بزرگترین عاملی که امریکا را وادار ساخته که قدم نخست را در خلق روابط خصمانه علیه چین بردارد، بر مبنای فرضیۀ امپراتوری استوار است. یک امپراتوری می خواهد که یگانه امپراتوری و یا حد اقل یک امپراتوری حاکم باشد. معنی اش اینست که امپراتوری می خواهد که هرکس و همه را در حدود قلمرو خویش زیر نظر داشته باشد که در حالت ایده آل تمام جهان را در بر می گیرد.
این راه و روش امپراتوری امریکا بوده که هستۀ آن دولت امنیت ملی امریکا است که پنتاگون، سی آی آی و ادارۀ امنیت ملی را در بر می گیرد.
حینیکه اتحاد شوروی در حال سقوط بود و تصمیم گرفت که جنگ سرد را یکجانبه در سال 1989 به پایان برساند، امپراتوری امریکا دریافت که یگانه امپراتوری در جهان خواهد بود. با در نظر داشت وسعت، ساحه و پول دولت امنیت ملی امریکا، خواست ایالات متحده این بود که کشور های سراسر جهان زیر نظر و حاکمیت امریکا قرار گیرند.
در طول تاریخ، امپراتوری ها از عروج سایر امپراتوری نفرت داشته اند، زیرا موجودیت سایر امپراتوری ها تهدیدی برای نظارت و حاکمیت امپراتوری قبلاً به وجود آمده شمرده میشود. امپراتوری های در حال صعود منحیث هم چشم، مخالف، رقیب، حریف و حتا دشمن تلقی می گردیدند.
در یک بازار آزاد، هنگامی که یک تجارت و حرفۀ موجود با یک رقیب، حریف، مخالف و یا دشمن مواجه می شود، حفظ سهم بازار برایش حتمی است. لذا باید، اموال و خدماتی را ارائه دهد که مشتریان بیشتر از محصولات یا خدمات ارائه شده توسط رقیب می خواهند.
این نوع روش کار با طرز دید امپراتوری ها سازگار نیست. آنها طور اجتناب ناپذیر علیه رقیب به قوه متوصل میشوند، برای اینکه جایگاه حاکم خود را در سطح جهانی حفظ نمایند. از 1990 بدینسو، امپراتوری امریکا در جنگ ها، منازعات و دشمنی ها در نقاط مختلف جهان دخیل بوده تا نظم و ثبات را بر وفق ماموریت امپراتوری اش حفظ نماید. بیشترین خشونت ها در شرق میانه و افغانستان متمرکز بوده، لاکن امپراتوری با به راه انداختن مرگ و انهدام در سائر نقاط جهان مانند تحمیل تعزیرات که مردم کشور های خارجی را هدف قرار میدهد، می خواهد به یک طریقی نظام های مورد نظر را وادار به اطاعت کامل از دساتیر امپراتوری نماید.
در همین حال، چین چیز های متفاوتی انجام میداد. چند دهه قبل، نظام کمونیستی چین به رفع محدودیت های فعالیت اقتصادی مردم چین آغاز نمود. در نتیجه، به مقدار عظیم ثروت افزوده شد و سطح زندگی مردم بالا رفت. این به نوبۀ خود باعث افزایش درآمد مالیاتی دولت چین گردید.
بنابران، مادامیکه دولت امریکا از طریق زور، اسلحه و دشمنی برای خود دور جهان دوست بدست می آورد، دولت چین از طریق سرمایه گذاری، اعطای کمک های پولی و قرضه در سطح جهانی برای خود دوست می سازد. این روش چین امریکای لاتین را هم در بر می گیرد، جائی که امپراتوری امریکا میراث سیاه تجاوزات نظامی را به ارث گذاشته است.
برعلاوه، جنگ یک کشور را از داخل ضعیف می سازد. حینیکه امپراتوری امریکا در یک جنگ دایمی درگیر بود، میدانست باوجودیکه چین هنوز هم زیر بار سوسیالیسم خم شده، در حال بدست آوردن قدرت بود.
این زمانی است که مقامات امریکا می دانستند که مشکلی روی دست خود داشتند – یک مشکل امپراتوری. در این وقت است که آنها و حامیان شان در مطبوعات از چین به عنوان “هم چشم” ، “حریف” ، “مخالف” ، “رقیب” و حتا “دشمن” یاد کردند. در آن مرحله ، هدف این بود که بایست به چین ضربه زد قبل از اینكه نیرومند تر شود وتسلط و تفوق جهانی امپراتوری آمریكا را تهدید نماید.
این چیزی است که جنگ تجاری رئیس جمهور ترمپ را شامل میشود- یعنی پائین کشاندن چین، حتی اگر به تولید کنندگان و مصرف کنندگان امریکائی در این جریان صدمه بزند. همچنان این همان چیزی است که تحریم های ایالات متحده علیه چین و شرکت های چینی، مانند هواوی درمورد آن صحبت می کند. این چیزی است که تعقیب قانونی جنائی منگ وانژو مدیر اجرائی هوا وی درباره آن حرفی دارد. روی همین دلیل ترمپ در نظر دارد که شبکه اجتماعی چین TikTok در ایالات متحده را ممنوع اعلام کند. البته، بحران ویروس کرونا با افزودن مشکلات قابل ملاحظه اقتصادی در چین، لطف خود را به مقامات آمریكائی ارزانی داشت.
اگر هیچ یک از اینها رضایت مقامات آمریكا را بار نیاورد، احتمال دیگرش جنگ است كه مؤثر ترین راه برای سقوط رقیب یا دشمن یا مخالف است. از این گذشته، همانطوریکه عراقی ها و افغان ها آموخته اند، چه راهی بهتر برای از بین بردن قابلیت های تولیدی یک ملت نسبت به بمی که بر روی کارخانه ها ، مشاغل و مردم ریخته شده، وجود دارد؟
وقتی صحبت از امپراتوری میشود، مقامات امریکائی به چیزی قانع نمی گردند، مگر اینکه مطمئن شوند که امپراتوری امریکا و سلطه و قدرتش در دور جهان محفوظ باقی می ماند.