ضرورت روی آوری زمامداران و سیاستگران ما به غار حرای تاریخ
اوضاع کشور خیلی حساس است و بر رهبران و سیاستگران کشور است که از اتخاذ تصمیم های شتاب زده ویک جانبه خود داری کنند و کشور را بیش از این به پرتگاهی نیفگنند که فاجعۀ آن غیرقابل مهار باشد. آنانی که برای منافع شخصی و قومی و گروهی خود می خواهند، کشور را به سوی سرنوشت خونینی ببرند که مهار آن ناممکن و پرداختن بهای آن ناممکن خواهد بود. حال زمان دوراندیشی است و تدبر و تانی و درجۀ وطن دوستی و میهن دوستی و مردم داری و ملت پروری مشروعیت خود را از منافع ملی و اقتدار ملی می گیرد.
این حالت حساس کنونی ایجاب می کند که رهبران و سیاست گران کشور چشم بسته و کورکورانه عمل نکنند و در اتخاذ تصمیم شان ملی و مردمی عمل کنند تا نشود که فریب حرف ها و سخنان عده ای افراد ناعاقبت اندیش و احساساتی و سادیست را بخورند و کشتی افتاده در توفان کشور را در گل بنشانند و آنگاه با تماشای سیاه کاری های شان ابراز ندامت کنند و در آتش آن بسوزند. آنگاه نه تنها این گفته”خود کرده را نه درد است و نه درمان” مصداق حال شان خواهد بود که نخستین طعمۀ این آتش نیز قرار خواهند گرفت. رهبران و سیاستگران کشور بدانند که افغانستان روز های سخت و دشواری را پشت سر می گذارد و این ها که با تصمیم های عجولانۀ شان تا امروز کمر این ملت پرغرور را شکسته اند و قامت های استوار آنان را به زمین زده اند، باید بدانند؛ آنگاه که ” کارد به استخوان رسید” حوصلۀ مردم پایان خواهد یافت و کار از کار و از تدبیر خواهد گذشت.
حال بر رهبران و سیاست گران کشور است که در روشنایی تعقل، اتخاذ تصمیم های عاقلانه نمایند. هر یک توانایی و زور مردمی خود را در هر گونه تصمیم های شان محاسبه کنند و واضح است که هر محاسبۀ ناقص و شتاب زده حوادث خونبارتری را در پی خواهد داشت. مردم نگران اند که مبادا رهبران و سیاستگران کشور خدای نخواسته خود و مردم را قربانی مشورت های شماری افراد عجول، ناباب، بدنام و ناآگاه از اوضاع اجتماعی افغانستان ننمایند. مردم نگران اند که مبادا شماری طوطی های خوش گفتار و مشاوران هیچ مدان و خاین به مردم و منافع ملی کشور و در واقع دشمن منافع ملی و اقتدار ملی، رهبران و سیاستگران کشور را با ارایۀ مشوره های نادرست افغانستان را به نقطۀ غیر قابل بازگشت بکشانند. مردم از این ناحیه بیشتر نگران اند که رهبران و سیاستگران کشور چنان درگیر خود اند و هاج و واج مانده اند که حتا جرات تصمیم را از دست داده اند و از این رو مردم نگران اند که در چنین حالت حساس نشود که رهبران و سیاستگران کشور قربانی مشوره های افرادی شوند که دل بستگی قلبی به افغانستان ندارند و به تعبیری جسم شان اینجا و روح شان در اروپا و امریکا است. رهبران و سیاستگران کشور بدانند که اوضاع خیلی حساس است و نباید به شماری فرصت بدهند تا با بازی های عجولانه و کودکانه در نقش هیرو های فلم به قول معروف کشور را به حمام خون بدل کنند.
در این روز ها مردم افغانستان روز های دشوار و حیرت باری را تجربه می کنند و گفته می توان که در تاریخ معاصر این کشور بی پیشینه است. با تاسف که فضای سیاسی کشور چنان تیره و تار و پر از ابهام است که همه چیز چون کابوسی بر روان مردم ما سخت سنگینی دارد. این چنین روز ها را مردم ما زیاد تجربه کرده اند و اما نه با این حجم حیرت بار و با این عمق و گسترده گی که قامت استوار این ملت را خمیده گزدانیده است. شهروندان کشور این روز ها را در موجی از نگرانی ها همراه با احتمال وقوع حوادث غیر مترقبه و حتا در مرزی از فاجعه و فلاح پشت سر می گذارند و آیندهء خویش را در قمار سیاسی و بازی های انتخاباتی مبهم و مجهول تلقی می کنند. این درد را تنها مردم افغانسنان است که با گوشت و پوست خود احساس می کنند، آنانی که از بام تا شام در هوای سرد و زیر تهدید ها و وحشت آفرینی تروریستان و اذیت و آزار پولیس و ترافیک و سایر ناامنی ها تمامی هم و غم شان را پیدا کردن نان شب و صبح تشکیل می دهد. این درد را آن کودک بتیم هلمندی و بدخشانی و زن و مرد مظلوم هراتی و بادغییسی و بغلانی می داند که فقر و بیکاری در کنار وحشت و بدامنی آنان را تهدید می کند. وحشت و کابوس این روز ها را آنانی دست کم گرفته اند که جز برای قدرت به چییز دیگری نمی اندیشند و بدتر از معتادان تریاک معتاد به قدرت شده اند، هوای قدرت کر و کور شان کرده است و مرغابی هایی را مانند که این ضرب المثل ” دنیا را آب بگیرد، مرغابی را تا لنگش” به حال شان صدق می کند. واقعا این رنج بزرگ را آنانی می دانند که هنوز دغدغهء قدرت وجدان های شان را نیالوده است و بیشتر شب ها را با شکم گرسنه سپری می کنند.
به یقین باید گفت که نگرانی و شگفت زده گی این روز ها سنگین تر از روز و شب های قرن نوزدهم است که افغانستان صد سال جنگ فرزندان تیمرشاۀ درانی را با گوشت و خون خود تجربه نمودند. در آن روزگار اوضاع چنان شکننده بود که شهروندان کابل، هر صبح از خواب بیدار می شدند و از یگدیگر می پرسیدند که ” امروز کی پادشاه شده است. اوضاع سیاسی کشور چنان تیره و تار بود که مردم از بام تا شام رویای پادشاه شدن فرزندان تیمورشاه و به خاک و خون کشیدن خود را می دیدند. امروز هم درد انسان مظلوم این سرزمین را آنانی با گوشت و پوست خود احساس می کنند که این کشور را خانه و قبر خود پذیدفته اند و حیات و مرگ خود و فرزندان شان را در آن به استقبال می گیرند. این رنج را نه آنانی می دانند که میلیون ها دالر را دردیده اند و پاسپورت ها در جیب و به فکر آن اند که در نخستین لحظات حوادث کشور را ترک کنند و مردم را به حال خود رها می نمایند. بالاخره دیده شود که این سکوت پیش از توفان چگونه خواهد شکست و چه رخداد هایی بار دیگر سرنوشت این ملت را به گروگان خواهد گرفت. …اما مردم ما یگانه راۀ نجات کشور را در توافق و وحدت نظر رهبران و سیاستگران افغانستان می دانند و آرزومند اند که رهبران لجوح و سیاستگران لجوج تر از آنان یک جو از مردی کم کنند و برای نجات مردم شان دست به کار شوند تا بر سر یک حکومت مصالحۀ ملی که بتواند تمامی جناح را در خود حل کند به توافق برسند تا این فضا زود بشکند و انتظار مرگبار بشکند و هرچه زودتر پایان یابد.
افغانستان در لحظات حساس و سرنوشت ساز تاریخی قرار دارد که در تاریخ از آن به عنوان شب های بزرگ تاریخ در کشور یادآور شد که حوادث به گونهء شگفت انگیز در آن آبستن شده است. بدون تردید روز ها و شب های استثنایی در تاریخ ملت ها وجود دارد که در لحظات آن تاریخ آنان رقم می خورد و سرنوشت آنان دگرگون می شود. بدون تردید مردم افغانستان چنین روز ها و شب های استثنایی را در موجی از اضطراب و فضایی از شگفت زده گی و پر از نگرانی سپری می کنند. بی جهت نیست که خداوند چنین شب ها را شب قابل قدر خوانده است و آن را هزار مرتبه بهتر از شب های دیگر خوانده است. شاید دلیلش این باشد که ملت ها در چنین شبی دست به تصمیم های سرنوشت ساز می زنند که گویی هزاران هزار شب های تاریخ را یک باره دگرگون کرده و آنها را به روز های رستگاری و نجات بدل می کنند. چنان که پیامبر در چنین شبی با شنیدن ” اقرا”از زبان جبریل سکوت چهل ساله اش را شکست و صدای جبریل گویی فریادی در سکوت فولادین تاریخ بود که پنجره های آگاهی، آزادی و عدالت را بر روی انسان گشود. این گشایش جرسی بود که ناقوس رهایی بخش انسان از جابلسا تا جابلقا جهان به صدا درآمد و از هیبت آن کاخ قیصر و قصرکسرا لرزید و فرو ریخت. اکنون ما در دامن چنین شب دراز دامن تاریخ به سر می بریم و هنوز روشن نیست که چه زمانی کوتاه خواهد شد و فریاد های بشکن بشکن بن بست و بحران در کشور به صدا درخواهد آمد؛ با افتادن دامن شب در آغوش فلق، مردم ما صبح پیروزی و رهایی و رستگاری را به استقبال بگیرند و به شب های تاریخ نقطهء پایان بگذارند. پس بر رهبران و سیاستگران کشور است تا به غار حرای تاریخ روی آورند تا از آلوده گی ها رها یافته و با ترک برتری جویی های قومی و هر نوع تبعیض و تعصب غسل تعمید شوند و با قبول توبهء نسوه بر تمامی سیاه کاری ها و ستمگری های گذشته بدرود بگویند و صادقانه به آغوش مردم خود باز گردند تا هم خود و هم مردم را نجات بدهند. پس جا دارد تا زمامداران و سیاستگران ما لباس تردد و حیرت زده گی ها را از تن های خود بیرون و لباس یقین به مردم و اعتماد به کشور را بپوشند تا هم خود و هم ملت را سرفراز نمایند. در غیر این صورت همه بازنده و سرنگون و دشمنان وطن پیروز و مردم ما بار دیگر در حلقوم حادثه خواهند افتاد و مردم افغانستان فصل تراژیدی های خونین تر را به استقبال خواهند گرفت. ترس آن می رود که این شاخ و شانه کشی های انتخاباتی و سیاسی، فرصت بیشترمداخلۀ کشور های همسایه را در افغانستان فراهم کند تا در امور انتخابات و سرنوشت سیاسی مردم افغانستان مداخله کنند. زیرا مردم افغانستان از مداخله های همسایه های تمامیت خواه خاطره های بدی دارند که هنوز هم این مداخله ها به شدت ادامه دارد.
در این تردیدی نیست که مردم افغانستان در اثر توطیه های سازمان یافتۀ شبکه های استخباراتی شرق و غرب و شمال و جنوب از صحنۀ فعال سیاسی رانده شده اند و در ضمن از داشتن رهبران مردمی محروم شده اند. این سبب شده تا باز هم رهبران سنتی یعنی آنانی که از آزمون خوب بدر نشده اند و بار بار سرنوشت مردم افغانستان را قربانی منافع شخصی و قومی و گروهی خود کرده اند؛ بازهم روی صحنه قرار بگیرند و در حالات دشوار حرف اول را بزنند. هرگاه چنین نمی شد، امروز مردم افغانستان نماینده گان واقعی شان را در کنار خود می داشتند که فارغ از گرایش های قومی و گروهی در سکوی بلند ملی قرار می داشتند و مردم صادقانه و صمیمانه بدون در نظر داشت پیوند های تباری و گروهی در محور آنان جمع می شدند؛ اما هزاران دریغ و درد که مردم از داشتن رهبران ملی (رهبرانی که فراقومی و فرازبانی و فراگروهی می اندیشند) سخت محروم شده اند و این سبب شده که باز هم مردم افغانستان باز هم دست بین آنان شوند و با فراخوانی از آنان بخواهند تا یک گام به پیش بگذارند و پیش از آن که اوضاع از کنترول بیرون شود، طرف های درگیر منازعۀ انتخاباتی را برای توافق روز یک حکومت تشویق نمایند که بابی باشد برای حکومت مصالحۀ ملی و نماینده گی از تمامی جناح های درگیر در افغانستان نماید. ؛ بویژه این که اکنون روند صلح افغانستان وارد مرحلۀ مهم و سرنوشت سازی شده است و قرار است، امریکا در پایان هفت روز کاهش خشونت ها در ۲۹ فبروری معاهدۀ صلح با طالبان را امضا کند و پس از امضای آن گفت و گو های بین الافغانی در نارویی یا آلمان آغاز شود. با تاسف که زخداد های پس از اعلام نتایج انتخابات بر مذاکرات بین الافغانی تاثیر سؤ نهاده و سرنوشت هیأت مذاکره کنندۀ صلح با طالبان را مبهم تر نموده است. امید که تلاش های میانجیگرانۀ خارجی ها بویژه خلیل زاد و سیاستگران داخلی بویژه استاد سیاف و حامد کرزی رئیس جمهور پیشین برای گشودن بن بست کنونی هر چه زودتر به نتیجه برسند و زمامداران و سیاستگران کشور فرصت شناسی کنند و در زمینۀ توافق بر سر هیأت گفت و گو کنندۀ صلح و چالش های برخاسته پس از اعلام نتایج انتخابات به تفاهم برسند. نویسنده گان، روزنامه نگاران، هنرمندان و تمامی اقشار و طیف های گوناگون مردم افغانستان در قبال سرنوشت کشور رسالت تاریخی و ملی دارند تا در رابطه به شرایط حساس کنونی بی تفاوت نباشند و بحیث فرزندان صدیق مام میهن دین خود را در برابر آن بحیث فرزندان راستین ادا بکنند تا نشود که مورد خشم و نفرت مام میهن همیشه سوگوار شوند. یاهو