تهیه کننده : ماریا دارو
دوستان وعلاقمندان هنر تیاتنر این بخش را دنبال نماید.
تراژیدی یونانی آشیل (456 تا 525 ق م )
اولین نمایشنامه نویس یونانی بود که هر شهر آتن اورا میشناخت ومحترم میداشت.
در نتیجه وقتیکه نمایشنامه مینگاشت خودرا با موضوعات کوچک و بی اهمیت مشغول نمیساخت وهدفش ساعت تیری مردم نبود وی میخواست افکار وتجارب را که درحیات اندوخته بود با دیگران درمیان بگذارد وبنا بران نمایشنامه های او دارای عمق وقوت میباشد. در آثار او قهرمانان ،شاهان ، ارباب انواع را ملاحظه میکنید که به بحران های عظیمی گرفتار اند چون آشیل پدر وموسس تیاتر درجامعه خود بود، عقیده اش بوطن وارباب انواع نهایت محترم و امیدش برای آینده بشر بی پایان بود. از جمله 90 نمایشنامه آشیل نتنها (7) آن باقی مانده که مهمترین آنها راجع به شهر ترای نوشته شده ، داستان این نمایشنامه اینطور شروع میشود.
آگا ممنون
صبح وقت آتشها طوریکه علامه افروخته میشود وبه ملکه خبر میرسد که شهر ترای سقوط کرده وشاه به زودی بخانه برمیگردد. ملکه از شاه نفرت دارد زیرا ده سال قبل دخترش را برای اربا انواع قربانی کرده بود تا ایشان به بحریه او توفیق بدهند در مقابل ترای حرکت نموده آن را مسخر بسازد . دراین اثنای غیبت شاه، ملکه دشمن سریخت اورا برای عشق بازی انتخاب نموده . نمایشنامه حرکت سریع دارد.
ملکه ومعشوقش برای قتل شاه دسیسه می سنجند. شاه با معشوقه خود که دختر دیوانه وچرسی است برمیگردد. ملکه ودیگران از او استقبال پرشور ولی دور از صمیمیت مینمایند ومی بینیم شاه روی قالین ارغوانی قدم برداشته بطرف قصر وبالااخره بسوی مرگ خود روان میشود. قسمت اول درام درهمین جاه خاتمه مییابد وقاتلان شاه دسته جمعی خوانده میگویند” علت قتل او جنایاتی بودکه علیه شان مرتکب شده بود”
قسمت دوم نمایشنامه :چو فوری چندین سال بعد آغازمی یابد. قتل شاه بدون انتقام مانده ملکه وعاشقش خودرا بحیث شاه وملکه مستقر ساخته اند ولی حس انتقام فرزندان شاه را کم تخمین کرده اند. این فرزندان ازروی مجبوریت ازیکدیگردورشده بودند بعداز چندسال بهم میرسند یکی آن ملکه ومعشوقش را میکشد. با وصف آن صلح برقرار نمیشود ومردم برقاتل که درحقیقت دستش برخون مادرش آلوده شده، میشورند.
قسمت سوم نمایشنامه بنام «ایومی نید» عبارت ازسالهای عذاب روحی قاتل میباشد که بالاآخره به محکمه عدالت آتن مراجعه نموده خواهان محاکمه میشود. بعداز بحث وفحش رب النوع شهرآتن بنام آتینا مداخله نموده اورا می بخشد و به این ترتیب جنگ و خونریزی که سالها دوام داشت بپایان میرسد.
البته این خلاصه نمیتواند به هیچ وجه غنای فکری وقوت دراماتیکی را که باعث عظمت آشیل شده بود، برساند. همچنین نا ممکن است با این شرح مختصر نواقصی را که در آثار آشیل موجوداست، از قبیل بی پروایی بجزئیات وتحریک مجسم سازد. اگرچه می گویند بی پروایی او زاده انرژی بی پایان وقوه تخیل وسیع و قدرت اظهارفوق العاده او بوده است. نمایشنامه نویس دیگر باستان سوفوکل بود که در سال(497 ق م) درگذشته است. او بحیث مرد، قدرت عظیم آشیل را نداشته ولی نمایشنامه نویسی را به سرحد کمال رسانیده. همچنین میتوان گفت درزندگی شخصی نیزعاری ازنقص نبود. طرز کار تلقی چوکات نمایشنامه تگنیک آن زاده قدرت نویسندگی او بوده وآثارش برای« 25 » قرن سرمشق تمام نمایشنامه نویسان جهان بشمار میرفت. هیچ نمایشنامه نویسی که مانند او دارای فکرعمیق بوده باشد نتوانسته است نظریات خودراازنظرفن مثل اوعاری از نقص بیان کند…تحریک، انتظارنگارش ودرآثار او نهایت استادانه واقعات غیرمنتظره دراماتیک، شعر وقضاوت متوازن درآثاراونهایت استادانه پرورش داده شده است. از نمایشنامه های او (7) تای آن باقی مانده که از آن جمله لااقل یکی را بنام شاه اودیپس باید هر شاگرد تیاترمطاله کند. هرکسیکه دارای قوه تخیل کافی باشد وبتواند شدت دراماتیک را بفهمد درادراک این حقیقت مشکلی نخواهد داشت که چرا سوفوکل را یکی از بزرگترین نویسندگان تمام قرن واعصاربشمارمیآورند. شاه اودیپس را کامل ترین تراژیدی وی می نامند که گاهی بشرقدرت نوشتن آنرا داشته است.
یک قرن بعد از روی صحنه آمدن این نمایشنامه ارسطو آنرا برای روشن کردن بعضی جهات اثرخود بنام”شعر وشاعری” روی صحنه آورد. وی مخصوصاٌ بهم بافتگی داستان نمایشنامه مذکور را میستود زیرا درآن هر واقعه به واقعه دیگر ربط پیدا میکند. این ارتباط روی سبب وتاثیر استوار میباشد که نه تنها با عث تحریک میشود بلکه تاثیر عظیمی از ناحیه واقعات غیرمنتظره دراماتیکی را نیزبوجود میآورد درآغاز داستان شهرتبس مورد حمله طاعون قرارمیگیرد. هرکجا را مرگ، غم ورنج فرا میگیرد دراین گیر ودار پدشاه جوان بنام اودیپس پابه صحنه میگذارد ودر روشنایی آفتاب صبح بمقابل مردم خود می ایستد. وی مردیست قوی، مغرور ومطمین.
طوریکه به حاضرین وعده میدهد در مجادله واز بین بردن طاعون از هیچ خدمتی دریغ نخواهدکرد، کلماتش با اراده وایمان مطمین می افگند..
اقدام مابعد بصورت خیلی سریع ومخوف صورت میگیرد. درپایان داستان پادشاه باز در مقابل بشدت عرض اندام میکند. لکین فرق بین صحنه سابق وحال تماشاچیان را تکان داده ایسشان را به تواضع وادار میسازد زیرا چشمان شاه کورشده واز آن خون میبارد، وی خودش را زخم زده لکین رنجیکه درضمیرخود میبرد ازاین زخم مخوف تراست. در ظرف یک ساعت این مرد مغرور وبی عیب شکسته وبرزمین خورده است. آن چنان کوبیده شده که ذلیل ترین غلامی در سلطنتش نیز به آن روز گرفتار شده میکوشد خودرا به شهر دیگری بکشاند .
یک خواندن دسته جمعی آغاز میشود وکه خلاصه مطلب آن این است:همه مردم گفتند برای اودیپس راه باز کنید او یک مرد خوش طالع است اکنون چه طوفانهای بسرش میتازد. هیچ مردی را که مرده باشد خوش طالع نگوئید مردگان از درد والم آزاد اند.
آخرین نمایشنامه نویس یونانی دررشته تراژیدی یورویپید بود که درسال(…485 ق م ) تولد شد و(…) درگذشته است بین نمایشنامه نویسان وحلقه های هنری ضرب المثلی است که باید آشیل را تمجید و یوروپید را مطالعه نمود. همچنین میگویند آشیل راجع به ارباب النواع مینوشت، سوفوکل را به قهرمانان مینگاشت، درحالیکه یوروپید راجع به انسان قلم فرسایی میکرد. این معقوله میرساند که سه نمایشنامه نویس یونان ازنظر موضوع نمایشنامه چه اختلاقی داشتند. رابطه بین نمایشنامه نویس ومحبت او به بهترین وجهی دراشعارآشیل و یوروپید انعکاس یافته است آشیل پسریک مرد ثروتمند وممتازازمردم مراتان بود. دراین وقت شهرآتن جوان وپرُ آرزو بود ازطرف دیگر یوروپید که از آشیل 45 سال جوانتر بود در دنیای بسر میبرد که رو به انحطاط گذاشته بود وشک وتردی، رنج کشیدن وبدبینی آمیخته با دلزدگی افکار اورا متاثر ساخته بود. ناگفته نماند که او مردی نادار، نا امید وبدبین نبود وی آزادانه فکر میکرد وبشر را دوست میداشت اما در دنیایی بوجود آمده بود که در آن جنگ، منعفت جویی، اطاعت کور کورانه وعدم تحمل برصفات نیک غالب گردیده بود. نمایشنامه های او محیطش را بوضاحت منعکس میسازد. بطورمثال در سال( 416 ق م) مردم اتن یک تعداد سربازان بی رحم را بجزیره تروجن فرستادند. این سربازان جنگ را فتح نمودند و ازساکنان آن جزیره مردان را قتل عام کردند وزنان را به کنیزی آوردند. یک سال بعد یوروپید در اثرخود بنام “زنان تروجن “این جنایت را انعکاس داده و علیه جنگ شدید ترین حمله نمود. در آثار دیگر یوروپید هم رابطه بین مشاهدات ونوشته هایش بنظر میرسد، واکثراٌ نوشته هایش چشم دید خودش میباشد.در تمام آثار یوروپید یک نوع شک وتردید خفیف راجع به ارباب النواع ، یک بی پروایی به تصادفات و قوای مافوق طبیعی وعلاقه فراوان به بشر ومحرکات روحی او باعث اعمال انسانی میشود؛ بملاحظه میرسد. بطورمثال دراثراوبنام میدیا ملاحظه میکنیم که به روحیه مجادله انسان درمقابل سرنوشت آنقدرعلاقه نشان نمیدهد که به مجادله یک زنکه ازیک سو دردام عشق گرفتاراست وازجانب حس انتقامش برانگیخته شده، اهمیت میدهد. با وصف انکه در آثار یوروپید حقیقت پرستی زیادی وجود دارد وبصیرت قوی وشعر زیبا تراوش میکند، باید اعتراف کرد که نمایشنامه های یوروپید درمقایسه با آثار سوفوکل دارای نقاط ضعیف بوده ویک دست نمیباشد. شاید عدم تشویق ازخود او ویا اینکه زندگی را چیزی فکر کرده بود .چیزی دیگری یافت، باعث شده باشد به تکتیک های دراماتیک اعتنا نکند. یوروپید قبل از درگذشت خود موقعیت وشهرتی که بعداز مرگ نصیب وی گردید، لذت نچشید ودرحالیکه یک قرن بعد محبوبیتش در بین سه تراژیدی نویسسیکه ذکر شد ازهمه بیشتر بود. غالباٌ همین محبوبیت باعث گردید که (18) آثر او برای ما به یادگر بماند که مهمترین آنها الکترا اومیدیا میباشد.
خصوصیات تراژیدی یونان :
!- تراژیدی یونان همیشه بمرگ کرکترها (اشخاص) عمده خاتمه نمییابد بلکه موضوع آن طبق گفته ارسطو همیشه جدی ودارای عمق میباشد چنانچه کرکتر مهم این نمایشنامه ها گاه گاه زنده وآزاد میمانند ازبلا ومصبیت رها میگردند ودر اثر رنج کشیدن روح شان تصفیه میشود.
2- یک تراژیدی یونانی کم بیشتر ازیک ساعت دوام میکند درحالیکه سه وحدت کلاسیک نمایشنامه را نیز محتوی میباشد. این سه وحدت عبارت اند از – زمان ،مکان وعمل . از نظر زمان باید عمل در یک زور واحد صورت میگرفت. از نظر مکان باید عمل دریک موضوع واحد بوقوع میپیوست وعمل مستلزم این بودکه داستان واحد باشد با وصف آن در تمام نمایشنامه های یونانی یا درنوشته های ارسطو برسه وحدت متذکره اصرار زیادی نشده واین منقدان فرانسه و ایتالیا بودند که باشوق وشدت زیاد آثار ارسطو را تعبیر سو نموده و چند قرن بعد سه وحدت را زیاد تاکید کردند.
3- در تراژیدی یونانی اولین چیزیکه جلب توجه میکند اهمیتیست که به کورس(خواندن دسته جمعی) داده میشود. این کورس عالیترین اشعار را میسرائید. برای اینکه ارزش کورس را بفهمیم باید بخاطرد اشته باشیم که نمایشنامه از طریق مراسم دینی بمیان آید. درابتدا کورس با پیشوای خود تمام نمایش را تشکیل میداد.
بعد (تسپس) خودرا بحیث ممثل به آن ضمیمه ساخت. آشیل یک نفر را نیز افزود وسوفوکل نفر سوم را علاوه کرد. با وصف آن ممثلین کورس جز بسیار مهم نمایشنامه را تشکیل نمیدادند.
4- تراژیدی بنظر یونانی ها بمقصد خاصی خدمت میکرد واین مقصد بقول ارسطو تصفیه روح بود بوسیله ترحم وخوف. هرکس در حیات تجاربی حاصل نموده به لحظاتی برمیخورد که یکدم اندیشه های اورا در باره چیزی های کوچک زندگی از بین میبرد. بطور مثال وقتی به نقطه اضمحلال میرسیم و دفعتاٌ به تیاتر رفته ویک نمایشنامه عالی را تماشا میکنیم، افکارما مشغول هنرنمایی ممثلین وممثلات میشود. دراین وقت است که خودرا در دنیای پرُ تشویش نمی یابیم بلکه نویسنده وکسانیکه در نمایشنامه رول دارند با ما استند.
ادامه دارد ….1