  هفت خانواده یی بودندكه درهفت ايالت حكمروايي داشتند. اسوران را ارتشتاران نيز مي خواندند كه شخص شاهنشاه درراس آنها بود .يك سوار بايدخصوصيت شجاعت،راست گويي وجوانمردي و… راباخود مي داشت.

 درمذهب زردشت بزرگترين گناه، «مهردروغي»  است؛يعني برخلاف عهدوپيمان وقول رفتار كردن. چنين كسي  زردشتي نيست تاچه رسد به سوار؛زيرا سوار بايد بهترين زردشتي باشد.(19)

ديده ميشودكه «سوار»همان راد وجوانمرد است كه به دستوركيش زردشتي بايد با صفات جوانمردي مجهزباشد ، چه زردشت خود پيام آوریست راد وآزاده .

            دربارۀ  همين سواران آمده است كه به اساس رفتار وكردار بایسته خود صاحب وجهۀاجتماعي بودند. به قول استاد پورداود  به هرخانۀ كه واردمي شدند بازن وبچه صاحب خانه محرم بودند.درشاهنامه  ازبهرام گوربه عنوان يك سوار يادشده است كه درقصبات  وديهه ها شده ،مهمان دهقانان ميشد.

             برهان ديگر را درپارينگي رادي وجوانمردي ازكتب عهد اسلامي مي آوريم كه درين زمينه نگارش يافته است.

            درخراسان پيرامون فتوت وجوانمردي كتاب هاي چون: فتوت نامۀ سلطاني،فتوت نامۀ نجم الدين زركوب،  فتوت نامه سهروردي وغيره نگارش يافته است .درتاريخ سيستان ولباب الالباب عوفي هم فراوان سخن ازجوانمردي آمده است.اماكتاب قابوس نامه بحث مفصلي درين زمينه دارد. عنوان وفصل ۴۴ آن«اندر جوانمردپیشگي»است. پژوهشگران بدين باورند كه در اين بخش ازكتاب آئين ساسانيان انتقال يافته است كه مي تواند بياني باشد ازپيوستگي آيين جوانمردي درقبل ازاسلام .

  ازين گفته هاپيداست كه رادي عملكرديست آهورایي وايزدي كه راهروان آن به سعادت ميرسند وقرين يزدان ميگردند .درحاليكه نارادي كاريست زشت وناپسند.هرآن ايزد رادي وديونارادي درنظرها جلوه گراست. يكي به چهرۀ زيبا وديگري به صورت نازيبا؛ يكي بشارت بهشت ميدهدوديگري سوي دوزخ ميخواند وبه گفتۀ ناصر خسرو:

اين يك سوي دوزخت ميخواند          وان یک سوی ناز ونعمت ومینو

رادي در ودا ها

          سرودهاي ودا نيز ازآثار پارينۀ آريايي هاست كه برخي زمان سرودن اين سرودها، بويژه ريك ودا پارينه ترين بخش آنرا ،پيشتر ازاوستا دانسته. وبرخي هم آنرا برابر وياهمزمان با اوستا دانسته اند وهمچنان نظرياتي  هم هست كه اوستارا پيشنه تراز وداهادانسته اند.(20) بهرحال شباهت های فراواني ميان اوستا ووداها موجوداست: تعدادرسمي خدايان درهردواثربيك اندازه (۳۳)است وهمچنان اوزان عروضي واصطلاحات ونامها يكسان ميباشد.وتقريباً هيچگونه اختلافي دربين نيست .(21)شباهت هاي لفظي  ومعنوي اين دواثر بيشتر ناشي از اين امراست كه اين دونامۀ باستاني بيك مردم وسرزمين وابسته است.درارينز مين است كه اوستا پديد مي آيد وهم همين آريايي هاي نخستين اند كه نخستين سرودهاي ويدي (ريگ ودا)رادرآرينزمين ايجاد ميكنند وبعد باسفرشان وکوچ آریایی ها به شرق وهندوستان ساير بخشهای وداها درآن خطه هستي مي يابد. چون خاستگاه ومنبع هردويكيست بازتاب هاي دروني آنها نيزهمسان است كه مابگونۀ شاهد ازراد ي وراد مردي ياد آورميشويم كه ازسويي شباهت اين دواثر هويدا ميگردد وازجانب ديگر پيشينه رادي نيز روشن ميشود كه آريايي ها ي عصروداهم بگونۀ عصراوستا. راد وجوانمرد بوده اند که این سنت جلیل تاامروز ادامه ادامه دارد .

آزادگی ونيكوكاري وبذل مال به فقيران واحسان به درويشان ازكنش هاي نيكو وپسنديدۀ است كه در سرود هاي« ودا»بازتاب  گستردۀ دارد. درماندالاي دهم سرود(۱۱۷) آمده است :

(خدايان گرسنگي راوسيلۀ كشتن قرار نيمدهد.مرگ بيشتر حتي به سراغ مردان سيرنيز ميرود. بخشندۀ  نيكوكارهرگز ازميان نميرود.)).

دربند دوم همین سرود آمده است:

 ((لئيم هيچگاه كسي رانخواهد يافت كه براو ترحم كند))

ودربند سوم ازياري وكمك به ناتوانان ومستمندان سخن آمده است:

         رادمرد آنست که به مستمند ناتوان  دوره گرد كه درطلب خوراك است، كمك كند.وچون ازاواستمداد جويد فوري بياري اوبشتابد وسپس اورا درزمرۀ دوستان خودقرارداد.))

مردآنست كه ازدوست وبرادر چيزي رادريغ  نداردودرغيرآن  نه مرديست كه بايسته دوستی باشد درچهارمين وپنجمین بنداين سرود آمده است:

        بند 4:(( آن كه مال خويشرا ازدوست يك دل وصميمي دريغ دارد، دوست نباشد .ازچنين دوستي بايد چشم پوشيد.))

      بند۵: – يكي راكودن مي نامند ودردوستي پليد است. هرگز اورابكار هاي رادمردي تحريص نميكند.))

ودربند ششم آن ميخوانيم.

        آن كه دوست گرامي خودرا رهاساخته است وحقيقت رانميداند.سهمي از واك (سخن) ندارد.حتي وقتي آنرا (واك) ميشنود بيهوده گوش داده  است اوچيزي ازطريقۀ اعمال راستي نميداند.(22)

 رادي درشاهنامه

       ابوالقاسم فرودسي فرزانه ،باآفرينش شهنامه حماسه ملي آرياني ها .همه ويژگی هاي داد وراستي وراد مردي آريائيان رابه ستايش گرفته است. سراسر شهنامه انباشته است ازبرخورد راستي ودروغ، خوب وبد، نوروظلم،دادوبيداد، رادي ونارادي وبيك سخن نبرد اهوارامزدا واهريمن .درين جنگ  ونبرد فردوسي هميشه دركنارراستي قراردارد ودروغ را به نفرين ميگيرد وبه زبوني ميكشاند. . همین ویژگی است که پژوهشگران شاهنامه را نامه پهلوانی ومرادنگی و رادمردی خوانده اند.

      رادي وجوانمردي به عنوان نماد ومیراث بهدینی ،پيوسته درنظر فردوسي بزرگ وارجمند بوده است. درشاهنامه پيروزي هميشه از آن كسيست كه درراه راستي ورادي وداد ودهش قراردارد نه آنكه دروغ ورزد وناراد باشد. شکوه وعظمت فريدون درجوانمردی است نه درفرمانروایی ، زمانی که فردوسی اورا می ستاید:

فريدون  فرخ    فرشته    نبود     –       به مشك وبه عنبر سررشته نبود

بداد وبدهش يافت آن نكويي     –         توداد ودهش كن فريدون تويي

سرچشمه ها :

آیین جوانمردی ،هانری کربن ، ترجمه احسان نراقی ، « جوانمردی »ملک الشعرا بهار، تهران ، 1363، ص 111

آیین جوانمردی، همان ، « سابقه جوانمردی درایران باستان »، مهرداد بهار،ص 193

 آیین جوانمری ، همان ، «سابقه جوانمردی درایران باستان»، ص 174

آیین جوانمردی ، همان « سیری درتاریخ فتوت » ،محمد جعفرمحجوب ، ص 177-178

همان ، ص171

همان ، ص 177

آیین جوانمری ،همان ، « سابقه جوانمردی درایران باستان » ، مهرداد بهار ، ص 194

فرهنگ ایران باستان ، پورداود، بخش نخست، ص 90-91

همان ، ص90-95

همان ، ص 94

وندیداد، فرگردچهارم ، فقرات 44-45

اهنودگات ، یسنا 33بند 14

اشتوت گات ،یسنا 43بند 9

هفت هات ، یسنای 40 فقره اول

مینوخرد ، فقره 67

فرهنگ ایران باستان  ،همان ص 97

مینو خرد فصل چهارم فقرات 1-3

تماشا ( مجله)، محمد جعفرمحجوب، شماره  30 سال هشتم ( 2537

19-آیین جوانمردی ، همان ، « جوانمردی » ملک الشعرا بهار ، ص 111

20-اشپیگل ودیگران ،عصراوستا، ترجمه مجید رضی ، تهران ،انتشارات آسیا،1343، ص7

21-گزیده سرود های ریگ ودا ، ترجمه سید محمد رضا جلالی ناینی « مقدمه داکتر تاراچنددرهمین کتاب ، ص 109

22-گزیده سرودهای ریگ ودا ، همان ، 27