فدریشن روسیه به تاریخ 15 فروری کنفرانسی پیرامون بحران افغانستان در مسکو به راه انداخت که در آن نمایندگان کشور های افغانستان، پاکستان، هند، ایران و چین اشتراک نموده بودند. درین اجتماع شش گانه از امریکا دعوت نشده بود. روی همین دلیل بود که افغانستان یک نمایندۀ پائین رتبۀ خود را به مسکو فرستاد تا باعث غضب امریکا نگردد. این کنفرانس زمانی راه اندازی شد که سران ناتو روسیه را متهم ساخته اند که این کشور روش امریکا را برای حل مسایل منطقه ئی زیر سوال برده است.
سناتور مکین امریکائی حمایت مسکو را از طالبان محکوم نموده و متذکر شد که “روسیه در صدد به مبارزه طلیبدن امریکا در افغانستان است”. مبصرین سیاسی دعوت نشدن امریکا را در کنفرانس مسکو عمدی میدانند، زیرا روسیه می خواهد که بار دیگر در سیاست افغانستان داخل شود و ابتکار عمل را از امریکا برباید، طوریکه در سوریه انجام داد. بازی بزرگی در افغانستان در افق به مشاهده میرسد.
کنفراس تاریخی 15 فروری در مسکو به ارتباط افغانستان زمانی برگزار شد که چند روز قبل از آن جنرال نیکلسون قومندان قوای متجاوز امریکا در افغانستان در کانگرس این کشور گفت “روسیه با برقراری رابطه با گروه طالبان در پی بی ثبات و تضعیفِ ساختن حکومت کابل است”. امریکا و افغانستان در مجموع از کنفرانس مسکو خوشنود نبودند، بالاخص اینکه از امریکا قَیم دولت مستعمراتی کابل دعوت نشده بود. بایست یاد آور شد که فقدان دعوت از امریکا نباید اشتباه سیاسی زعامت روسیه تلقی شود، بلکه یک اقدام عمدی و ناچیز شمردن این کشور از جانب مسکو بود. دولت مستعمراتی کابل برای خوشنودی امریکا، یک مامور درجه سوم خود را به مسکو فرستاد تا از یکسو سهمی در کنفرانس داشته باشد و از سوی دیگر ناخوشنودی خود را از عدم حضور امریکا ابراز کند. در نشست دو ماه قبل مسکو و نبود نمایندۀ دولت مستعمراتی کابل، قهر و غصب افغانستان اشغال شده را سبب گردید. افغانستان همیش ادعا می کند که در هر گردهمائی در مورد افغانستان، باید قبلاً با این کشور تفاهم صورت بگیرد و سهم کابل صد در صد باشد. در حالیکه نه روسیه و نه پاکستان چنین وقعی به افغانستان قایل شده اند.
دولت مستعمراتی کابل معتقد است که مذاکرات صلح بین کابل و مخالفان یک موضوع کاملاً بین الافغانی است. لذا، علاقمندی کشور های دیگر بدون استیذان کابل، مداخله در امور داخلی افغانستان شمرده میشود. کابل ادعا میدارد که “مذاکرات صلح با حزب اسلامی با ابتکار هر دو جناح به موفقیت انجامید. بنابران اگر دیگران (کشور های بیگانه) مداخله و کارشکنی نه نمایند، دولت کابل این ظرفیت را دارد که با مخالفان به توافق برسد”. به عقیدۀ دولت کابل، مداخلات دیگران جریان صلح را از مسیر اصلی منحرف می سازد و به بیراهه میبرد. سوال درین جاست که آیا دولت مستعمراتی کابل توانائی و قابلیت این را دارد که مخالفان را به پای میز مذاکره بکشاند؟ مخالفان هم بار ها گفته اند که دولت کابل را به رسمیت نمی شناسند و حاضر به مذاکره با این دولت نیستند. معاهدۀ صلح دولت کابل با حزب اسلامی بدون اشارۀ امریکا نا ممکن بود. حزب اسلامی قبلاً سر اطاعت به امریکا خم نمود و توبه کرد. دولت کابل نه صلاحیت حقوقی دارد و نه حاکمیت سیاسی که بتواند به تنهائی ابتکار مذاکرات صلح را با هر جناحی که باشد، به دوش گیرد.
کنفرانس مسکو در چوکات “بازی بزرگ” به راه افتاد. بدون کمترین تردید که فدریشن روسیه به تعقیب منافع خود و کشت و مات دادن امریکا در افغانستان است. بایست خاطر نشان ساخت که “بازی برزگ” قرن 19 بین روسیه و برتانیه منحصر به آسیای مرکزی و جنوب آسیا بود. اما بازی بزرگ قرن 21 بین روسیه و امریکا جهانشمول است. بدین معنی که این دو کشور در سراسر جهان با همدیگر به رقابت برخاسته اند و در صدد ناکام ساختن یک دیگر در هر مکان مورد نظر اند. بعد از فروپاشی شوری، امریکای آقای بلامنازع جهان شد و متفکرین این کشور “پایان تاریخ” و پیروزی نظام لیبرال را به نفع امریکا اعلام کردند. لاکن، موفقیت امریکا دیر پا نبود. بعد از مدت ده سال، روسیه تحت رهبری پوتین خود را برای مقابله با امریکا و ناتو آماده ساخت. علی رغم اقتصاد ضعیف و فشار غرب، روسیه، امریکا و اروپای غربی را به مبارزه طلبیده و تابع خواست آنها در سیاست جهانی نمی شود. بحران اوکراین و کامیابی موقتی امریکا در به راه انداختن کودتا به نفع غرب، روسیه را جداً به مقابله وادار ساخت که نتایج آن الحاق کریمیه و تداوم جنگ در اوکراین است. امریکا بازی اول را در اوکراین برد، اما بازی دوم را باخت. روسیه مصمم شد که برای نبرد سیاسی و حتا نظامی آمادگی بگیرد که نمونۀ آن را در سوریه مشاهده می کنیم. روسیه نمیتواند و نمی خواهد که دگرگونی حوادث عراق و لیبیا را به نفع امریکا بیش ازین تحمل نماید. بنابران، دیپلماسی روسیه در افغانستان را هم بایست در ورای بحرانات جهانی مورد ارزیابی قرار داد و از آن نتیجه گیری نمود.
ابتکار روسیه در به راه انداختن کنفرانس مسکو بسیار هشیارانه بود. این کنفرانس زمانی صورت گرفت که دقیقاً روسیه 28 سال قبل و در روز 14 فروری 1989 طور افتضاح آمیزی به شکست خود در افغانستان اعتراف کرد و با سرشکستگی کشور ما را ترک نمود. اکنون روسیه میداند که چه خطای جبران ناپذیری را رهبران آن وقت کریملین در تجاوز به افغانستان مرتکب شدند که قسماً زوال شوروی را سبب گردید. اکنون وقت آن رسیده تا دوباره به تیاتر افغانستان برگردد و با بکار برد روش آن وقت غرب علیه شوروی، امریکا و ناتو را در افغانستان زیر فشار قرار دهد که جزء همان “بازی بزرگ” قرن 21 است که طور بیرحمانه ای در سراسر جهان در حال تکوین می باشد.
دولت مستعمراتی کابل که فاقد هر گونه صلاحیت ابتکار عمل است، با فرستادن یک مقام درجه سه این پیام را به اشتراک کنندگان کنفرانس داد: “کشورهای منطقه از سیاست افغانستان در برابر هراس افگنی حمایت کنند و رابطۀ آنان با کابل دولت محور باشد… دولت افغانستان امیدوار است تا تمام کشورهای منطقه از تلاش های افغانستان برای تامین امنیت کامل این کشور حمایت کنند”. اما درد افغانستان در جای دیگر بود: نبود کشور قَیم افغانستان یعنی امریکا. نمایندۀ دولت مستعمراتی در کنفرانس مسکو گفت که “امریکا حامی مهم برنامه های اقتصادی و سیاسی دولت افغانستان است و میتواند نقش عمده در تامین صلح و ثبات در افغانستان ایفا کند.” از لحن صحبت نمایندۀ افغانستان اشغال شده بر می اید که دعوت نشدن امریکا در کنفرانس مسکو برای دولت مستعمراتی کابل چقدر دردآور بوده است. بایست خاطر نشان ساخت که صلاح الدین ربانی یک هفته قبل در روسیه بود و با لافروف وزیر خارجۀ روسیه دیدار داشت، اما نظر به هدایت مقامات بالائی (امریکا) در کنفرانس مسکو شرکت نکرد و به عوض یک فرد درجه سۀ وزارت خارجۀ دولت مستعمراتی کابل فرستاده شد. در حین وقت مقامات رسمی امریکا اعلام کردند که “تماس روس ها با طالبان همراه با ایران و پاکستان به طالبان مشروعیت میدهد و دولت فعلی افغانستان و فعالیت های ضد تروریستی ناتو را تخریب می نماید”. روسیه به این گفتار امریکا وقعی قایل نشده و هنوز هم بر مبنای دیپلماسی کشت و مات امریکا و ناتو در افغانستان به پیش میرود.
کنفرانس مسکو به ارتباط افغانستان یک موضوع مهم را به جهان فهماند: نمیتوان روسیه را در مسایل عمدۀ دنیائی منزوی ساخت و این کشور را از معادلات ستراتیژیک بدور انداخت، بالاخص اینکه بحرانات و حوادث سیاسی در مجاورت این کشور اتفاق افتاده باشد. دلچسپ اینکه، لافروف وزیر خارجۀ روسیه خاطر نشان ساخت، “همانطوریکه ما با امریکا در سوریه به توافق رسیدیم، می توانیم در افغانستان هم به توافق برسیم”. این جمله در دیپلماسی و سیاست ده ها معنی را افاده می کند. این کنفرانس همچنان به جهان نشان داد که رقابت بین روسیه و امریکا در افغانستان در حال گسترش است و به این زودی به پایان نمیرسد، مگر اینکه منافع جهانی روسیه توسط غرب شناخته شود و از بی ثباتی روسیه جلوگیری به عمل آید. روسیه در خصوص منافع و امنیتش هرگز عقب نشینی نخواهد کرد و به نفع امریکا صحنه را ترک نخواهد گفت. انهدام عراق و لیبیا و خلق بحران اوکراین درس های آموزنده ای برای روسیه است که تکرار آن برای این کشور غیر قابل پذیرش خواهد بود. ناکامی امریکا در افغانستان و عروج دوبارۀ طالبان، مسکو را بیشتر تشجیع نموده تا امریکا را در افغانستان زیر فشار قرار دهد و “زخم خونچکان” روسی را امریکائی بسازد. معاملات پنهانی روسیه با طالبان به بهانۀ مبارزه علیه داعش بر “زخم خونچکان” در حال گسترش امریکائی نمک می پاشد تا فغان زخم خورده به آسمان ها بلند شود. خلاصه اینکه، اهداف روسیه در افغانستان به چند نکات عمده خلاصه می گردد:
- بازی جدید بین روسیه و امریکا جهانی شده که افغانستان یک گوشۀ آنست.
- امنیت کشور آسیای های آسیای مرکزی در اولویت روسیه قرار دارد و مسکو سعی می کند مانع هر نوع افراط گرائی مذهبی و رخنۀ آن از افغانستان درین منطقه شود.
- افغانستان تنها انحصار غرب نیست و منافع روسیه نباید درین کشور نادیده گرفته شود.
- توافق با طالبان برای بازدارندگی داعش از رخنه کردن به آسیای مرکزی برای امنیت روسیه حتمی است.
- بلند بردن توانائی روسیه در چانه زنی سیاسی جهانی که افغانستان یک محل مناسبی درین راستا برای روسیه تلقی می گردد.
- بهره برداری از تدوام جنگ و ناکامی امریکا و ناتو در افغانستان، بهترین زمنیه سازی برای بازگشت روسیه به افغانستان شمرده میشود.
- بازگشت روسیه و رقابت با امریکا در سیاست جهان که مدتی توسط امریکا کنار شده بود. افغانستان می تواند یکی از آن کشور ها باشد.
- متزلزل ساختن جایگاه امریکا در افغانستان هدف والای روسیه است.
- بدست آوردن امتیازات در افغانستان که در حقیقت فهماندن کشور های آسیای مرکزی از موجودیت و قدرت روسیه در منطقه است.
- انگیزۀ اقتصادی فکتور دیگری در علاقمندی روسیه در افغانستان است. ذخایر گاز آسیای مرکزی و انتقال آن به جنوب آسیا دست روسیه را در معادلۀ ستراتیژیک بالا می برد. تماس با طالبان و آرامش درمناطق تحت تسلط طالبان برای انتقال گاز آسیای مرکزی به مسکو آرامش می بخشد و حضور روسیه را در منطقه تقویت می نماید.
- انتقام شکست شوروی از امریکا در افغانستان. روسیه از عین تکیتک امریکا استفاده می کند.
بازندۀ اصلی درین “بازی بزرگ” دولت مستعمراتی کابل است. این نظام نه در داخل حاکمیت سیاسی و حقوقی دارد و نه در سطح جهانی از حیثیت قابل ملاحظه ای برخوردار است. دولت کابل باید بداند که بدون اعادۀ استقلال و ترویج آزادی های دموکراتیک مشروعیتش سوال برانگیز خواهد بود و حاکمیتش پا در هوا باقی خواهد ماند.