کتابخانه سیارابتکاربزرگ صابرحسینی جوان خردمند ودلسوزافغانستان است که توجه وتعجب خبرنگاران کشورهای جهان رابه افغانستان جنگ زده جلب نموده است. اکثرخبرنگاران ازکشورهای آلمان،فرانسه، ایتالیا، هسپانیا وچین این ابتکار بزرگ وبیدارگرانه صابرحسینی را درشرایط جنگ وفقر، بروی اراضی کشوری که طی دهه های اخیر در اثرجنگ های بدون وقفه زمین آن بامین فرش گردیده است، رسالت فرهنگ انسانی وتربیت نسل آینده به سوی شرافت وفضیلت وتنفرازجنگ وخشونت استقبال می نمایند. تعدادی ازخبرنگاران ازدیدن تصاویر کتابخانه سیار درمناطق دوردست واستقبال کودکان ازسفیرسیارفرهنگی این واقعه را چون پدیده جدیدوتازه درحیات فرهنگی افغانستان تفسیرمی نمایند وخبرنگارانیکه درافغانستان سفرنموده اند و ازوضع اسفناک کودکان گرسنه،ژولیده مو وپابرهنه آگاه اند که حتی درشهرکابل دروسط خیابانها وکنارنانوایی ها بخاطر یک لقمه نان گدایی مینمایند وآدم های نوبه روزگاررسیده باموترهای آخرین مدل وشیشه های دودی ازکنارشان ردمیگردد این صحنه ها را به کتابخانه سیار حسینی که باقبول خطر دردهات وقصبات میرود مقایسه می نمایند. خبرنگاران میگویند درتاریخ خوانده ایم که شرق گهواره تمدن جهان است وبزرگان ما می نویسند که ستون تمدن کتاب ومطبوعات است.عشق کودکان به کتاب خانه سیارخوشبینی مارا به آینده افغانستان بیشترمیگرداند.
هرکتابی راکه سفیرسیارفرهنگی به کودکان اهدا مینماید یک خشت رابه تهداب تمدن به جای کسانیکه منفجرگردانیده اند می گذارد. دراثرجنگها زیربنای اقتصادی کشورها نابود می گردد وبافرارسین صلح زخم های اقتصادی زودتر مداوا میگردد اما عمیق ترین زخم جنگ، آفت های فرهنگی است که زمان طولانی ایجاب می نماید تازخم های عمیق فرهنگی بجوشد وآفت بدتر از سوزاندن آثار وویرانی گنجینه های فرهنگی، آنست که نگذارند تا مردم به فرهنگ کتاب خوانی عادت نمایند. پخش آثاروداستانهای نویسندگان افغانستان و جهان به کودکان در نقاط خطرناک وصعب العبوربروی دوچرخه فرسوده شیرین ترازعسل به پرورش روح کودکان ماست که ازساده ترین نعمت های طفلانه محروم گردیده اند. درمطبوعات جهان افغانستان وافغانها چون سرزمین جنگ ومردم جنگجو که به تمدن علاقمندی ندارند وحتی کودکان این سرزمین ازطفلی با تمرین سلاح های جنگی بزرگ می گردند تبلیغ می گردد. وظیفه دولت است تاشرایط وامکانات لازم برای رشد جسمی وروحی کودکان ایجاد نمایند،موقعیکه دولت این وظیفه خودرا انجام نمی دهد واز سرمایه های معنوی آینده کشورغمخواری نمی نماید جامعه رابه تباهی می کشاند. کودکان ازطفلی کنجکاو وحساس اند وشنیدن وخواندن داستانها وقصه ها به رشد فکری واخلاقی آنها کمک می نماید وترویج فرهنگ کتاب خوانی جامعه مارا ازانحطاط معنوی نجات می دهد و کتاب موثرترین داروی درد جهالت ونادانی است . کتاب خوانی درفرهنگ ما ازوظایف ملی و وجایب دینی ما محسوب میگردد.رنگ قلم نویسنده دردین ما افضل ترازخون شهید است. بزرگان ما باآفرینیش آثار فنا ناپذیردرقالب نثروشعر قصه ها، افسانه ها،پندها ونصیحت های دلنشین، پیروزی خیررا برشر وعلم رابرجهل ترسیم وتوصیف نموده اند ودانش راچون کلید رمز شرافت ها وکرامت های انسانی به دست ما سپرده اندو تمام دستآورد ها ونوآوری های عظیم علمی و اقتصادی امروزبشریت در این پیام فردوسی بزرگ گنجانیده شده است «توانا بود هرکه دانا بود» ولی متاسفانه با وجود این همه میراث های بزرگ معنوی و فرهنگی مطالعه وفرهنگ کتاب خوانی درجامعه ما درسطح نازل قراردارد ودرعصرانقلاب مدیا حتی سقف فکری بزرگ سالان ما به اندازه سقف شبکه های مجازی دیداری وشینیداری کوتاه گردیده است وحوصله مطالعه آثار ادبی،کتابهای مفید ورسانه های مهم وجدی راندارند به اعتیاد شایعات وخبرهای هیجانی وتبلغاتی مبتلا گردیده اند که بیشترتنور جروبحث های سلیقوی وفضل فروشی ولاف زنی های بی نتیجه را داغ نگاه میدارد. هررسانه وکتاب مخاطبان خاص دارد، قشر روشنفکرومتوسط با افراد معتاد به شایعات وخبرهای تبلغاتی که معمولا باسوادان سمعی وبصری اند فرق دارد. قشرروشنفکرومنوراهل مطالعه اند و با کتاب خوانی حافظه خودرا قوی وعقل خودرا صیقل می بخشند.میگویند اگرمادرنباشد جسم انسان ساخته نمی شود واگرکتاب نباشد روح بشر پرورش نمی یابد. ابتکار حسینی برای کودکان ما روح پروراست، وزارت فرهنگ، معارف، تحصیلات عالی ، رسانه های گروهی باید این نوآوری را الگوی فعلیت ها ووظایف خود درسایرمناطق افغانستان قراربدهند. اکثرنوابغ جهان تحصیلات اکادمیک مانند امروزنداشتند اما دراثرمطالعه وکتابی خوانی، نادرترین آثارعلمی رادرزمینه های مختلف به بشریت اهدا نموده اند. جغرافیای کشورما باخون خشونت رنگین گردیده است، تنها باگسترش سرتاسری فرهنگ مطالعه وکتاب خوانی می توانیم این لکه ننگ را ازجغرافیای کشور خود بزدایم، رساندن کتاب به کودکان افغانستان باوجودکمک های بی حساب کشورهای جهان ودرشرایط امروزهزینه طاقت فرسا نمی طلبد، وظیفه ماست تا نگذاریم کودکان گرسنه وبی سرپرست نوابغ آینده کشور، مانند مولوی ها،سنایی ها ورحمن بابا ها تباه ونابود گردند. افغانستان با وجدان باید از کودکان خود غمخواری نماید.بهترین روش آموزش کودکان به کتاب خوانی داستانها وقصه های پند آموزاست وکشورهای که درفکرتربیت نسل سالم اند کودکان رابه مطالعه داستان ها وقصه های ملی وجهانی تشویق می نمایند تا فکرآنان مطابق نیاززمان که امروزازآن چون عصرجهانی شدن یاد می نمایند رشد وتکامل نماید.روانشناسان وجامعه شناسان داستانهای ادبی وقصه های افسانوی و پند آموز و مثبت را بگونه نشاندن نهال خردبرمغزودل کودکان مقایسه می نمایند، وقتیکه این نهال هابرومند میگردد دنیا رازیبا، قشنگ وشیرین میگرداند ونمی گذارد تا رنگ خون و گردخشونت جامعه راآلوده ورنگین بگرداند. باورکنید درزمان نه جندان پیش، کودکان گدا باشکم های گرسنه وسروصورت گردآلود درسرک های ما دیده نمیشد، خوب بخاطردارم که پدرخدا بیا مرزم همواره این شعرسعدی را که تن آدمی شریف است به جان آدمیت …. تکرارمینمود و میگفت خریدن کتاب نو بهتر ازلباس نو است، پوشیدن لباس کهنه و تروتمیز ننگ نیست ونه نداشتن کتاب جدید عقل آدم راکند وذهن وحافظه اورا کوتاه میگرداند. درآن زمان درتمام نقاط شهرکابل غرفه های فروش روزنامه ها، مجله ها وآثارادبی فعال بودند و بفروش می رسیدند. موقعیکه داستانهای برادران گریم و شارل پیرو را اززبان آلمانی برای کودکان به مجله کمکیانوانیس ترجمه می نمودم ازاستقبال وعشق کودکان نازنین کشورلذت می بردم. حالا درشهربزرگ کابل غرفه های روزنامه فروشی درنقاط محدود کشوردیده میشود.فقرفرهنگی جامعه رابه سرنوشت کودکان که آینده کشور اند بی تفاوت گردانیده است.تولستوی خالق جنگ وصلح که ازنوابغ وافتخارات ادبی جهان است، عشق وعلاقه خاص به کودکان داشت وبانوشتن قصه های شیرین وپندآموز تخم کنجکاوی را درسینه کودکان می پاشید وکودکان راامید وآینده روسیه می دانست. تولستوی درنامه به دربارتزارآن زمان نوشت« هرگاه به مدرسه قدم میگذارم بامشاهده چهره های کثیف وتکیده ،موهای ژولیده وبرق چشمان کودکان فقیردستخوش ناآرامی وانزجارمی شوم وهمان حالتی به من دست می دهد که بارها ازدیدن شرابخواران مست برمن مستولی میشد .ای خداوند بزرگ! چگونه میتوانم آنهارا نجات بدهم؟ نمی دانم بکدامین یک کمک کنم. من آموزش وپرورش را فقط برای توده ها می خواهم ونه کسی دیگر، مگربتوانم پوشکین هاو لومونوسف های آینده راازغرق شدن نجات بخشم. » تولستوی درمنطقه ای که زندگی میکرد مکتب برای کودکان تاسیس نمود وداستانهای زیاد برای کودکان ونوجوانان نوشت. این نویسنده بزرگ روس معتقدبود که ظرفیت های ناشناخته انسان قربانی فقروفلاکت دوران کودکی میشود.ارزش کتاب خانه سیارصابرحسینی درشرایط سخت امروز درمناطق کوهستانی ودورازتمدن افغانستان کم ترازتاسیس مدرسه زمان تولستوی نیست وازهمین سبب ازشهرت جهانی برخوردارگردیده است وجهانیان باید بدانند که دراثر بی کفایتی دولت وتضادهای منافع قدرتهای بزرگ کودکان ما ازنعمت کتاب ومدرسه محروم گردیده اند، موفقیت های بیشتررابرای صابر حسینی آرزودارم.
دکتورعلی احمد کریمی- مسکو