وقتی به فهرست دراز و خونین شهیدان قول اردوی 209 شاهین نگاه می کنیم، در می یابیم که نمی شود تنها به این یا آن ولایت به این یا آن قوم کشور تسلیت گفت، این جا تنها خون این قوم یا آن قوم ، خون این یا آن ولایت نیست که بر خاک ریخته است، انتحاری همه گان را یک سان نشانه گرفته است. این جا خون افغانستان است که جاری شده است. خون ها همه یک رنگ داشتند، رنگ سرخ . خون ها وقتی جاری شدند و چنان جویبارهایی با هم در آمیختند و یک جویبار بزرگ را ساختند ، دیگر نمی شد تمیز داد که خون تاجیک کجاست، خون پشتون کجاست، خون هزاره ، اوزبیک ، ترکمن، بلوچ، نورستانی و…. کجاست.
از همین جا به همه تفوق طلبان قومی و به همه فاشیستان قومی می خواهم بگویم، بیایید و رنگ خون قوم خود را جدا سازید!
خون ها از هر پیکری که بیرون می زد، یک رنگ داشت، همان رنگ سرخ. جوانان همه در کنارم هم به خاک افتادند. مانند کاجستان که یکی و یک بار همه کاج هایش فرو می ریزد برروی برخاک . چه می دانیم آنان هنگام نماز چه خلوصی در دل داشتند و با خدای خود چه خلوتی و راز و نیازی می کردند، چه می دانیم آنان درپشت میزهای غذا از چه آرزوهایی سخن می گفتند، سربازان عاشق به آینده های دور چگونه چشم دوخته بودند، نمی دانیم!
پیکرها در کنار هم افتاده بودند، پیکر بدخشانی در کنار پیکر ننگرهاری ، پیکر تخاری در کنار پیکری قندهار و هلمدی ، پیکر زابلی در کنار پیکر هراتی ، پیکر جوزجانی در کنار پیکر بغلانی و همین گونه پیکرها بدون وابسته گی قومی و چه های دیگر در کنار هم افتادند، دست های شان جدا از هم؛ اما خون های شان جاری و آمیخته با هم.
وقتی در مرگ این گونه در کنار همیم، وقتی دشمن همه گان را با یک تیر می کشد، گاهی از خود پرسیده ایم آنانی که بر می خیزند و در میان اقوام خط می کشند، مگر خود انتحاریان پشت پرده نیستند؟
آنانی که با فا شیزم قومی، با تفوق طلبی قومی، با تبعیض قومی، زبانی و مذهبی و چه های دیگر همه جا خط می کشند،عنکبوتانی اند که پیوسته در هوای شکار حقیر خود اند.
می خواهم بگویم افغانستان چتری بزرگی است و این چتر روی ستون پایه های استوار است و این ستون پایه ها همان اقوام افغانستان اند، هر ستون پایۀ که فرو افتد در حقیقت چتر هستی ما بی موازنه می شود و سر انجام می افتد!
وقتی شهروندان کشور این گونه در کنارهم کشته می شوند و در پاسداری سرزمین در کنار هم جان می دهند، چند تکه دار سیاست های سیاه و چند تکه دار قومی چه حقی دارند که مردم را نمی گذارند تا در کنار هم زنده گی کنند! در چنین کشوری هیچ قوم گرایی و هیچ گونه تقوق طلبی قومی و هیچ گونه فاشیزم قومی ره به جای نمی برد. برای سیاست گران سیاه اندیشه باید گفت که با سیاست های خود خواهانۀ خویش مین انتقام و خشم را در خاک و در تاریخ این سرز مین جاگذاری نکنید! این مین ها فردا با ویرانگری بیشتر انفجار خواهد کرد. مین ها را از زمین بر می کشند، شما هم ای پیشوایان کوتاه اندیشه، مین های ذهنی خود را از خاک های سیاه ذهن خود بردارید! و در ذهن و روان مردم مین گذاری نکنند! که فردا انفجار چنین مین هایی پایان هستی این کشور خواهد بود!
بنشینیم و بی اندیشیم و بر خیزیم !
پرتو نادری